دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Marital Paradigms Among Iranian Youth: Introduction and Evaluation of a new theory on Marital Relationsپارادایم های زناشویی در جوانان ایرانی: معرفی و ارزشیابی یک نظریۀ نوین در زمینۀ روابط زناشویی1391038610.22054/jcps.2019.43736.2155FAحسنشاهیدانشجوی دکترای روانشناسی، دانشگاه رازی،کرمانشاه، ایرانخدامرادمؤمنیدانشیار روانشناسی، دانشگاه رازی،کرمانشاه، ایرانجهانگیرکرمیدانشیار روانشناسی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.0000-0001-5832-1307عماداشرفیاستادیار روانشناسی، دانشگاه علم و فرهنگ، تهران، ایران.Journal Article20190610This article has two main parts. The first section introduces the model of "Marital Paradigms" (Willoughby et al., 2015). In this conceptualization, all the beliefs of a person (woman or man) about marriage and marital life can be categorized in two distinct areas: "Beliefs about Getting Married" and "Beliefs about Being Married". "Beliefs about Getting Married" represent one's beliefs about "marriage" and its importance in life, as well as a general view of how it is done. These beliefs consist of three distinct dimensions: "Marital Timing" (one's view of the ideal and expected timing for marriage, the expected length of love), "Marital Salience" (individual beliefs about the relative importance and global importance of marriage and getting married), "Marital Context" (beliefs and attitudes about the context in which marriage should occur). "Beliefs about Being Married" represent one's beliefs about the nature and methods of managing marital life. These beliefs also have three distinct dimensions: "Marital Processes" (beliefs about how the marriage process should take place, including beliefs about gender roles (Marital Roles), beliefs about attempting to make marital life (Marital Efforts), and other marriage-related processes), "Marital Centrality" (it is based on beliefs about the importance of marital/spouse's role in relation to other roles played by an adult married person), and "Marital Permanence" (beliefs about the commitment to marry and the admissibility of divorce). In the second section, the study of "Marital Paradigms" among Iranian youths (male and female) and gender-related comparisons of six dimensions are discussed. The research sample consisted of 644 students (323 females and 321 males) who entered the study using stratified sampling (stratums: gender, universities, academic grades). To measure Marital Paradigms, "Marital Paradigms Scale" (MPS) (Willoughby and Hall, 2015) was used. The results of the study showed that men and women have different patterns of Marital Paradigms. Meanwhileاین مقاله دارای دو بخش اصلی است. در بخش نخست به معرفی اُلگوی «پارادایمهای زناشویی» (ویلوگبی و همکاران، 2015) پرداخته شده است. در این مفهومپردازی، تمام باورهای فرد (زن یا مرد) دربارۀ ازدواج و زندگی زناشویی را میتوان در 2 حیطۀ متمایز دستهبندی نمود: «باورهای مربوط به متأهل شدن» و «باورهای مربوط به متأهل ماندن». «باورهای مربوط به متأهل شدن» نمایشگر باورهای فرد دربارۀ «ازدواج» و اهمیت و جایگاه آن در زندگی، و همچنین دیدگاه کلی نسبت به نحوۀ انجام آن است. این باورها مشتمل بر سه بُعد متمایز است: «زمانبندی زناشویی» (دیدگاه فرد دربارۀ زمانبندی ایدهآل و موردانتظار برای ازدواج، طول موردانتظار عشقبازیها)، «برجستگی زناشویی» (باورهای فرد در زمینۀ اهمیت نسبی و اهمیت کلی ازدواج و متأهل شدن)، و «بافتار زناشویی» (باورها و نگرشهای فرد دربارۀ بافتاری که ازدواج باید در آن اتفاق اُفتد). «باورهای مربوط به متأهل ماندن» نمایانگر باورهای فرد دربارۀ ماهیت و شیوههای مدیریت زندگی زناشویی است. این باورها نیز دارای سه بُعد متمایز میباشند: «فرآیندهای زناشویی» (باورهای مبنی بر اینکه فرآیند ازدواج باید چگونه باشد، شامل باورهایی دربارۀ نقشهای جنسیتی (نقشهای زناشویی)، باورهای دربارۀ تلاش برای ساختن زندگی زناشویی (کوششهای زناشویی)، و سایر فرآیندهای رابطهای در امر ازدواج)، «مرکزیت زناشویی» (مشتمل است بر باورهایی دربارۀ اهمیت نقش زناشویی/همسری در رابطه با سایر نقشهایی که یک فرد بزرگسال متأهل ایفا مینماید)، و «ماندگاری زناشویی» (باورهایی مبنی بر تعهد به ازدواج و پذیرفتنی بودن طلاق). در بخش دوم، به بررسی «پارادایم-های زناشویی» در میان جوانان ایرانی (مرد و