نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

2 دانشیار گروه روان شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

3 استاد گروه روان شناسی، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران

چکیده

هدف: سرپرست شدن زنان از جمله شایع‌ترین مسائل روانی و اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی گروهی بر متعادل سازی صفت تاریک شخصیت، افزایش شکفتگی و انعطاف پذیری شناختی زنان سرپرست خانواده بود.
روش‌شناسی پژوهش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر زنان سرپرست خانواده طبقه پایین اقتصادی اجتماعی بودند. از میان آن‌ها، 30 نفر با روش نمونه گیری به شیوه هدفمند و در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان پرسش نامه صفت تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010)، پرسش نامه شکفتگی (دینر و همکاران، 2009) و پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و واندروال، 2010) را تکمیل کردند. گروه آزمایش 10 جلسه طرحواره درمانی هیجانی گروهی و گروه کنترل آموزش شیرینی پزی (مداخله‌نما) را دریافت کردند. دو گروه پرسشنامه‌ها را در دو مرحله قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. به‌منظور تحلیل داده‌های پژوهش از تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل از نظر صفات تاریک شخصیت، شکفتگی و انعطاف پذیری شناختی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p<).
بحث و نتیجه‌گیری: بنابراین طرحواره درمانی هیجانی گروهی می‌تواند به متعادل سازی صفت تاریک شخصیت، افزایش شکفتگی و انعطاف پذیری شناختی زنان سرپرست خانواده کمک کند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Effectiveness of Emotional Schema Group Therapy on Improving Dark Personality Traits, Flourishing and Cognitive Flexibility among Female Head of Households

نویسندگان [English]

  • Nasrin Sistanipour 1
  • Mohammad Javad Asghari Ebrahimabad 2
  • BahramAli Ghanbari Hashemabadi 3

1 Master in Family counseling, Faculty of Education and Psychology, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

2 Department of Psychology, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

3 Department of Psychology, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran

چکیده [English]

Objective: Becoming heads of households by women is one of the most common psychological and social issues. The present study aimed to investigate the effectiveness of group therapy based on emotional schema therapy on balancing the dark personality traits, and increasing flourishing and cognitive flexibility among female heads of households.
Research Methodology: This was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test with a control group. The statistical population of the present study included all female heads of households of low socio-economic level. Among them, 30 females were selected through the convenience and purposeful sampling method and randomly assigned to experimental (N=15) and control groups (N=15). Subjects completed the Dark Triad Dirty Dozen (Jonason & Webster, 2010), Flourishing Scale (Diener et al., 2009), and Cognitive Flexibility Inventory (Dennis & Vander Wal, 2010). The experimental group received 10 sessions of emotional schema therapy and the control group received cooking training. Both groups completed the questionnaires in two stages before and after the intervention. Multivariate Analysis of Covariance was used to analyze the data.
Findings: Results showed a significant difference between the experimental and control groups in terms of dark personality traits, flourishing, and cognitive flexibility (p<0.001).
Conclusion: Thus, Emotional Schema Therapy could help balance dark personality traits and increase the flourishing and cognitive flexibility of female heads of household.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Cognitive flexibility
  • female head of household
  • flourishing
  • dark personality traits
  • Emotional Schema group therapy

مقدمه

امروزه تعداد فرزندان بیشتری نسبت به پنج دهه قبل در خانواده‌های تک والدی پرورش می‌یابند که اکثریت، زنان سرپرست خانواده هستند و بیشتر از سایر خانواده‌ها در فقر قرار دارند و با سطوح بالایی از بی‌ثباتی مالی مواجه هستند (الیوت[1] و همکاران، 2015؛ هارکنس[2] و همکاران، 2020). زنان سرپرست خانواده به دلیل از دست دادن منابع مالی همسر، سطح تحصیلات پایین زنان و دستمزد تبعیض آمیز علیه زنان، به مراتب بیشتر از خانواده‌های دو والدی دچار فقر می‌شوند (داریانانئی[3] و همکاران، 2016). خانواده‌های تک سرپرست به دلیل داشتن درآمد کمتر و گذراندن زمان کمتر با فرزندانشان اغلب با آسیب‌های جدی‌تری مواجه هستند. آسیب پذیری مادر ممکن است نه تنها بر سلامت روان و بهزیستی خود مادر، بلکه بر رشد و بهزیستی فرزند او نیز تأثیر بگذارد (آگنافورز[4] و همکاران، 2019). مطالعات متعدد نشان داده‌اند که کودکانی که در خانواده‌های با سرپرستی مادر، بزرگ شده‌اند، بیشتر در معرض خطر سوء مصرف مواد، افسردگی، اضطراب و رفتارها و اختلالات برونی‌سازی قرار دارند (شلایدر[5] و همکاران، 2014).

