per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
1
22
541
Research Paper
بررسی تأثیر عوامل شناختی بر درمان بیماری «دیابت نوع دو» در یزد
Impact of Cognitive Factors on Treatment of Type 2
Diabetes in Yazd
اکبر زارع شاه آبادی
a_zare@yazduni.ac.ir
1
فاطمه ابراهیمی صدرآبادی
febrahimisadr@gmail.com
2
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد
عضو هئیت علمی دانشگاه یزد
مقدمه: بیماری دیابت از شایعترین بیماریهای مربوط به سوختوساز بدن است که منجر به عوارض ناتوان کننده میشود. کنترل این بیماری نیازمند تغییر سبک زندگی میباشد. آمارها نشان میدهد، میزان ابتلا به دیابت در استان یزد دو برابر میانگین کشوری است. بنابراین دیابت در یزد به دلیل بالا بودن میزان شیوع، یک مشکل جدی برای سلامت مردم این استان محسوب میگردد که نیازمند بررسی همه جانبه میباشد. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر عوامل شناختی بر برنامههای کنترلی و درمانی دیابت نوع دو در شهر یزد است. روش مطالعه: مطالعه از نوع توصیفی، تبیینی و از نظر زمانی مقطعی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 4990 نفر از بیماران مبتلا به دیابت تحت پوشش مرکز دیابت یزد میباشند. از بین این تعداد 256 نفر با استفاده از فرمول کوکران و به روش تصادفی ساده انتخاب و با آنها مصاحبۀ سازمانیافته انجام شد. نتیجه گیری: میانگین میزان قند خون در بین پاسخگویان 75/219 و میانگین طول مدت ابتلا به دیابت در بین پاسخگویان، 1/10 سال بوده است. بین میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی و شدت درک شده، خودکارآمدی، انتظارات پی آمدی و مدت ابتلا به دیابت همبستگی مثبت و معنادار و بین میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی و میزان قند خون همبستگی منفی و معناداری مشاهده شد. دو متغیر: مدت ابتلا به بیماری و خودکارآمدی در مدل رگرسیونی وارد شدهاند که حدود 27 درصد واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند. براساس این مدل میزان پیروی از برنامه های درمانی بیش از همه متأثر از خودکارآمدی فرد بیمار میباشد
Diabetes refers to complex chronic metabolic conditions that are characterized by elevated levelsof blood glucose if untreated. Diabetes is one of the biggest health problems faced with many people living in Yazd. The disease rate in Yazd is twice as high as the country’s average rate. Patient's self-care behaviors have a major role in diabetes management. Such self-care activities can be exceedingly demanding and often require fundamental lifestyle changes. The purpose of this study was to examine the impact of cognitive factors in controlling and treating type 2 diabetes. The statistical society of the study included 4990 diabetic patients who referred to Yazd Diabetes Research Center. A sample of 256 patients was selected using Cochran’s formula and simple random sampling. Subjects then had structured interviews. Data were analyzed using one-way ANOVA, ttest, Pearson’s correlation coefficient and stepwise regression. Significant correlations were found between self-efficacy, outcome expectancies, duration of the disease and adherence to self-care. Adherence to self-care activities was greater among older, moreeducated and upper-income patients. Also, a total of 27% of variance in self-care behavior can be explained by duration of diabetes and selfefficacy.
https://jcps.atu.ac.ir/article_541_dfbfcb5815d0043dde9adabaed8b976e.pdf
عوامل شناختی
دیابت نوع دو
کنترل و درمان
شهر یزد
cognitive factors
type 2 diabetes
treatment
Yazd
per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
23
42
542
Research Paper
اثر بخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر روی نشانههای افسردگی و اندیشناکی در افراد با سابقه یک دوره افسردگی اساسی: طرح تک موردی
Effectiveness of Mindfulness-Based Cognitive Therapy
on Reducing Depression and Rumination Symptoms in
Individuals with a Major Depression Record: A SingleCase Design
حمید خانیپور
khanipur.hamid@gmail.com
1
احمد برجعلی
borjali@atu.ac.ir
2
پروانه محمدخانی
parhomir@yahoo.com
3
فرامرز سهرابی
sohrabi@atu.ac.ir
4
دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر روی نشانههای افسردگی و اندیشناکی در افراد با سابقه یک دوره پیشین افسردگی اساسی بود. روش: MBCT برای 4 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی در قالب یک طرح مطالعه تک موردی با خطوط پایه چند گانه به مدت 8 جلسه 1 ساعتی با دوره پی گیری 1 ماهه اجرا شد. برای ارزیابی تغییرات از پرسشنامه افسردگی، سیاهه افسردگی بک و مقیاس پاسخ به شیوه اندیشناکی استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که درصد بهبودی بالینی برای نشانههای افسردگی و اندیشناکی برای کل شرکت کننده ها 78% و47% می باشد. این نتایج برای سه بیمار از لحاظ بالینی معنادار به دست آمد. نتیجه گیری: به نظر میرسد که MBCT در قالب جلسات انفرادی درمان موثری در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی میباشد.