زن) و مقایسههای بین جنسیتی شش بُعد آن پرداخته شده است. نمونۀ پژوهش مشتمل بر 644 دانشجو (323 زن و 321 مرد) بود که با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای (طبقات: جنسیت، دانشگاهها، مقاطع تحصیلی) در پژوهش وارد شدند. برای اندازهگیری پارادایمهای زناشویی، از «مقیاس پارادایمهای زناشویی» (MPS) (ویلوگبی و هال، 2015) استفاده گردید. یافتههای پژوهش نشان دادند کهدانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Structural Equation Model of Students Coping Strategies Based on Attachment Styles the Mediating Effect of Perceived Parenting Style, Childhood Trauma, and Early Maladaptive Schemasمدل یابی معادلات ساختاری راهبردهای مقابلهای دانشجویان بر اساس سبکهای دلبستگی با واسطهگری سبکهای فرزندپروری، آسیبهای دوران کودکی و طرحوارههای ناسازگار اولیه41691038710.22054/jcps.2019.43138.2144FAامینغلامیکارشناسی ارشد گروه روانسنجی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.نور علیفرخیدانشیار گروه سنجش و اندازه گیری، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایراناحمدبرجعلیاستاد گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.0000-0001-6823-7600Journal Article20190521برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان میباشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابلهای بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبکهای فرزندپروری، تجارب آسیبرسان کودکی و طرحوارههای ناسازگار اولیه در دانشجویان بوده است. نمونه آماری این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی بوده اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه راهبردهای مقابلهای اندلر و پارکر ۱۹۹۰، سبکهای دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (AAI)، شیوههای فرزندپروری والدینی ادراک شده (EMBU-S)، طرحوارهها ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی بوگلاس بریمنر ۲۴ بوده اند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی ازروش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. نتایج بررسی نشان داده که شاخص های برازش مدل مفهومی تحقیق بپس از اصلاحات جزئی در سطح قابل قبولی بوده اند و مدل ارزیابی شده با داده ها برازش خوبی داشته است. و طبق ضرایب رگرسیونی بدست آمده متغیرهای سبکهای فرزند پروری، طرحوارههای ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی نقش میانجی را بین سبک دلبستگی و سبکهای مقابلهای داشته اند.برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان میباشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابلهای بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبکهای فرزندپروری، تجارب آسیبرسان کودکی و طرحوارههای ناسازگار اولیه در دانشجویان بوده است. نمونه آماری این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی بوده اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه راهبردهای مقابلهای اندلر و پارکر ۱۹۹۰، سبکهای دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (AAI)، شیوههای فرزندپروری والدینی ادراک شده (EMBU-S)، طرحوارهها ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی بوگلاس بریمنر ۲۴ بوده اند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی ازروش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. نتایج بررسی نشان داده که شاخص های برازش مدل مفهومی تحقیق بپس از اصلاحات جزئی در سطح قابل قبولی بوده اند و مدل ارزیابی شده با داده ها برازش خوبی داشته است. و طبق ضرایب رگرسیونی بدست آمده متغیرهای سبکهای فرزند پروری، طرحوارههای ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی نقش میانجی را بین سبک دلبستگی و سبکهای مقابلهای داشته اند.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Comparing efficacy of cognitive behavioral therapy with or without metacognitive techniques and Zolpidem 10 mg. on dysfunctional cognitions & metacognitions in people with chronic insomnia disorder: a multiple baseline single caseمقایسه کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیکهای فراشناختی و زولپیدم 10 میلیگرم بر شناختها و فراشناختهای ناکارآمد در افراد مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن: طرح تکموردی چند خط پایه71951038810.22054/jcps.2019.42283.2136FAبهزادسلمانیدکترای تخصصی روانشناسی سلامت، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران0000-0002-9638-4699جعفرحسنیدانشیار روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران0000-0002-7061-9330حمیدرضاحسن آبادیاستادیار