رابطه شخصیت و سلامت روان در مطالعات متعدد به‌خوبی مستند شده و ویژگی‌های شخصیتی متعددی مورد بررسی قرار گرفته‌اند (برای مثال، اوچینو[6] و همکاران، 2008). یکی از حوزه‌های شخصیتی که علاقه و توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده اما کمتر در حوزه سلامت روان بررسی شده است، صفات سه‌گانه تاریک شخصیت است. این صفات شامل خودشیفتگی[7]، ماکیاولیسم[8]، سایکوپاتی[9] است که همگی به استثمار، همدلی پایین، نیرنگ و دورویی، پرخاشگری و احساس برتری اشاره می‌کند (پالهوس و ویلیامز[10]، 2002). خودشیفتگی با استحقاق، نیاز به موفقیت، قدرت، تحسین و برتری مشخص می‌شود (پلوفی[11] و همکاران، 2020). ویژگی‌های ماکیاولیسم تملق و فریب (برزکی، برکاس و کریکس[12]، 2010)، سلطه‌گری، استثمار دیگران، بدبینی، نفوذ ناپذیری، کمال گرایی (آبل[13] و همکاران، ۲۰۱۶) و اضطراب (آل آین[14] و همکاران، 2013) است. روان‌پریشی یا سایکوپات است که با ویژگی‌هایی مانند خود خواهی، فقدان همدلی، ستمگری و استثمار دیگران (اسکیم[15] و همکاران، ۲۰۰۷)، تضاد درون‌فردی، هیجان‌طلبی، اضطراب بالا تعریف می‌شود (هودک- کنژویچ[16] و همکاران، 2016). پژوهش‌ها نشان می‌دهند که روان‌پریشی قوترین پیش‌بینی‌کننده سلامت روان است و با اضطراب، افسردگی، سلامت عمومی پایین، واکنش بالا به استرس، رفتارهای تکانشی و رفتارهای جنسی پرخطر و مصرف مواد مخدر همراه است (مالزا و همکاران، 2019؛ هودک- کنژویچ و همکاران، 2016).

موضوع دیگری که می‌تواند بر سلامت روان زنان سرپرست خانواده مؤثر باشد، فقدان شکفتگی یا بهزیستی ذهنی[17] است. دینر (1980) برای اولین بار شکفتگی و ساختارهای مرتبط با آن را به صورت روش‌مند در حوزه روان‌شناسی بررسی کرد (دینر، 2006). شکفتگی، یک ساختار چند بعدی است که جنبه‌های متعدد بهزیستی را ترکیب می‌کند و ترکیبی از بهزیستی روان‌شناختی،[18] هیجانی[19] و اجتماعی است (یراسلان-کاپان[20]، ۲۰۱۶). در حالی که تعریف استانداردی از شکوفایی با توجه به ماهیت چند وجهی آن وجود ندارد، گاهی اوقات به عنوان "ترکیبی از احساس خوب و عملکرد مؤثر و تجربه‌ای که زندگی به خوبی پیش می‌رود" و "حالتی که در آن همه جنبه‌های زندگی یک فرد خوب است"، تعریف می‌شود (چن[21] و همکاران، 2019). افراد دارای شکفتگی عواطف مثبتی همچون امید و خوش بینی را به‌صورت مکرر تجربه می‌کنند و راهبردهای مقابله‌ای کارآمدتری استفاده می‌کنند (فالک، گلوریا و استین‌هارت[22]، ۲۰۱۳) و همچنین با روابط مثبت و سازنده با دیگران، سطوح پایین تنهایی و افسردگی همراه است (آکین و آکین[23]، ۲۰۱۵). بنابراین افراد با سطح بالای شکفتگی از سلامت جسمی و سلامت روانی مطلوب و رضایت شغلی بیشتری برخوردار هستند (شوتنس دایکسترا[24] و همکاران، 2016؛ کرن[25] و همکاران، 2014). داشتن روابط خانوادگی در ارتقای شکفتگی ضروری است و به ویژه، رابطه والد-کودک برای شکل دادن به مسیرهای سلامت و بهزیستی فرزندان در طول عمر بسیار مهم است (چن و همکاران، 2019).

یکی دیگر از متغیرهای اثرگذار بر وضعیت زنان، انعطاف پذیری شناختی[26] است. انعطاف پذیری ساختاری است که به وسیله چین و لاک[27] در سال 1980 مطرح شد. انعطاف‌پذیری شناختی بیان کننده این موضوع است که افراد انعطاف‌پذیر توانایی برقراری ارتباط با لحظه حال و قدرت متمایز سازی خود از افکار و تجربیات درونی خود را دارند (مویترا و گودیانا[28]، ۲۰۱۶). انعطاف پذیری شناختی، یکی از جنبه‌های مهم و پایه رفتار انعطاف پذیر، در چند دهه اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است. انعطاف‌پذیری شناختی، توانایی جابه‌جایی بین وظایف یا اهداف مختلف، یکی از جنبه‌های کلیدی کارکردهای اجرایی (EF) در نظر گرفته می‌شود که به افراد اجازه می‌دهد تا افکار و اعمال خود را به‌طور سازگار تنظیم کنند. در ادبیات پژوهشی، با جابجایی، تغییر توجه، یا تغییر وظیفه نیز به آن اشاره می‌شود، و هم توانایی جدا شدن از اطلاعات نامربوط در یک کار قبلی و هم تمرکز بر اطلاعات مرتبط در یک کار آینده را در بر می‌گیرد (باتلمن و کارباخ[29]، 2017). تحقیقات نشان داده است که افرادی که انعطاف‌پذیری شناختی بالاتری دارند، می‌توانند با موفقیت با رویدادهای استرس‌زای زندگی کنار بیایند، زیرا توانایی بیشتری برای ایجاد و تغییر کافی رویکردهای متناسب با موقعیت دارند (محمدخانی و همکاران، 2022). شواهد نشان می‌دهد که انعطاف پذیری شناختی رابطه مثبتی با سلامت روان و بهزیستی روان‌شناختی دارد و به طور معکوس با طیف گسترده‌ای از مشکلات و پریشانی روانی مانند افسردگی واضطراب مرتبط است (یو[30] و همکاران، 2020؛ کلارک و کیروپولاس[31]، 2021؛ هارتکامپ و تورنتون[32]، 2017).