The aim of this study was to examine effectiveness of Mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on depression and rumination symptoms in individuals with a major depression records. The study employed a single-case design with multiple baselines. MBCT was given to 4 patients with major depressive disorder over eight 1-hour sessions, and a follow-up was carried out one month later. Instruments used were the depression questionnaire, Beck depression inventory and the rumination response scale. Results showed that depression and rumination symptoms in the patients were reduced by 78 and 48 percent, respectively. The results were clinically significant for three patients. The study suggests that MBCT given in the form of individualized sessions can be an effective treatment for patients with major depressive disorder.
https://jcps.atu.ac.ir/article_542_6bb4ac9a1659e387caa1f1cc5f3b1492.pdf
درمان شناختی
حضور ذهن
افسردگی
اندیشناکی
cognitive therapy
Mindfulness
Depression
Rumination
per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
43
62
543
Research Paper
اثر بخشی شیوه درمانی واقعیتمجازی بر کاهش هراس از پرواز در افراد مبتلا به هراس از پرواز
Effectiveness of Virtual Reality on Alleviating Fear of
Flying in People with Aviophobia
پروین اسلامی
eslami138@yahoo.com
1
غلامرضا منشئ
smanshaee@yahoo.com
2
زهرا حاجابراهیمی
hajebrahimi@ari.ac.ir
3
کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی، علوم و تحقیقات اصفهان، اصفهان، ایران
استادیار، دانشکاه آزاد، علوم و تحقیقات اصفهان، اصفهان، ایران
استادیار، پژوهشکده سامانههای فضانوردی، پژوهشگاه فضایی ایران، تهران، ایران
ترس از پرواز یک ترس رایج، ناتوانکننده و از نوع موقعیتی شناختهشدهاست که میلیونها نفر را در جهان تحت تاثیر قرار داده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شیوه درمانی واقعیتمجازی بر کاهش هراس از پرواز در افراد مبتلا به هراس از پرواز بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را 40 فرد مبتلا به هراس از پرواز مراجعهکننده از مراکزمشاوره و فرودگاههای شهر تهران به پژوهشکده سامانههای فضانوردی تهران تشکیل میدادند که از بین آنها 20 نفر که ملاکهای لازم را داشتند بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش (9 زن و یک مرد) و شاهد (10 زن) تقسیم شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 20 دقیقهای در طول 5 هفته بطور انفرادی تحت درمان قرارگرفتند و پرسشنامه هراس از پرواز در قبل و بعد از مداخله روی دو گروه اجرا شد. دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس و تحلیل واریانس دو راهه تحلیل شدند. نتایج نشان دادکه شیوه درمانی واقعیتمجازی بر کاهش هراس از پرواز تاثیر معناداری داشتهاست. یافتههای مربوط به پیگیری دو ماهه حاکی از استمرار آن پس از گذشت 2 ماه بود (05/0 >P ). بنابراین واقعیتمجازی در درمان کاهش هراس از پرواز موثر بود و تاثیر سودمند، پایا و موثری در زمان کوتاه بر درمان هراس از پرواز داشت و میتواند به عنوان یک شیوه درمانی جدید توسعه یابد.