روانشناسی تربیتی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانشهراممحمدخانیدانشیار روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران0000-0001-7541-6412افشیناحمدونددانشیار روانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، ایران0000-0002-4527-6591Journal Article20190425Introduction: Aim of the study was to comparing efficacy of cognitive behavioral therapy with or without and Zolpidem 10 mg. on dysfunctional cognitions & metacognitions in people with chronic insomnia disorder. Method: The multiple baselines single case design was used for the research. After taking diagnostic interview, six patients with chronic insomnia who met inclusive criteria randomly assigned to three group included cognitive behavioral therapy, cognitive behavioral therapy with metacognitive techniques & pharmacotherapy. All of patients assessed six times by 10-item dysfunctional beliefs & attitudes about sleep & metacognition questionnaires. Data were analyzing using interpretation of changes of variables in the graph, effect size and diagnostic recovery. Results: Adding metacognitive techniques to cognitive behavioral therapy could increases its efficacy. Effect sized of all interventions was proved that cognitive behavioral therapy with metacognitive techniques has the most effect size on dysfunctional metacognitions. Both of psychological therapies decrease dysfunctional beliefs & attitudes about sleep. Pharmacotherapy in particular 1 & 3 month follow-up hadn't high efficacy. Conclusion: Adding metacognition techniques to gold standard in treatment of insomnia increases the treatment. The results continue even three month after discontinuing.هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسهی کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیکهای فراشناختی و زولپیدم 10 میلیگرم بر شناخت و فراشناختهای ناکارآمد در افراد مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن بود. روششناسی: طرح پژوهش حاضر شامل طرح تکموردی با خطوط پایهی چندگانه میباشد. پس از مصاحبهی تشخیصی، شش بیمار مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن که دارای ملاکهای ورود به پژوهش بودند به طور تصادفی به سه گروه شامل رفتار درمانی شناختی، رفتار درمانی شناختی با تکنیکهای فراشناختی و درمان دارویی تقسیم شدند. تمامی بیماران 6 مرتبه با استفاده از نسخهی 10 مادهای پرسشنامه باورها و نگرشهای ناکارآمد دربارهی خواب و پرسشنامهی فراشناختها، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده از تفسیر فراز و فرود متغیرها در نمودار، اندازهی اثر و بهبودی تشخیصی استفاده شد. یافتهها: افزودن تکنیکهای فراشناختی به رفتار درمانی شناختی، میتواند کارآمدی آن را درمورد درمان اختلال بیخوابی مزمن افزایش دهد. اندازهی اثر مداخلهها نشان میدهد که رفتار درمانی شناختی با تکنیکهای فراشناختی دارای بیشترین اثر بر فراشناختهای ناکارآمد بود. هر دو درمان روانشناختی توانستند باورها و نگرشهای ناکارآمد دربارهی خواب را کاهش دهند. درمان دارویی به خصوص در مراحل پیگیری 1 و 3 ماهه نتوانست کارآمدی بالایی داشته باشد. نتیجهگیری: افزودن تکنیکهای فراشناختی به استاندارد طلایی حوزهی درمان اختلال بیخوابی، منجر به افزایش کارآمدی درمان شد. این نتایج حتی سه ماه پس از پایان درمان، تداوم داشت.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Developing of the etiology model of adolescent social anxiety disorder based on anxiety sensitivity, negative emotional regulation and anxiety and ambivalent attachment style with mediating role of emotional-focused coping strategyتدوین مدل سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی نوجوانان بر اساس مولفههای حساسیت اضطرابی، تنظیم هیجانی منفی و سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا با نقش میانجی راهبرد مقابله هیجانمدار971301038910.22054/jcps.2019.41584.2124FAفیروزهغضنفریدانشیار، گروه روانشناسی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران.مجتبیندریدانشجوی دکتری، روانشناسی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران0000000270701350Journal Article20190318The purpose of this study was to develop a model of the anxiety social anxiety model of adolescents based on anxiety sensitivity, negative emotional regulation and anxiety and ambivalent attachment style with mediating role of emotional coping strategy. Research project, correlation and structural equation method. The study population included all students in the academic year2017 period of secondary schools in the city KhormAbad that 1200 of them were selected by multistage random sampling. After completing a social anxiety and screening questionnaire, 266 (136 males and 130 females) were susceptible to this disorder. Then the obtained data entered the structural equation assumption model. In order to analyze the data obtained from Amos 24 software, it was used to compare the observed variance -curanese matrix (default model) with the reproduction variance-covariance matrix, to evaluate the model's ability to predict the criterion variable, and Also, it's fitting itself. . The results of the model analysis indicated that the predictive variables of negative emotional regulation (repression) and ambivalent insecure attachment style were directly and indirectly mediated by an emotional coping strategy on social anxiety disorder in adolescents. Also, the emotional coping strategies had a direct impact on social anxiety disorder. The anxiety sensitivity variable had a direct direct effect, but its indirect effect was not significant. Also, direct and indirect impact of unsafe attachment style on social anxiety disorder was not significant.هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل سببشناسی اختلال اضطراب اجتماعی نوجوانان بر اساس مولفههای حساسیت اضطرابی، تنظیم هیجانی منفی و سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا با نقش میانجی راهبرد مقابلهای هیجانمدار بود. طرح پژوهشی، همبستگی و به شیوه معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشآموزان دورهی متوسطه مدارس سطح شهرستان خرمآباد در سال تحصیلی 97-1396 بود که تعداد 1200 نفر از آنها به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب گردیدند. پس از تکمیل پرسشنامهی اختلال اضطراب اجتماعی و غربالگری آن، تعداد 266 نفر( 136 پسر و 130 دختر)، مستعد این اختلال تشخیص داده شدند. سپس دادههای به دست آمده وارد مدل مفروضه معادلات ساختاری گردید. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده از نرم افزار آموس24 استفاده شد تا به وسیله مقایسه ماتریس واریانس-کورایانس مشاهده شده (مدل پیش فرض) با ماتریس واریانس-کواریانس بازتولید شده، توانایی مدل را در پیشبینی متغیر ملاک و نیز برازش خود برآورد کند. نتایج تحلیل مدل نشان داد متغیرهای پیشبین تنظیم هیجانی منفی( سرکوب) و سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا به صورت مستقیم و غیرمستقیم با میانجیگری راهبرد مقابله هیجانمدار بر اختلال اضطراب اجتماعی در نوجوانان دارای تاثیر معنادار بودند. همچنین راهبرد مقابله هیجانمدار دارای تاثیر مستقیم بر اختلال اضطراب اجتماعی بود. متغیر حساسیت اضطرابی دارای تاثیر مستقیم معنادار بوده ولی تاثیر غیرمستقیم آن معنادار نبود. همچنین تاثیر مستقیم و غیرمستقیم سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی بر اختلال اضطراب اجتماعی معنادار نبود.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723the effect of self compassion training on body image and quality of life in women with breast cancer without metastasis under chemotherapyتاثیر آموزش خود شفقتی بر تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه بدون متاستاز تحت شیمی درمانی1311451039010.22054/jcps.2019.42476.2137FAریحانهشیخاندانشجوی دکتری روانشناسی، دانشگاه لرستان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ایران.0000-0003-1476-4952عزتالهقدمپوردانشیار گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران.000000033120384xرضاآقابررگیعضو هییت علمی گروه داخلی دانشگاه علوم پزشکی اراک، ایران و رییس بیمارستان آیتالله خوانساری.Journal Article20190428Getting a diagnosis of breast cancer and treating, it is a stressful event that affects many aspects of mental health, including body image and quality of life. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of self compassion training on body image and quality of life in women with breast cancer without metastasis under chemotherapy. The research design was a semi-experimental, pret-post test with control group. Twenty-nine women (according to entry criteria) were selected by referring to the office of ancolologists and Ayatollah Khansari Hospital in Arak in 1397. They were randomly divided into two groups of experimental and control. The participants responded to body image questionnaires in patients with breast cancer and quality of life as a pretest.The experimental group was trained based on self compassion package, eight sessions of 60 minutes. Finally, the participants of both groups responded to the questionnaires as a post-test.The results showed that self-compassion training, with emphasis on the three components of kindness with itself, human sharing and mind-consciousness, had a positive and significant effect on improving the body image. Also, based on the findings, the quality of life of women, especially in the physical and mental areas, in the experimental group, had a positive and significant increase compared to the control group. Based on the findings, it can be concluded that the development of educational and therapeutic programs based on self compassion can help to improve the mental health and quality of life in cancer patients.دریافت تشخیص سرطان سینه و درمان آن رویدادی استرسزا میباشد و بر جنبههای گوناگون سلامت روان اثر میگذارد از آن-جمله تصویر بدنی و کیفیت زندگی را میتوان مطرح کرد. از این رو هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش خودشفقتی بر تصویر بدنی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه بدون متاستاز تحت شیمی درمانی بود. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پسآزمون با گروه گواه بود. به صورت دردسترس با مراجعه به مطب پزشکان آنکولوژیست و بیمارستان آیتالله خوانساری در شهر اراک در سال 1397، 20 زن (با توجه به ملاکهای ورود) انتخاب شده و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. شرکت کنندگان به عنوان پیشآزمون به پرسشنامههای تصویر بدنی در بیماران مبتلا به سرطان سینه و کیفیت زندگی پاسخ دادند. گروه آزمایش به طور گروهی خودشفقتی را طی 8 جلسه 60 دقیقهایی آموزش دیدند. در آخر، شرکتکنندگان هر دو گروه به عنوان پسآزمون به پرسشنامههای مذکور پاسخ دادند. نتایج نشان داد آموزش خودشفقتی با تاکید بر سه مولفه مهربانی با خود، اشتراکات انسانی و ذهنآگاهی بر بهبود تصویر بدنی اثر مثبت و معنادار داشته است همچنین بر اساس یافتهها، کیفیت زندگی زنان به ویژه در حیطههای جسمانی و روانی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه بعد آموزش افزایش مثبت و معناداری داشت. بر اساس یافتههای حاصل، میتوان نتیجه گرفت تدوین برنامههای آموزشی و درمانی مبتنی بر خودشفقتی میتواند به سلامت روان و کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان کمک نماید.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Comparing the Efficacy of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) with Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) on Depression Taking into Account the Level of Psycho-Spiritual Development (Case Study)مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) با درمان شناختی-رفتاری (CBT) بر افسردگی دانشجویان با توجه به سطح تحول روانی-معنوی آنها؛ (مطالعه موردی)1471721039110.22054/jcps.2019.35499.1963FAسمیهعزیزیدانشآموخته دکتری، روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.کاظمرسول زاده طباطباییاستاد، گروه روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمسعودجان بزرگیدانشیار، گروه روانشناسی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ایران.0000-0002-2984-3488Journal Article20180907Depression is one of the most common psychiatric disorders so choosing an appropriate therapy is very important. Regarding to the role of spirituality in depression and its therapeutic methods, this research attempts to compare the role of the level of Psycho-spiritual development of individuals in the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and acceptance and commitment therapy. For this purpose, among the students of Tarbiat Modares University, 8 subjects with basic depression were selected using available sampling method, and then based on their scores in Psycho-Spiritual Scale (Janbozorgi, 1391), they were divided into two groups of 4 with high Psycho-spiritual development and 4 with low Psycho-spiritual development. Then subjects of each level of Psycho-spiritual development were randomly assigned to two experimental groups (acceptance