کلان روایات داستانهای مشترک اجتماعی فرهنگی هستند که دارای مضامین مشترک میباشند و قابل استخراج از دل روایتهای فردی افراد هستند. این داستانهای کلان در اصل به منزلهی بافت برای داستانهای فردی محسوب شده و مفاد مورد قبول را برای روایات فردی فراهم میآورند. روایات فرهنگی، منجمد و ثابت شده در زمان نیستند، بلکه مطابق با تاریخ و دوران تغییر میکنند. معانی فرهنگی در طول نسلها تغییر کرده است، و این روایات چیرهای که در طول تاریخ جایگزین شدهاند الهام بخش افراد در نحوهی شکل دادن به روایاتِ مشروح زندگیشان هستند. در پژوهش حاضر تلاش شد تا با دو روش متفاوت کمی و کیفی از طریق تحلیل داستانهای فردی افراد به درونمایههای پرتکرار و مفاد مشترک آنها یعنی شکل نخستین کلان روایات دست یابیم. بدین منظور روایات 30 بزرگسال با کمک مصاحبهی باز حول محوری متعارض جمعآوری و دو پرسشنامه شخصیت هگزاکو و جهتگیری دینی چرخشی نیز اجرا گردید. در سطح کمی، روایات با استفاده ازنظامنامهی کدگذاری پایای مکآدامز(1999) تجزیه و تحلیل شد؛ در سطح کیفی، با بهرهگیری از مدل کلان روایت مکلین و سید(2015) به بررسی روایات پرداخته شد. نتایج حاکی از وجود درونمایههای مشترک در داستانهای فردی افراد است که این ویژگیها به عنوان داستانهای مشترک فرهنگی قلمداد میشوند. در بافت کلان اجتماعی فرهنگی ، کلان روایت دینی سنتی در تقابل با روایت جایگزین مدرن است و این تعارض عظیم در ساختار هویت افراد در سطح خرد، منعکس شده است. گویی افراد درحین دروناندازی مفاد این کلان روایت دینی سنتی و گفتگو با روایت جایگزین، این تعارض موجود را نیز درونی میکنند. سنت به عنوان عاملی مستقل از دین در کلان روایت حاکم اعمال نفوذ میکند.