Aviophobia is a common debilitating fear of flying with millions of people being impacted by it around the world. The present study aimed to examine effectiveness of virtual reality exposure therapy in alleviating fear of flying in patients with aviophobia. The study followed an empirical method with pretest, posttest and a control group. The statistical society consisted of 40 individuals with aviophobia who had been referred to Tehran Aerospace Research Institute by counseling centers and by Tehran Mehrabad Airport. Twenty patients were selected using random sampling and divided into an experimental (9 females and 1 male) and a control (10 females) group. The experimental group received ten individual 20-minute sessions of virtual reality exposure therapy over five weeks. The Aviophobia questionnaire was administered both before and after the intervention in both the experimental and the control groups. The data were analyzed using Covariance analysis and two-way ANOVA. Results indicated that the virtual reality therapeutic method had a significant effect in alleviating fear of flying. Results of the follow-up examination showed that the effect still lasted in two months. The study suggests that a virtual reality exposure therapy can have significant, reliable and sustaining effects on alleviating fear of flying
https://jcps.atu.ac.ir/article_543_daf4ae9b5a765a5cfab6e9326d36da10.pdf
واقعیت مجازی
هراس از پرواز
هراس خاص
per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
63
88
544
Research Paper
مقایسه اثر بخشی درمانگری شناختی- رفتاری و درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر
Comparison of Effectiveness of Cognitive-Behavioral
Therapy and Mindfulness-Based Therapy in Improving
quality of life in patients with irritable bowel syndrome
سعیده زمردی
saeedeh.zomorody@gmail.com
1
سید کاظم رسول زاده طباطبایی
rasool1340@yahoo.com
2
دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی،دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
دانشیار، گروه روانشناسی ، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثر بخشی دو روش درمانگری شناختی- رفتاری و درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(IBS) صورت گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی به صورت سه گروهی ، با پیش آزمون و آزمون نهایی همراه با روش های درمانی با گروه گواه است. با توجه به ماهیت پژوهش که جز طرح های آزمایشی محسوب می شود وهمچنین با توجه به رعایت افت آزمودنی تعداد 36 نفر (12 نفر در هر گروه) بیمار مبتلا بهIBS بر اساس معیارهای رم (ROMEIII)، 20 مرد و 16زن با میانگین سنی 32 سال به صورت در دسترس انتخاب و با توجه به شرایط ورود به طور تصادفی در گروه های درمانی و کنترل جایگزین شدند. در نظر گرفته شده است در هر سه گروه مقیاس پرسشنامه IBS-QOL34 به عنوان پیش آزمون اجرا گردید. سپس دو گروه درمانی هر کدام تحت درمانگری شناختی- رفتاری (CBT) و درمانگریمبتنی بر ذهن آگاهی (MFT) قرار گرفته ولی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند،در پایان مقیاس فوق به عنوان پس آزمون در هر سه گروه اجرا شد.سپس بعد از پیگیری دو ماهه مجددا هر سه گروه مورد ارزیابی مجدد با پرسشنامه IBS-QOL34 قرار گرفتند. نتایج سه گروه در سه مرحله با استفاده از آزمونهای آماری مربوط مورد بررسی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که اختلاف بین روشهای درمانی پس از کنترل و حذف اثر پیش آزمون، معنادار بود (05/0p< ). همچنین نتایج آزمون پس تبعی LSD نیز نشان دهنده اختلاف معنادار روش درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود (05/0 p<). با توجه به نتایج به دست آمده ،می توان نتیجه گرفت که روشهای نوین روان درمانی در بهبود کیفیت زندگی سندرم روده تحریک پذیر بایستی مدنظر درمانگران قرار گیرد ،چرا که استفاده از روشهای قدیمی همیشه سودبخش نیست و حتی ممکن است اثربخش نیز نباشد.
The study aimed to make a comparison between effectiveness of cognitive-behavioral therapy and mindfulness-based therapy in improving quality of life of patients with irritable bowel syndrome (IBS). The study followed a quasi-experimental design with three groups a pre-test and a final test. Group sizes were decided considering the fact that the study was a pilot project and that some subjects might discontinue their participation. Thus, 36 patients (20 males and 16 females) with IBS (diagnosed using Rome III process) were chosen using convenient sampling and then randomly divided into two study and one control groups (each with 12 patients). The IBS-QOL34 questionnaire was administered in the three groups as the pre-test. The questionnaire was administered as the post-test in the three groups two months later. All results were analyzed using statistical methods. After results of the control group and influence of the pretest were omitted, ANCOVA showed that there was a significant difference between effects of the two therapy methods (p <0/05). The LSD post-hoc test also showed a significant difference between effectiveness of the mindfulness-based therapy compared to that of the cognitive-behavioral therapy (p <0/05). It can be suggested based on the basis of the results that the new method of psychotherapy in treating patients with IBS should be considered, because the old therapy is not always effective or even promising. and it can thus be used as a new treatment method for individuals with aviophobia.
