فرشته مومنی؛ شهریار شهیدی؛ فرشته موتابی؛ محمود حیدری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (الگوی بورکوک) و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش علائم و نشانه ها و مولفه های شناختی اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفته است. پژوهش فوق یک مطالعه تجربی دارای گروه مقایسه همراه با گمارش تصادفی، پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری 4 ماهه است. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (الگوی بورکوک) و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش علائم و نشانه ها و مولفه های شناختی اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفته است. پژوهش فوق یک مطالعه تجربی دارای گروه مقایسه همراه با گمارش تصادفی، پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری 4 ماهه است. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شهر تهران است که دارای فرزند دختری در مقطع ابتدایی باشند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند است بدین صورت که از کلیه مدارس ابتدایی دخترانه شهر تهران، چندین مدرسه به شیوه هدفمند انتخاب شده و از مادران دانش آموزان خواسته شد تا پرسشنامه 7 سوالی اختلال اضطراب فراگیر را تکمیل نمایند. از آن دسته از مادرانی که در پرسشنامه مذکور نمره بالاتر از 7 (نقطه برش) بدست آورده ( 91 نفر) و سپس بوسیله مصاحبه ساختار یافته، مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر تشخیص داده شده بودند (32 نفر) خواسته شد تا در پژوهش شرکت نمایند. در این پژوهش از مقیاس 7 سوالی اختلال اضطراب فراگیر ، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا و مقیاس چرا نگرانی به منظور سنجش استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون تحلیل مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که بین اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش علائم و نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی در مرحله پس آزمون و پی گیریتفاوت معناداری مشاهده نشد. این در حالی است که اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر باورهای مثبت درمورد نگرانی به صورت معناداری بیشتر از درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بوده است. بنابراین از نتایج پژوهش فوق اینگونه استنباط می شود که هر دو روش توانسته اند اثربخشی معناداری بر کاهش علائم و نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و برخی از مولفه های های این اختلال داشته باشند.
نازنین عابد؛ شهلا پاکدامن؛ محمدعلی مظاهری؛ محمود حیدری؛ کارینه طهماسیان
چکیده
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی بسته آموزشی گوش دادن احترام آمیز بر ارتقای بهزیستی روان شناختی کودکان 5 و6 ساله صورت گرفت. به این منظور 42 زوج مادر و کودک به صورت در دسترس از یک مرکز پیش دبستانی در تهران انتخاب شدند و پس از اطمینان از نبود اختلالات روانی و رفتاری برای هیج یک از آنها (با استفاده از پرسشنامه سیاهه رفتاری کودکان و آزمون ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی بسته آموزشی گوش دادن احترام آمیز بر ارتقای بهزیستی روان شناختی کودکان 5 و6 ساله صورت گرفت. به این منظور 42 زوج مادر و کودک به صورت در دسترس از یک مرکز پیش دبستانی در تهران انتخاب شدند و پس از اطمینان از نبود اختلالات روانی و رفتاری برای هیج یک از آنها (با استفاده از پرسشنامه سیاهه رفتاری کودکان و آزمون سیاهه اختلالات روانی برای مادران) به صورت تصادفی به دوگروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. کودکان هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه بهزیستی روان شناختی کودکان را پاسخ گفتند و به مادران گروه آزمایش بسته آموزشی گوش دادن احترام آمیز ارائه شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل واریانس چند متغیره-مختلط (درون گروهی و بین گروهی) استفاده شد. یافتهها حاکی از آن است که نمرات بهزیستی روان شناختی گروه آزمایش و کنترل در مرحله پیش آزمون تفاوت چندانی ندارد، اما پس از مداخله نمرات گروه آزمایش در پس آزمون به طور معناداری افزایش یافته و در پیگیری دوماهه نیز همچنان بالا بوده است. نتایج حاصل با استفاده از مبانی موجود در ادبیات مورد بحث قرار گرفته و پیشنهادات لازم برای مطالعات بعدی ارائه گردید.
سمیه احمدی؛ محمود حیدری؛ فاطمه باقریان؛ عبدالرسول کشفی
چکیده
با وجود تحقیقات متعددی که بر روی تجربهی معنای زندگی صورت گرفته است، کماکان این ابهام وجود دارد که منابع معنابخش به زندگی یک نوجوان چیست و نوجوانان دختر و پسر چه تفاوتی از نظر این منابع و نیز ابعاد وجود و جستجوی معنای زندگی با یکدیگر دارند. مطالعهی حاضر منابع و حوزههایی که از نظر نوجوانان به زندگی آنها معنا داده، میزان وجود و ...