می‌توان مداخلات درمانی را برای افزایش انعطاف‌پذیری شناختی و شکفتگی و بهبودی در صفات تاریک شخصیت به‌کار برد و این احتمال می‌رود که تأثیرگذار باشد. یکی از درمآن‌ها، طرحواره درمانی هیجانی[33] است و توسط لیهی[34] برای درمان مشکلات هیجانی تدوین شده است. مدل طرحواره هیجانی یک مدل شناختی-اجتماعی از نحوه درک، تفسیر، ارزیابی و پاسخ افراد به احساسات خود و عواطف دیگران است. مدل طرحواره هیجانی لیهی پیشنهاد می‌کند که افراد در نگرش‌های خود در مورد هیجان و تنظیم هیجان متفاوت هستند و این نگرش‌های روان‌شناختی، راهبردهای مشکل‌ساز برای مقابله با احساسات، مانند سرکوب، نشخوار فکری، اجتناب، سرزنش، و سوء مصرف مواد را به وجود می‌آورند (لیهی، 2019). طرحواره درمانی هیجانی بر تفسیرهای فرد از احساسات تأکید می‌کند، نه صرفاً پذیرش یا آگاهی از احساسات. مدل طرحواره‌درمانی هیجانی تلاش می‌کند تا نگرش و فرض خاص فرد پیرامون هیجان‌اش را روشن کند، آن نگرش و فرض را اصلاح کند و راهبردهای سازگارتر تنظیم هیجان را تشویق کند. بنابراین، بر اعتبار سنجی، معنا بخشیدن به احساسات، عادی سازی هیجان، گسترش و تمایز عواطف، پیوند دادن عواطف به معانی، گسترش معانی، اصلاح باورها در مورد مدت زمان و عدم کنترل هیجان و افزایش پذیرش هیجان مختلط تأکید می‌شود (لیهی، 2019). پژوهش‌ها اثربخشی طرحواره‌درمانی هیجانی را بر متغیرهایی نشان داده‌اند. برای مثال، تنظیم هیجان (محمدی و همکاران، 1398؛ قدم‌پور و همکاران، 1397؛ دادمو و همکاران، 2016؛ مرواریدی و همکاران،2019) و بهزیستی روانی (عمرانی و همکاران (1401).

محمدخانی و همکاران (2022) در مطالعه خود با روش تحلیل مسیر گزارش کردند که طرحواره‌های هیجانی سازگار از طریق انعطاف‌پذیری شناختی، پریشانی روان‌شناختی را کاهش درحالی‌که طرحواره‌های هیجانی ناسازگار افزایش می‌دهد. باتوجه به نتایج قبلی، می‌توان گفت که طرحواره‌درمانی هیجانی در مطالعات گذشته بر روی تنظیم هیجان بیشتر بررسی شده و تأثیر آن نیز محرز شده است ولی بر روی سایر متغیرها پژوهش‌های دیگری صورت نگرفته است ضمن این‌که طرحواره‌درمانی هیجانی در مقایسه با سایر رویکردهای درمانی کمتر در مطالعات به آن پرداخته شده است که ضرورت پژوهش‌های بیشتر احساس می‌شود.

بنابراین با توجه به اینکه پدیده زنان سرپرست خانواده رو به افزایش است، در آینده با این پدیده به طور جدی روبه رو خواهیم شد که موجبات آسیب‌های فردی، اجتماعی و خانوادگی را فراهم می‌کند و این موضوع می‌تواند سلامت جامعه را نیز به خطر بیندازد و زمینه‌ساز بروز بزهکاری را فراهم آورد. همچنین، با فقدان حضور همسر، روابط اجتماعی زنان در خانواده خدشه دار شده و به عزّت نفس و سلامت روان آنان آسیب وارد می‌شود (اعظم‌زاده و تافته، ۱۳۹۴). مشکلات روان‌شناختی و عاطفی زنان سرپرست خانواده منجر به آسیب‌هایی مانند: اضطراب، اختلال پس از حادثه و افسردگی می‌شود (مایر، سالیوان[35]، 2011) که همگی این مسائل باعث کاهش بهزیستی ذهنی زنان می‌شود (ایفچر، ضرغامی،[36] 2014). از این رو پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا طرحواره درمانی هیجانی بر متعادل سازی صفت تاریک شخصیت، افزایش شکفتگی و انعطاف پذیری شناختی زنان سرپرست خانواده مؤثر است یا خیر.

روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی، و به لحاظ روش‌شناسی در گروه پژوهش‌های نیمه‌آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان سرپرست خانواده حاشیه شهر مشهد تحت پوشش سازمان بهزیستی بود که تعداد آن‌ها 277 هزار نفر برآورد شده است. از میان این تعداد، 30 نفر (هرگروه 15 نفر) به شیوه نمونه گیری در دسترس و هدفمند در دو گروه آزمایش و مداخله‌نما گمارده شدند. برای گروه اول (گروه آزمایشی) طرحواره درمانی هیجانی و برای گروه دوم (گروه مداخله نما) آموزش شیرینی و کیک که آموزش با محتوای غیرمرتبط بود، اجرا شد. با هدف حذف اثر تلقین و یا قرارگیری در موقعیت مداخله روی نتایج پژوهش، از مداخله نما استفاده شد.

از متقاضیان شرکت در گروه‌درمانی خواسته شد تا پرسشنامه‌های پژوهش را تکمیل نمایند. سپس، افرادی که نمرات بالاتری در پرسشنامه صفات تاریک شخصیت و نمرات پایین‌تری در پرسشنامه‌های شکفتگی و انعطاف‌پذیری شناختی کسب کرده بودند، به‌عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. جلسات گروه‌درمانی در مرکز مشاوره و خدمات روان‌شناختی دانشکده علوم تربیتی و روان‌شناسی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شده است. افراد نمونه در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون، پرسشنامه‌های پژوهش را تکمیل کردند.

شرایط ورود افراد به مطالعه عبارت بودند از زنان سرپرست خانواده حاشیه شهر مشهد، زنان سرپرست خانواده‌ای که از همسرانشان طلاق گرفته‌اند یا همسر آنان اعتیاد دارند، داشتن تحصیلات سیکل به بالا، دارا بودن سن بین 20 تا 50 سال و شرایط خروج از مطالعه شامل غیبت بیش از 3 جلسه، ابتلا به بیماری روانپزشکی و جسمی حاد، عدم تمایل به شرکت در پژوهش، شرکت همزمان در دوره‌های روان شناختی دیگر بود. تشخیص ابتلا به بیماری روانپزشکی حاد براساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برمبنای معیارهای تشخیصی DSM-5 توسط دکترای روان‌شناسی بالینی صورت گرفت. ابتلا به بیماری‌های جسمی حاد نیز از طریق چک لیست محقق ساخته از متقاضیان شرکت در گروه‌درمانی پرسیده شده است. همچنین، به‌منظور رعایت اصول اخلاقی پژوهش، هدف پژوهش و حق خروج از مطالعه برای شرکت‌کنندگان توضیح داده شد و رضایت آنان برای حضور در پژوهش اخذ گردید.

ابزارهای پژوهش:

پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی: اطلاعات مربوط به شرکت‌کنندگان در زمینه میزان تحصیلات، سن و وضعیت تأهل از طریق پرسشنامه اطلاعات جمعیت‌شناختی محقق‌ساخته به دست آمد.

مقیاس کوتاه صفات تاریک شخصیت[37] (DTDD): این پرسشنامه توسط دینر[38] و همکاران در سال (2009، 2010) تهیه شده است و دارای ۸ گویه می‌باشد. شیوه نمره‌گذاری این مقیاس براساس طیف لیکرت گزینه‌ای کاملاً مخالفم (1) تا کاملاً موافقم (7) تنظیم شده است. که شرکت کنندگان باید مشخص کنند که هر گویه تا چه حد در مورد آن‌ها صدق می‌کند. حداقل و حداکثر نمره مقیاس ۸ و ۵۶ است، هر چه نمره به ۵۶ نزدیک‌تر باشد، میزان شکفتگی بالاتر است. دنیر و همکاران (2010) ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه را 87/0 گزارش کردند. نسخه ترجمه شده آن به زبان یونانی نیز از روایی و اعتبار قابل قبولی برخوردار بوده است (کیریازوس[39] و همکاران، 2018). همچنین هنجار یابی این مقیاس در ایران توسط مرادی و همکاران (1394) صورت گرفت که ضریب آلفای کرونباخ و ضریب پایایی به روش تنصیف به ترتیب 82/0 و 80/0 گزارش شده است.

مقیاس انعطاف پذیری شناختی[40] (CFS): این پرسش نامه توسط دنیس و واندروال[41] (2010) ساخته شده است. یک ابزار خود گزارشی کوتاه بیست سؤالی است و برای سنجش انعطاف پذیری شناختی که در موقعیت برای چالش و جایگزینی افکار ناکارآمد با افکار کارآمدتر لازم است، به کار می‌رود. شیوه نمره‌گذاری آن براساس مقیاس 7 درجه‌ای لیکرتی از 1 تا 7 است (دنیس و همکاران، 2010). در ایران، کهندانی و ابوالمعالی الحسینی (1396) ضریب اعتبار کرونباخ کل مقیاس را 89/0 گزارش کرده‌اند. خزائی (1395) نیز ضریب آلفای کرونباخ کل مقیاس را 90/0 و برای خرده مقیاس‌ها به ترتیب 87/0، 89/0 و 55/0 گزارش نموده‌اند.