https://jcps.atu.ac.ir/article_544_ed0fbea874b147d21bb690be63399ef0.pdf
درمانگری شناختی رفتاری
درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی
سندرم روده تحریک پذیر
کیفیت زندگی
cognitive-behavioral therapy
mindfulness-based
therapy
irritable bowel syndrome
Quality of life
per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
89
106
545
Research Paper
فراتحلیل اثربخشی مداخلات روانشناختی بر سلامت روانی خانوادۀ کودکان با نقص ذهنی (1390-1391)
Meta-Analysis of Effectiveness of Psychological
Interventions in Mental Health of Families with
Children with Mental Disabilities (2012-2013)
سالار فرامرزی
1
ولی الله کرمی منش
valikarami22@yahoo.com
2
مرتضی محمودی
3
استادیار گروه روانشناسی و آموزش کودکان با نیاز های خاص، دانشگاه اصفهان
کارشناس ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه اصفهان
کارشناس ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه اصفهان m.mahmodi2010@yahoo.com
نقص ذهنی فرزند به عنوان منبع فشار روانی، سلامت روان خانواده را به خطر میاندازد و در جنبههای مختلف زندگی تأثیر خود را بروز میدهد. روشهای متنوعی برای کمک به این خانوادها پیشنهاد شده است که در این میان روشهای روانشناختی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش نیز فراتحلیل بررسی اثر بخشی مداخلات روانشناختی بر سلامت روان خانواده کودکان با نقص ذهنی است. روش: در این مقاله از روش فراتحلیل استفاده شده است. از بررسی 25 مقاله و تحقیق 11 تا به صورت گزینشی انتخاب شده که در آن حجم نمونه 712 نفر بوده است. یافتهها: نتایج نشان داد که اندازه اثر به دست آمده 25/0 میباشد و مطابق جدول کوهن در سطح متوسط به پایین ارزیابی میشود. نتیجه:بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که مداخلات روانشناختی بر سلامت روان خانواده کودکان با نقص ذهنی تأثیر دارد و از این روش میتوان به عنوان یک روش مداخلهای در راستای کمک به سلامت و بهداشت روانی خانواده آنها استفاده نمود. اما در کنار آن میبایست مداخلات حمایتی را نیز مورد استفاده قرار داد.
Mental disability of children is a source of stress which threatens mental health of the family and affects different aspects of the family life. Various methods have been developed for helping affected families, among which psychological interventions have a special place. The present study aimed to offer a meta-analysis of effectiveness of psychological interventions in mental health of families who have children with mental disabilities. The method used was meta-analysis. Twenty five papers were reviewed and 11selected for the analysis, the total number of subjects in which was 712. Based on the results, the effect size was 0.25, which indicates a below average rate according to Cohen’s table. It can therefore be suggested that psychological interventions have a positive effect on mental health of families who have children with mental disabilities, and that the interventions can be used as a method for improving mental health of such families. The interventions, however, need to be supplemented by other support interventions.
https://jcps.atu.ac.ir/article_545_b337bc402957f5fc368cc73895acf191.pdf
نقص ذهنی
مداخلات روانشناختی
خانواده
mental disability
Psychological Interventions
Family
per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
107
120
607
Research Paper
بررسی کیفی وضعیت عاطفی و خانوادگی مصدومین بمباران شیمیایی سردشت
Qualitative Analysis ofEmotional and Familial
Situations of Injured Victims of Sardasht Chemical Air
Attack
بختیار ملک یاری
honeybaran1390@yahoo.com
1
نادر کریمیان
naderk65@yahoo.com
2
کیومرث فرحبخش
kiiumars@yahoo.com
3
معصومه اسمعیلی
masesmaeily@yahoo.com
4
مدرس مدعو دانشگاه پیام نور واحد سر دشت
دانشجوی دکتری مشاوره خانواده، دانشگاه هرمزگان، دانشکده علوم انسانی، بندرعباس
استادیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی
دانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی
هدف: پژوهش حاضر، به منظور بررسی کیفی وضعیت عاطفی و خانوادگی مصدومین بمباران شیمیایی سردشت انجام گرفته است. روش: پژوهش حاضر یک تحقیق کیفی (از نوع تفسیری) می باشد و جامعه آماری آن کلیه مصدومین بمباران شیمیایی سردشت بودند. نمونه شامل 15 مرد و 15 زن بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای بررسی وضعیت عاطفی و خانوادگی مصدومین بمباران شیمیایی سردشت از افراد نمونه مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مقوله بندی و دسته بندی داده ها استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان میدهد که شکایت هایی شامل؛ ناتوانی در ارتباط برقرار کردن با دیگران، ناتوانی در ابراز احساسات، تغییرات خلقی، احساس حقارت، زودرنجی، کابوس های وحشتناک، وابستگی عاطفی، عدم روابط صمیمانه در میان اعضای خانواده، وجود مشاجرات خانوادگی، نارضایتی از روابط زناشویی، عدم رضایت از نقش والدینی، و ارتباط ناسالم با فرزندان در طیف وسیعی از مصدومین مشاهده می شود. نتیجه گیری: بمباران شیمیایی به طور گسترده باعث بوجود آمدن مشکلات زیادی در وضعیت عاطفی و خانوادگی مصدومین شده است و این افراد نیازمند مداخلات حمایتی از سوی مردم و نهادهای دولت هستند.
