حسین متین؛ عذرا اعتمادی
چکیده
درمان متمرکز بر شفقت با تنظیم سیستم های هیجانی به افزایش امنیت هیجانی زوجین کمک می کند که در نهایت می تواند باعث بهبود سبک های دلبستگی زوجین شود. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر درمان متمرکز بر شفقت بر سبکهای دلبستگی زوجین دارای تعارض زناشویی انجام شد. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی چند خط پایه استفاده شد. جامعه آماری شامل تمام زوجین ...
بیشتر
درمان متمرکز بر شفقت با تنظیم سیستم های هیجانی به افزایش امنیت هیجانی زوجین کمک می کند که در نهایت می تواند باعث بهبود سبک های دلبستگی زوجین شود. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر درمان متمرکز بر شفقت بر سبکهای دلبستگی زوجین دارای تعارض زناشویی انجام شد. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی چند خط پایه استفاده شد. جامعه آماری شامل تمام زوجین دارای تعارض زناشویی مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر همدان بودند. بر این اساس، سه زوج که دارای تعارض زناشویی بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. درمان متمرکز بر شفقت در سه مرحله خط پایه، مداخله (8 جلسه 90 دقیقهای) و پیگیری انجام شد و زوجین به مقیاس سبک های دلبستگی (کولینز ورید، 1990) پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد میزان بهبودی پس از درمان و پیگیری به ترتیب برای سبکهای دلبستگی ایمن (93/33-32/36)، اجتنابی (37-36/40) و اضطرابی (98/25-47/26)، درصد است؛ بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت که درمان متمرکز بر شفقت می تواند بهعنوان یک درمان مؤثر جهت بهبود سبک های دلبستگی زوجین دارای تعارض زناشویی مورداستفاده قرار گیرد.
امین غلامی؛ نور علی فرخی؛ احمد برجعلی
چکیده
برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان میباشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابلهای ...
بیشتر
برای اینکه بتوانیم یک نظام آموزشی اثربخش داشته باشیم می بایست به مسائل روانی دانشجویان توجه داشته باشیم. استرس و تنش یکی از عوامل موثر بر بهداشت روانی و مخل عملکرد تحصیلی دانشجویان میباشد، که به منظور ایجاد یک آموزش کارآمد می بایست به منابع آن و روشهای مقابله با آن توجه شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین مدل ساختاری راهبردهای مقابلهای بر اساس سبک های دلبستگی با واسطه گری سبکهای فرزندپروری، تجارب آسیبرسان کودکی و طرحوارههای ناسازگار اولیه در دانشجویان بوده است. نمونه آماری این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی بوده اند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم کوتاه پرسشنامه راهبردهای مقابلهای اندلر و پارکر ۱۹۹۰، سبکهای دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (AAI)، شیوههای فرزندپروری والدینی ادراک شده (EMBU-S)، طرحوارهها ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی بوگلاس بریمنر ۲۴ بوده اند. برای ارزیابی مدل پیشنهادی ازروش مدل معادلات ساختاری و نرم افزار Amos استفاده شده است. نتایج بررسی نشان داده که شاخص های برازش مدل مفهومی تحقیق بپس از اصلاحات جزئی در سطح قابل قبولی بوده اند و مدل ارزیابی شده با داده ها برازش خوبی داشته است. و طبق ضرایب رگرسیونی بدست آمده متغیرهای سبکهای فرزند پروری، طرحوارههای ناسازگار اولیه و آسیب های دوران کودکی نقش میانجی را بین سبک دلبستگی و سبکهای مقابلهای داشته اند.
زینب خانجانی؛ سید داود حسینی نسب؛ آمنه کاظمی؛ امیر پناه علی
دوره 2، شماره 7 ، تیر 1391، ، صفحه 103-126
چکیده
هدف از این پژوهش تعیین رابطه سبکهای دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B و C است. جامعه آماری تحقیق فوق را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد تبریز در سال 1389 تشکیل میدهد. با استفاده از پرسشنامه میلون ІІІ از میان تعداد 600 نفر دانشجو پس از غربالگری از لحاظ دارا بودن اختلال شخصیت، 150 نفر واجد اختلال شخصیت شناخته شدند، که از این ...
بیشتر
هدف از این پژوهش تعیین رابطه سبکهای دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B و C است. جامعه آماری تحقیق فوق را کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد تبریز در سال 1389 تشکیل میدهد. با استفاده از پرسشنامه میلون ІІІ از میان تعداد 600 نفر دانشجو پس از غربالگری از لحاظ دارا بودن اختلال شخصیت، 150 نفر واجد اختلال شخصیت شناخته شدند، که از این افراد خواسته شد تا مقیاس دلبستگی بزرگسال را نیز تکمیل کنند. ابزارهای بکار رفته جهت جمع آوری دادهها عبارت بودند از پرسشنامه چند محوری میلون ІІІ و مقیاس دلبستگی (AAQ) که هر دو ابزار از اعتبار و روایی قابل توجهی برخوردار هستند. یافتههای پژوهش نشان داد که بین هیچ یک از سه سبک دلبستگی ایمن، دوسوگرا و اجتنابی با اختلالات شخصیت خوشه B رابطه معنی داری وجود ندارد اما بین سبک دلبستگی ایمن و اختلال شخصیت خوشه C رابطه منفی معنی دار و با سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه مثبت معنی داری بدست آمد. و سبکهای دلبستگی ناایمن (دوسوگرا و اجتنابی) روی هم رفته با هر دو خوشه اختلالات شخصیتB و C رابطه مثبت و معنی داری داشتند.
همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که فقط دو سبک دلبستگی دوسوگرا و اجتنابی توان پیش بینی خوشه اختلالات شخصیت C را دارا هستند و هیچ یک از سبکهای دلبستگی قادر به پیش بینی اختلال شخصیت خوشه B نبودند. نتیجه اینکه بین سبکهای دلبستگی با اختلالات شخصیت خوشه B رابطه معنی داری وجود ندارد.