در این تحقیق تمامی زنان سرپرست خانواده داوطلب درمان، 30 نفر با به صورت هدفمند و دردسترس انتخاب شدند و پرسش نامه‌های صفت تاریک شخصیت، شکفتگی و انعطاف پذیری شناختی به عنوان پیش آزمون بر روی گروه هدف اجرا و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 10 جلسه 90 دقیقه‌ای طرحواره درمانی هیجانی قرار گرفتند و برای گروه مداخله‌نما در این زمان آموزش کیک وشیرینی اجرا شد. در طی زمان 10 هفته مداخله گروه آزمایش، گروه کنترل (مداخله‌نما) طی 10 هفته تحت آموزش با محتوای غیرمربوط (آموزش کیک و شیرینی) قرار گرفتند. لازم به ذکر است به جهت رعایت اصول اخلاقی و حرفه‌ای، پس از پایان برنامه درمانی و اجرای پس‌آزمون، گروه مداخله نما درمان را به طور رایگان دریافت کردند. خلاصه جلسه‌های درمانی طرحواره های هیجانی در جدول 1 ارائه شده است. تجزیه و تحلیل دادهای این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و تحلیل کوواریانس استفاده شد.

 

جدول 1. خلاصه جلسه‌های درمانی طرحواره های هیجانی

جلسه

شرح

جلسه اول

آشنایی درمانگر با درمان‌جو، ایجاد رابطه درمانی، اصول و قراردادهای درمانی شامل حضور به‌موقع و مداوم، رازداری، مشارکت و انجام تکالیف، آموزش در خصوص صفت تاریک، شکفتگی و انعطاف پذیری شناختی. مقدمه‌ای درباره تکالیف خود نظارتی در منزل و شرحی از انتظارات درمانی.

جلسه دوم

اجتماعی‌سازی با مدل طرحواره هیجانی، آموزش و آشنایی با انواع هیجآن‌ها و طرحواره‌های هیجانی، نام‌گذاری هیجآن‌ها، بهنجارسازی هیجآن‌ها، مشخص‌سازی رابطه طرحواره‌های هیجانی با راهبردهای مقابله‌ای ناکارآمد

جلسه سوم

آشناسازی اعضای گروه با مهارت‌های مربوط به کارآمدی بین‌فردی: شناسایی الگوهای نا کارآمد، اولویت بندی رفتارهای مشکل ساز، پذیرش عشق به خود و دیگران و احساس همدلی و احترام به دیگران.

جلسه چهارم

اعتباربخشی هیجانی: شناسایی باورهای غلط هیجانی و معیارهای نادرست برای اعتباربخشی هیجانی، بررسی مفهوم اعتبارزدایی، شناسایی پاسخ‌های دردسرساز نسبت به اعتبارزدایی، ابداع راهبردهای سازگارانه‌تر برای مقابله با اعتبارزدایی، آموزش اعتباربخشی دلسوزانه به خویشتن برای اعضای گروه.

جلسه پنجم و ششم

بررسی و اصلاح باورهای ناکارآمد هیجانی و بازسازی شناختی، کمک به اعضا برای دستیابی به احساسات اولیه یا طرحواره های هیجانی ناسازگار بنیادین، شناسایی باورهای ناکارآمد هیجانی اعضا در موقعیت‌های مختلف، ارائه اطلاعاتی در جهت به چالش کشیدن باورهای غلط، بررسی خاستگاه‌های مختلف باورهای ناکارآمد هیجانی اعضای گروه، ارائه آموزش‌هایی در مورد کارایی هیجان، بررسی شواهد و معایب و مزایا.

جلسه هفتم و هشتم

معرفی ذهن‌آگاهی، آموزش تکنیک پویش بدن به اعضای گروه، آموزش تکنیک ذهن آگاهی از تنفس، آموزش تکنیک فضاسازی به‌منظور پذیرش ذهن آگاه افکار و هیجان‌ها و آموزش تکنیک تصویرسازی ذهنی به‌منظور الگوشکنی رفتاری.

جلسه نهم

تمرکز بر پذیرش هیجآن‌های اولیه و طرحواره‌های هیجانی ناسازگار بنیادین، تسهیل بازسازی طرحواره هیجانی، ارائه فنون مربوط به پذیرش هیجآن‌ها، تکنیک تقویت آگاهی هیجانی، معرفی راهبرد حل مسئله.

جلسه دهم

بررسی و رفع موانع بر سر راه اعضا در زمینه انجام تکالیف، ارزیابی میزان نیل به اهداف اعضای گروه، کاربرد مهارت‌های آموخته شده در محیط‌های طبیعی خارج جلسه، کمک به تحکیم آموخته‌های جدید، بحث درباره خاتمه درمان و ابراز احساسات درمورد آن و تکمیل پرسشنامه در انتهای جلسه.

 یافته‌ها

آزمودنی‌ها زنان سرپرست خانواده بودند که 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. جدول 1 درگیرنده ویژگی‌های جمعیت شناختی آزمودنی‌ها در گروه آزمایش و گروه کنترل است. دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت شناختی مشابه بوده و اختلاف آن‌ها به لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0p>).