The aim of the present study was to analyze emotional and familial situations of injured victims of the chemical air attack on city of Sardasht. The study employed a qualitative (interpretive) design and the statistical population included all injured victims of Sardasht chemical air attack. The sample consisted of 15 men and 15 women, chosen through convenient sampling. Semi-structured interviews were used for examining the sample population’s emotional and familial situation. Data were analyzed using categorizing and coding. Results suggested that the following complaints were common among the majority of the population: inability in communicating with others, inability in expressing emotions, changes in mood, humiliation, irritability, horrible nightmares, emotional dependence, lack of close relationships among family members, family fights, dissatisfaction with spouse, dissatisfaction with one’s parental role, and failed relationships with one’s children. The study suggests that the chemical air attack has widely incurred numerous emotional and familial problems on the injured victims, who are in urgent need of supportive interventions offered by people and the government.
https://jcps.atu.ac.ir/article_607_70037e387ae3d4e8bf7936be4cfe283d.pdf
وضعیت عاطفی و خانوادگی
بمباران شیمیایی
مصدومین
روش کیفی
emotional and familial situation
chemical air attack
injured victims
Qualitative Method
per
دانشگاه علامه طباطبائی
مطالعات روانشناسی بالینی
2322-3189
2476-6410
2013-12-22
4
13
121
147
608
Research Paper
اثر بخشی درمان ترکیبی شناختی- رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان یک مورد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر
Effectiveness of Mixed Cognitive-behaviorial Therapy
and Mindfulness Based stressreduction in Treating a
Case of Generalized Anxiety Disorder
روشنک خدابخش پیر کلانی
rkhodabakhsh@alzahra.ac.ir
1
هانیه رحیم جارونی
haniehjamarani@student.alzahra.ac.ir
2
استادیار روان شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهراء(س)
دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهراء (س)
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی درمان ترکیبی شناختی- رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش اضطراب، کاهش افکار خودآیند و بهبود سلامت عمومی یک مورد خاص اختلال اضطراب فراگیر می باشد. روش: در یک بررسی تک آزمودنی از نوع طرح A-B، اثر ترکیبی تکنیک های شناختی- رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر یک مورد اختلال اضطراب فراگیر بررسی شد. آزمودنی در مرحله A (خط پایه) و مرحله B(جلسه آخر درمان)، مقیاس اضطراب بک (DAI)، مقیاس درجه بندی اضطراب همیلتون (HARS)، پرسش نامه افکار خودآیند (ATQ) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) را تکمیل کرد. داده ها به کمک رسم نمودار و محاسبه درصد بهبودی ارائه گردیدند. یافته ها: در مقیاس اضطراب بک، نمره آزمودنی از 45 در مرحله خط پایه به 30 در جلسه پنجم، 16 در جلسه دهم و 10 در جلسه آخر تقلیل یافت.در مقیاس درجه بندی اضطراب همیلتون، پرسش نامه افکار خودآیند و پرسشنامه سلامت عمومی نیز کاهش معناداری ملاحظه شد. نتیجه گیری: درمان ترکیبی شناختی- رفتاری و کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اختلال اضطراب فراگیر موثر می باشد.
The study aimed to examine effectiveness of cognitive-behavioral therapy in combination with stress reduction based on mindfulness in reducing anxiety and automatic thoughts and improving general health of a patient with generalized anxiety disorder. The study used a singlesubject A-B design to determine the mixed effects of the interventions on the subject. The subject completed Beck Anxiety Inventory (BAI), Hamilton Anxiety Rating Scale (HARS), Automatic Thoughts Questionnaire (ATQ) and General Health Questionnaire (GHQ) in both phase A (baseline) and phase B (last treatment session). The patient’s BAI score decreased from 45 in stage A to 30 in the fifth session, 16 in the tenth session and 10 in the final phase. Results from HARS, ATQ and GHQ also indicated significant decreases in the patient’s scores. The study suggests that a mixed intervention consisting of a cognitive-behavioral therapy combined with mindfulness-based stress reduction can have positive effects on treating generalized anxiety disorder.
https://jcps.atu.ac.ir/article_608_378ef12424f5527c614cd99516b0fa9f.pdf
واژگان کلیدی: درمان شناختی- رفتاری
کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی
اختلال اضطراب فراگیر
cognitive-behavioral therapy
mindfulness-based
stress reduction
Generalized anxiety disorder