and commitment therapy, and cognitive-behavioral therapy). Depression scores of patients before, during and after treatment, as well as follow up, were compared with the percentage of recovery and the effect size. The results showed that both treatments, acceptance and commitment and cognitive-behavioral therapy, were effective on decreasing depression, but acceptance and commitment therapy was more effective in decreasing the depression of individuals with low Psycho-spiritual development, and cognitive-behavioral therapy was more effective in Reducing people's depression with higher levels of Psycho-spiritual development. Therefore, it seems that paying attention to the level of Psycho-spiritual development of clients in choosing a therapeutic approach is of great importance.افسردگی، یکی از شایعترین اختلالات روانی بوده و انتخاب شیوه های درمانی مناسب آن از اهمیت بالایی برخوردار است. با توجه به نقش معنویت در افسردگی و روش های درمان آن، این پژوهش سعی دارد نقش سطح تحول روانی-معنوی افراد را در اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد مورد مقایسه قرار دهد. بدین منظور از بین دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس تعداد 8 نفر مبتلا به افسردگی اساسی به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و بر اساس پرسشنامه سطح تحول روانی-معنوی (جان بزرگی، 1391) به دو گروه 4 نفری با سطح تحول روانی-معنوی بالا و سطح تحول روانی-معنوی پایین تقسیم شده، و سپس افراد هر سطح تحول روانی-معنوی، بطور تصادفی در دو گروه 2 نفری آزمایشی (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، و درمان شناختی-رفتاری) قرار گرفتند. نمرات افسردگی مراجعان قبل، حین و بعد از درمان، و همچنین پیگیری، با استفاده از درصد بهبودی و اندازه اثر مقایسه شد. نتایج بدست آمده نشان داد هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی رفتاری بر کاهش افسردگی موثر بوده ولی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی افراد با سطح تحول روانی-معنوی پایین، اثرگذاری بیشتری دارد و درمان شناختی-رفتاری در کاهش افسردگی افراد با سطح تحول روانی-معنوی بالا اثربخشی بیشتری دارد. بنابراین بنظر می رسد توجه به سطح تحول روانی-معنوی مراجعان در انتخاب رویکرد درمانی از اهمیت فراوانی برخوردار است.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Auditory and visual working memory in dyslexic students: before and after interventionحافظه فعال شنیداری و دیداری در دانشآموزان نارساخوان: پیش و پس از مداخله1731941039310.22054/jcps.2019.42673.2140FAالهام ساداتناجیدکتری روان شناسی تربیتی دانشگاه تهران. تهران، ایران.سعیدحسن زادهدانشیار روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانمحسنشکوهی یکتااستاد گروه روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.الههحجازی موغاریدانشیار گروه روانشناسی تربیتی و مشاوره دانشگاه تهران.تهران، ایرانجواداژه ایاستاد روانشناسی تربیتی و مشاوره، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20190506Working memory has a important role in the academic performance of the students with reading disability. However educational researchers have reported different results in the effectiveness of existing programs. Therefore, the purpose of the present study was to investigate the effectiveness of working memory educational program on enhancing working memory performance of dyslexic students. This education considered both auditory and visual dimension. This study was Quasi-experimental design with pre-test, post-test, and fallow-up. The statistical population was all the primary school students with dyslexia who went to learning disorders centers in Tehran, 30 of them were selected by convenience sampling and were assigned by random in experimental and control groups. The experimental group experienced the working memory educational program in 24 sessions, 25 to 30minutes. Working Memory Test Battery for Children (Gathercole & Pickering, 2001) was taken before and after education and also two months after finishing the program it was taken for both experimental and control group. Multi-variable variance analysis with repeated measures were used for data analyzing. Results showed significant differences between experimental and control group in post-test and also stability of these differences in follow-up test. In conclusion effectiveness of working memory educational program for dyslexic children is determined in enhancing their ability of auditory and visual working memory.