جدول 1. شاخص‌های جمعیت شناختی آزمودنی‌ها در گروه‌های آزمایش و کنترل

شاخص‌ها

گروه آزمایش

گروه کنترل

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

تحصیلات

سیکل

8

3/53

6

40

دیپلم

2

3/13

1

7/6

فوق دیپلم

0

0

3

20

کارشناسی و بالاتر

5

3/33

5

3/33

وضعیت فرد

همسر معتاد

5

3/33

6

40

مطلقه

10

7/66

9

60

 

 

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

سن

 

60/35

06/6

06/35

54/7

 

همانطور که جدول 1 نشان می‌دهد، میانگین سن آزمودنی‌های گروه آزمایش به 60/35 و گروه کنترل 06/35 است. اکثریت در گروه آزمایش (3/53 درصد) و کنترل (40 درصد) دارای تحصیلات سیکل بودند. اکثریت در گروه آزمایش (7/66 درصد) و کنترل (60 درصد) از همسرشان طلاق گرفته بودند. میانگین و انحراف استاندارد متغیرهای پژوهش و خرده مقیاس‌های آن‌ها در دو گروه آزمایش و کنترل به تفکیک پیش آزمون و پس آزمون در جدول 2 آمده است.

جدول 2. شاخص‌های توصیفی متغیرهای پژوهش و خرده مقیاس‌های آن‌ها در گروه آزمایش و گروه کنترل

متغیرها

گروه آزمایش

گروه کنترل

میانگین

انحراف معیار

میانگین

انحراف معیار

شکفتگی (نمره کل)

پیش آزمون

26/31

47/7

30/31

52/6

پس آزمون

66/42

70/5

33/32

79/6

انعطاف پذیری شناختی ‌(نمره کل)

پیش آزمون

86/82

30/8

06/83

63/8

پس آزمون

53/96

65/5

80/82

84/10

ادراک گزینه‌های مختلف

پیش آزمون

80/38

45/5

06/39

59/6

پس آزمون

46/44

73/4

06/37

05/6

ادراک کنترل پذیری

پیش آزمون

40/36

32/6

73/36

56/5

پس آزمون

66/43

01/3

46/39

56/6

ادراک توجیه رفتار

پیش آزمون

66/7

35/2

26/7

39/4

پس آزمون

40/8

32/2

26/6

98/2

مقیاس تاریک شخصیت (نمره کل)

پیش آزمون

60/60

56/7

06/60

68/10

پس آزمون

46/33

30/8

59

19/10

خودشیفتگی

پیش آزمون

40/23

80/4

60/23

58/3

پس آزمون

60/16

73/4

53/22

08/5

ماکیاولی

پیش آزمون

60/17

13/5

86/16

79/7

پس آزمون

06/10

18/5

93/15

89/6

سایکوپاتی

پیش آزمون

46/19

37/3

60/19

35/6

پس آزمون

06/10

19/4

53/20

82/4

 

جدول 2 شاخص‌های توصیفی متغیرهای پژوهش را نشان می‌دهد. به‌منظور پاسخدهی به سؤال تحقیق، ابتدا به‌منظور بررسی اثربخشی دو گروه آزمایش و کنترل در نمره کل شکفتگی، انعطاف پذیری شناختی و مقیاس تاریک شخصیت از تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. قبل از اجرای تحلیل کواریانس، پیش فرض‌های مهم آن بررسی شدند. برای مفروضه نرمال بودن توزیع نمرات از آزمون کالموگروف اسمیرنوف استفاده شد که با توجه به سطح معنی داری (20/0p=) در نمرات پیش آزمون و پس آزمون نمره کل شکفتگی، انعطاف پذیری شناختی و مقیاس تاریک شخصیت می‌توان نتیجه گرفت که نمرات به‌صورت نرمال توزیع شده است. برای بررسی همگنی واریانس‌های متغیر از آزمون لوین استفاده شد. با معنادار نشدن نتایج، پیش فرض برابری واریانس‌ها رعایت شده است. همچنین نتایج آزمون ام باکس جهت بررسی همگنی واریانس-کوواریانس از لحاظ آماری معنادار نبود و این به معنای برقراری مفروضه همگنی ماتریس کواریانس بود (17/0= p، 33/1F=؛ 94/24= آماره‌ام باکس). بنابراین، از تحلیل کووریانس چندمتغیری استفاده شد. برای بررسی معناداری اثرهای چندمتغیری خرده مقیاس‌های انعطاف پذیری شناختی از آزمون لامبدای ویکلز استفاده شد. نتایچ تحلیل نشان داد که با کنترل اثرات نمرات پیش آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیر جدیدی که از ترکیب خطی نمرات پس آزمون شکفتگی، انعطاف پذیری شناختی و ابعاد تاریک شخصیت به عنوان متغیرهای وابسته حاصل می‌شود، تفاوت معناداری وجود دارد (88/0= اندازه اثر، 001/0= p، 52/30F=؛ 11/0= آماره لامبدای ویکلز).