بیشتر
با وجود تحقیقات متعددی که بر روی تجربهی معنای زندگی صورت گرفته است، کماکان این ابهام وجود دارد که منابع معنابخش به زندگی یک نوجوان چیست و نوجوانان دختر و پسر چه تفاوتی از نظر این منابع و نیز ابعاد وجود و جستجوی معنای زندگی با یکدیگر دارند. مطالعهی حاضر منابع و حوزههایی که از نظر نوجوانان به زندگی آنها معنا داده، میزان وجود و جستجوی معنای زندگی و نیز تفاوت دختران و پسران در این مولفهها را مورد بررسی قرار داده است. در این راستا 416 نوجوان 12 تا 18 ساله (94/15=M، 32/1=Std؛ 3/54 درصد دختر) به دو ابزار برنامهی ارزیابی معنای زندگی و پرسشنامهی معنای زندگی پاسخ دادند. به منظور تحلیل دادهها از آزمونهای کای اسکوئر و t مستقل استفاده گردید. نتایج حاصل حاکی از این است که از میان منابع معنا مطابق با برنامهی ارزیابی معنای زندگی به ترتیب، "خانواده" (3/91%)، "ارتباطات اجتماعی" (4/53 %) و "کار و تحصیل" (53%) حوزههای هستند که با بیشترین فراوانی از سوی نوجوانان به عنوان منبع معنا بخش به زندگی گزارش شده است. همچنین در نمونهی مورد پژوهش 7 طبقهی جدید از منابع معنای زندگی مورد شناسایی قرار گرفت که از آن میان "فناوری اطلاعات" (15%) و "آینده" (3/12%) بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادند. شرکتکنندگان دختر و پسر از نظر فراوانی تکرار برخی از منابع معنا و رضایت از این منابع و نیز بعد وجود معنای زندگی با یکدیگر تفاوت معنادار داشتند. این یافتهها در چارچوب نظریات تحولی و معنای زندگی مورد بحث قرار گرفتند.
سمیه بابائی؛ علیرضا عابدین؛ شهریار شهیدی؛ محمود حیدری؛ فاطمه باقریان
دوره 5، شماره 17 ، دی 1393، ، صفحه 97-119
چکیده
مکتب روانپویشی به عوامل اجتماعی و فرهنگی حساس است و کاربرد آن در فرهنگهای مختلف آثار مختلفی را بجا میگذارد. به طوری که از سویی تطبیق و تناسب نظری و عملی این مکتب با فرهنگهای غیرغربی همواره بحثبرانگیز بودهاست. شناخت همخوانیها و عدم همخوانیهای نظری و کاربردی روانپویشی در ایران موضوع بررسی حاضر است. کاربستپذیری ...
بیشتر
مکتب روانپویشی به عوامل اجتماعی و فرهنگی حساس است و کاربرد آن در فرهنگهای مختلف آثار مختلفی را بجا میگذارد. به طوری که از سویی تطبیق و تناسب نظری و عملی این مکتب با فرهنگهای غیرغربی همواره بحثبرانگیز بودهاست. شناخت همخوانیها و عدم همخوانیهای نظری و کاربردی روانپویشی در ایران موضوع بررسی حاضر است. کاربستپذیری نظری، مقولههای اصلی نظرات متخصصان روانپویشی، شناخت تناسب این مکتب از جهت درمانی در چهارچوب تسهیلها، موانع، همخوانیها، عدم همخوانیها، تعدیلها و پیشنهادها رواندرمانگران و متخصصان روانپویشی در کاربرد این رویکرد با جمعیت ایرانی محور پژوهش در این بررسی است. مطابق روششناسی نظریه زمینهای کاربستپذیری روانپویشی در ایران در سه بخش کلی مرتبط با یکدیگر نشان داده است که سازوکارهای اجرائی همچون چرخههای معیوب سیستماتیک، تعدیلها، آمادهسازی و گزینش گرایشهای مناسب روانپویشی به عنوان یک میانجی ارتباطی، ویژگیهای بافتشناختی جامعه ایران را با حدود و ثغور نظری و درمانی روانپویشی پیوند میدهد. ساز و کارهای اجرائی مناسب و یا نامناسب در این حیطه احتمالاً میتواند از یک سو تعیین کننده نوع پیوند و کاربستپذیری روانپویشی در ایران باشد و از سوی دیگر منجر به بازتعریف مرزهای روانپویشی و همچنین تحولاتی در بافت ایران باشد. رویکرد روانپویشی گرچه مجال پرداخت عمیق به پویششناسی خاص در ایران را فراهم میآورد اما توجه و کاربست رویکردهای جدیدتر پویشی همچون "خود" دربرگیرنده، "خود" نامتمرکز و رویکرد میانه پیشنهادی فرهنگ اسلامی میتواند انعطاف، کاربستپذیری و دربرگیرندگی آن را در مواجهه با پویششناسی خاص ایران افزایش دهد.