حافظه فعال نقش تعیینکنندهای در عملکرد تحصیلی دانشآموزان با ناتوانی در خواندن دارد. با این وجود پژوهشهای آموزشی انجام شده یافتههای متفاوتی را از جهت سودمندی برنامههای موجود گزارش کردهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی حافظه فعال ویژه دانشآموزان نارساخوان انجام شده است. این برنامه هر دو بعد شنیداری و دیداری حافظه فعال را مدنظر داشته است. پژوهش حاضر از نوع طرحهای نیمه آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون- پیگیری و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانشآموزان نارساخوان پایه اول تا سوم دوره ابتدایی بود که به مراکز اختلالات یادگیری شهر تهران مراجعهکرده بودند. نمونه شامل 30 نفر از آنان بود که به روش در دسترس انتخاب شدند. افراد گروه نمونه بر اساس پایه تحصیلی همگن و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش 24 جلسه آموزش حافظه فعال دریافت کرد و گروه گواه هیچ برنامه آموزشی دریافت نکرد. آزمون حافظه فعال برای کودکان (پیکرینگ و گثرکول، 2001؛ ترجمه ارجمندنیا، 1396) پیش از اجرای برنامه آموزشی، پس از آن و همچنین دو ماه پس از پایان مداخله از هر دو گروه گرفته شد. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری با اندازهگیری مکرر، تحلیل شدند. یافتهها نشاندهنده تفاوت معنادار بین نمرات گروه آزمایش و گواه در پسآزمون و همچنین پایداری این تفاوتها در آزمون پیگیری بودند و از اینرو میتوان سودمندی برنامه آموزشی حافظه فعال ویژه کودکان نارساخوان را در رشد توانایی حافظه فعال شنیداری و دیداری آنها، تأیید کرد. اندازه اثرهای بهدستآمده نیز نشاندهنده تأثیر مطلوب برنامه آموزشی بر ابعاد گوناگون حافظه فعال بود.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Phenomenological approach to the organ donation among volunteersپدیدارشناسی اهدای عضو در افراد داوطلب1952211039210.22054/jcps.2019.42060.2132FAلیلاباستان مهرکارشناسی ارشد، مشاوره، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه خاتم، تهران، ایرانآناهیتاخدابخشی کولاییاستادیار، گروه روان شناسی و علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه خاتم، تهران، ایران0000-0001-9466-3013محمد رضافلسفی نژاددانشیار، گروه سنجش و اندازه گیری، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران0000-0002-3227-102xJournal Article20190414The incurable diseases lead to premature death. The last hope is organ transplantation and the most important source is the organ donated after brain death.The purpose of this study was to explore the deep psychological phenomenological approach of the organ donation volunteers by 2017. This research was a descriptive phenomenology study conducted with semi-structured in depth interviews. Participants of the study were organ donor volunteers of the Iranian Organ Donation Center in Tehran city. 14 participants were selected by targeting sampling for interview. The analysis method was based on Colaizzi’s Seven-Step Analysis. The result of the study showed three main themes: first ; Khowledg including information about organ donation and insight about death. Second, Core beliefs on organ donation including rationalism, altruism, religion beliefs, moral beliefs, ontological beliefs, agency and justice in living right. And third, Factors that influence core beliefs including family beliefs, family relations, difficulties and society influences.مقدمه: مرگ های زود هنگام در اثر بیماری های پیشرفته باعث از بین رفتن انسانهای زیادی می شود . تنها نقطه امید افرادی که از بیماریهای پیشرفته جسمی رنج می برند دریافت عضو جدید و بازگرداندن احتمال زندگی است. از این رو پژوهش حاضر با هدف مطالعه روانشناختی عمیق پدیده اهدای عضو توسط داوطلبان در سال 1396 انجام شد. روش تحقیق بر اساس ماهیت داده ها کیفی از نوع پدیدار شناسی توصیفی ، بر اساس هدف از نوع کاربردی و بر اساس نحوه گرد آوری اطلاعات توصیفی از نوع مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. شرکت کنندگان را کلیه داوطلبان اهدای عضو ثبت نام کننده در کانون اهدای عضو ایرانیان تشکیل می داد که از بین آنها 14 نفر به صورت هدفمند و بر اساس قاعده اشباع انتخاب شدند. تحلیل مصاحبه ها با روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. نتایج حاصل از بررسی یافته ها نشان داد که پدیدارهای آگاهی داوطلبان اهدای عضو را می توان در سه طبقه مضامین اصلی 1-آگاهی شامل اطلاعات درباره اهدای عضو و بینش نسبت به پدیده مرگ ، 2-باورهای بنیادین شامل باورهای عقلانی، باورهای انسان دوستانه، باورهای مذهبی، باورهای اخلاقی، باورهای هستی شناسانه، باور به توانمندی خود و برقراری عدالت در امکان زیستن ،3-عوامل اثر گذار بر باورهای بنیادین شامل باورهای خانواده، تعاملات خانواده، سختی ها و اثرات جامعه دسته بندی کرد.