 

جدول 3. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری برای مقایسه گروه‌ها در متغیرهای پژوهش

متغیر

منبع تغییرات

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجموع مجذورات

F

P

اندازه اثر

شکفتگی

گروه

45/725

1

45/725

86/21

001/0

48/0

انعطاف پذیری شناختی

 

77/1362

1

77/1362

09/25

001/0

52/0

خودشیفتگی

 

64/263

1

64/263

38/13

001/0

36/0

ماکیاولی

 

37/305

1

37/305

89/18

001/0

45/0

سایکوپاتی

 

68/833

1

68/833

40/50

001/0

68/0

شکفتگی

خطا

21/761

23

18/33

 

 

 

انعطاف پذیری شناختی

 

18/1249

23

31/54

 

 

 

خودشیفتگی

 

20/453

23

70/19

 

 

 

ماکیاولی

 

64/371

23

15/16

 

 

 

سایکوپاتی

 

39/380

23

53/16

 

 

 

شکفتگی

کل

44091

30

 

 

 

 

انعطاف پذیری شناختی

 

244712

30

 

 

 

 

خودشیفتگی

 

12425

30

 

 

 

 

ماکیاولی

 

6370

30

 

 

 

 

سایکوپاتی

 

8417

30

 

 

 

 

 

یافته‌های تحلیل کواریانس نشان می‌دهد که با کنترل پیش آزمون در آزمودنی‌های گروه آزمایش و کنترل، از لحاظ متغیرها تفاوت معنی‌داری مشاهده می‌شود. به عبارت دیگر، می‌توان گفت طرحواره درمانی هیجانی در مرحله پس آزمون موجب افزایش شکفتگی (001/0p<، 86/21F=)، بهبود انعطاف پذیری شناختی (001/0p<، 09/25F=) و تعدیل بعد خودشیفتگی (001/0p<، 38/13 F=)، ماکیاولی (001/0p<، 89/18 F=)، و سایکوپاتی (001/0p<، 40/50 F=) در آزمودنی‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.

 

بحث و نتیجه گیری

پژوهش حاضر به‌منظور بررسی اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر افزایش شکفتگی و انعطاف‌پذیری شناختی و متعادل سازی صفات تاریک شخصیت زنان سرپرست خانواده شهر مشهد انجام گرفت. یافته اول تحقیق نشان داد که طرحواره درمانی موجب افزایش شکفتگی در آزمودنی‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. مطالعات اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی را تأیید کرده‌اند که همسو با این یافته تحقیق است (رضایی و همکاران، 1396؛ عرفان، نوربالا، محمدی و ادیپی، 1395؛ قدم‌پور و همکاران، 1397؛ رضایی و همکاران، 1395؛ ایزدی و همکاران، 1398).

شکفتگی یکی از هیجآن‌های مثبت در زندگی است و به‌منظور شکفتگی در زندگی باید این موضوع را درک کنیم که شادمانی و خردسندی را به‌عنوان احساسی درک کنیم که هدف زندگی هر انسانی است. عدم حضور درد و رنج در زندگی و یا بیماری در زندگی به این معنی نیست که فرد شکفتگی بالایی در زندگی دارد. افرادی که شکفتگی بالایی دارند، یادگیری بهتری دارند، کار مولدی دارند، روابط اجتماعی بهتری دارند، احتمال بیشتری دارد که به جامعه خود کمک کنند و سلامت و امید به زندگی بهتری دارند (دینر و همکاران، 2009). رویکرد طرحواره درمانی هیجانی دیدگاه فرد را نسبت به هیجآن‌های منفی تغییر می‌دهد. یکی از مولفه‌های شکفتگی، هیجان و عواطف مثبت و منفی است که تجربیات عاطفی روزمره فرد را دربرمی‌گیرد. هیجان مثبت مانند لذت، سرخوشی، راحتی و غیره. در این پژوهش، طرحواره‌درمانی هیجانی بر روی ابعاد شکفتگی به‌ویژه بعد هیجانی و شناختی شکفتگی تأثیر مثبت گذاشته است. می‌توان چنین استنباط کرد که با به چالش کشیدن طرحواره های هیجانی منفی که موجب بروز هیجآن‌های منفی و شکفتگی پایین می‌شود، پاسخ‌های ناکارامد به طرحواره های هیجانی منفی با افکار و پاسخ‌های کارامدتر جایگزین می‌شود.

طبق نظریه دسی و ریان (2006) از سه نیاز اساسی روان شناختی با نام‌های نیاز به استقلال، شایستگی و ارتباط صحبت شده است. ارضای مطلوب و مناسب نیازهای روان شناختی منجر به تحول، عملکرد بهینه و شکفتگی می‌شود. دینر معتقد است اگر افراد به سمت اهداف ایده‌ال حرکت کنند و در این ارتباط به دستاوردهایی برسند و احساس شادی و کسب لذت معنوی می‌کنند. اهداف حیطه‌های گسترده‌ای دارند و در هر صورت دستیابی به اهداف، منجر به شکفتگی و سلامت می‌شود (دینر و سلیگمن، 2004). در تبیین دیگری می‌توان گفت که تکنیک‌های پذیرش و ذهن آگاهی موجب می‌شود تا افراد ویژگی‌ها وخصلت ها و هیجآن‌های منفی خود را همانگونه که هست، بپذیرند. نمونه حاضر شامل زنان سرپرست خانواده از طبقه اجتماعی اقتصادی پایین بودند که نسبت به تغییر وضعیت زندگی‌شان نامید و درمانده بودند. تکنیک‌های پذیرش و ذهن‌آگاهی به آن‌ها کمک کرد تا ضمن این‌که افسردگی و اضطراب آن‌ها کاهش یابد، بتوانند اهداف جدیدی برای خود در زندگی ترسیم کنند و زندگی جدیدی را برای خود و فرزندانشان شروع کنند و با پیش رفتن به سمت تحقق بخشیدن به اهداف جدید، شکفتگی را در زندگی به‌تدریج تجربه کنند.