دانشگاه علامه طباطبائیمطالعات روانشناسی بالینی2322-318993520190723Effect of educating positive youth development program on psychological well -being factors among adolescentsاثربخشی برنامۀ آموزشی تحول مثبت نوجوانی بر مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در نوجوانان2232391039410.22054/jcps.2019.43770.2156FAناهیدحسین آباددانشجوی دکتری، روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران.محمودنجفیاستادیار گروه روانشناسی بالینی دانشگاه سمنان2117-1160-0002-0000علی محمدرضاییدانشیار، گروه روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران0000-0002-7848-0652Journal Article20190611Aim: the aim of research was study of positive youth development program effect on psychological wellbeing factors (Self-acceptance, Personal growth, Purpose in life, Environmental mastery, Autonomy, Positive relations with others). Materials and method: method of research was experimental design of pre-test, post-test and follow-up with control group. Research society was girl students in ninth grade in governmental high schools of Arak city in 2017- 2018 academic year that 60 students were selected through random multi stage sampling were random in all stages and set in experimental group (30 student) and control group (30 student) in random method. Finally expelled 7 students from experimental group and 5 students from control group as for research inclusion and exclusion criteria. Research instrument was Ryff Scales of Psychological Well-Being (18 questions version). Experimental group participated in positive youth development program in 24 one- hour sessions. Then was performed post- test and after 2 months follow- up for both group. Multivariate analysis of covariance was used for data analysis. Results: Findings of research indicated positive youth program increase psychological wellbeing factors (Self-acceptance, Personal growth, Purpose in life, Environmental mastery, Autonomy, Positive relations with others). These findings were stable after 2 months. Conclusion: positive youth development program can appropriate practical plan for enhance of psychological wellbeing factors and concluded to their positive mental health. <br /> Keywords: positive youth development program, positive psychology, psychological wellbeing, psychological wellbeing factors, adolescents.هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامۀ تحول مثبت نوجوانی بر بهزیستی روانشناختی بود. روش: روش پژوهش، طرح آزمایشی به شیوۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعۀ پژوهش کلیۀ دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در پایۀ نهم دبیرستانهای دورۀ اول متوسطۀ دولتی شهر اراک در سال تحصیلی 97-1396 بود که از میان آنها 60 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند و در گروه آزمایش( 30 نفر) و گروه کنترل( 30 نفر) به صورت تصادفی قرار گرفتند. در نهایت با توجه به معیارهای ورود و خروج از گروه آزمایش 7 نفر و از گروه کنترل 5 نفر کنار گذاشته شدند. ابزار پژوهش پرسشنامۀ مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف( نسخۀ 18 سؤالی) بود. گروه آزمایش طی 24 جلسۀ یک ساعته در برنامۀ آموزشی تحول مثبت نوجوانی شرکت نمودند. سپس پسآزمون و پس از گذشت 2 ماه پیگیری در مورد هر دو گروه انجام شد. برای بررسی نتایج از تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد برنامۀ تحول مثبت نوجوانی باعث افزایش مؤلفههای بهزیستی روانشناختی( پذیرش خود، تسلط بر محیط، رابطۀ مثبت با دیگران، زندگی هدفمند، رشد شخصی و خودمختاری) در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل میشود. یافتهها پس از 2 ماه نیز پایدار بودند. نتیجه گیری: برنامۀ تحول مثبت نوجوانی میتواند برنامۀ عملی مناسبی برای افزایش مؤلفههای بهزیستی روانشناختی نوجوانان باشد و منتج به بهداشت روانی مثبت آنان گردد.