یافته دوم تحقیق نشان داد که طرحواره درمانی هیجانی گروهی موجب افزایش انعطاف‌پذیری شناختی در آزمودنی‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. این نتایج با یافته‌های رضایی و همکاران (1396)، عرفان و همکاران (1395)، قدم‌پور و همکاران (1397)، رضایی و همکاران (1395) و کولیائی و همکاران (2016) همسو است.

انعطاف‌پذیری شناختی یکی از ویژگی‌های شناختی است و طبق نظر زونگ و همکاران (2010)، هرچقدر فرد اوضاع و شرایط زندگی خود را قابل کنترل بداند، انعطاف‌پذیرتر است. انعطاف‌پذیری شناختی باتوجه به این‌که یکی از اجزای کارکرد اجرایی است و پیامد رفتار را در انسان تنظیم و مشخص می‌کند. در زنان سرپرست خانواده که یا به دلیل اعتیاد یا طلاق بار سنگین زندگی را از نظر مالی تأمین می‌کنند، داشتن انعطاف‌پذیری شناختی بالا به آن‌ها در سازگاری با شرایط کمک می‌کند. هرچقدر افراد انعطاف‌پذیرتر باشند، بهتر می‌توانند زمانی‌که در معرض شرایط ناگوار مانند فقر، حوادث برای اعضای خانواده، بیماری اعضای خانواده و غیره الگوهای سازگارآن‌های نشان بدهند. با این اوصاف، زنان سرپرست خانواده که انعطاف‌پذیری شناختی پایینی برخوردار هستند، با دریافت طرحواره‌درمانی هیجانی توانستند این کارکرد را در خود افزایش دهند. می‌توان این تغییر را این‌گونه تبیین کرد که در طرحواره درمانی هیجانی، به افراد کمک می‌شود تا بطور متفاوتی به هیجآن‌های خود توجه کنند، آن‌ها را نامگذاری کنند و هیجآن‌های مختلف را از هم افتراق دهند. تکنیک بهنجارسازی یا عادی سازی هیجآن‌های منفی، فرد قادر است به جای فرار، سرکوب و یا اجتناب از این هیجآن‌ها، آن‌ها را بدون هرگونه قضاوتی بپذیرد. پژوهش‌ها هم نشان می‌دهد که انعطاف‌پذیری شناختی با حل مشکلات بین‌فردی و حل مسئله مرتبط است (اسن ایگون، 2018). در طرحواره درمانی هیجانی، لیهی معتقد است که تفسیر افراد از تجربه هیجانی خود، با دیگری متفاوت است و تعیین‌کننده پاسخدهی فرد به هیجآن‌های خود است (لیهی، 2019). تکنیک‌های بازسازی شناختی مانند افتراق فکر از احساس، بررسی شواهد و بررسی سود وزیان و نیز تکنیک‌های پذیرش مانند همجوشی زدایی بر روی شناخت افراد و تغییر تفسیر فرد از تجربیات هیجانی خود، تأثیر می‌گذارد که در این تحقیق بر انعطاف‌پذیری شناختی تأثیر مثبت برجای گذاشته است.

نتایج نهایی تحقیق نشان داد که طرحواره درمانی موجب متعادل‌سازی ابعاد سه گانه شخصیت در آزمودنی‌های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. این نتایج با پژوهش‌های پیرانی (1396)، خدابنده لو، نجفی و رحیمیان بوگر (1397) مبنی بر اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر اختلال‌های شخصیت مرزی و خودشیفته، همسو است.

صفات تاریک شخصیت، جنبه‌های تاریک شخصیت هستند و شامل سه ویژگی روان‌پریشی، خودشیفتگی و ماکیاولیسم است. این صفات هراه با ویژگی‌هایی مانند سنگدلی، تمایلات ضداجتماعی، هیجان طلبی بالا، تسلط و برتری‌جویی و رفتارهای استثمارگونه است. نمی‌توان مدعی شد که درمان موجب تغییر شخصیت این افراد شده است و نگاهی به تغییرات از پیش‌آزمون تا پس‌آزمون نشان می‌دهد که درمان گروهی تغییراتی در میزان این صفات ایجاد کرده است و موجب تعدیل شدن این صفات شده است. درواقع، نتایج مطالعات هم همراستا با این یافته نشان می‌دهد که داشتن یکی از این صفات تاریک شخصیت موجب انحلال رابطه و طلاق می‌شود (یو و همکاران، 2020). بنابراین، این احتمال می‌رود که این صفات تاریک شخصیت موجب تغییر وضعیت زندگی این زنان شده باشد ضمن اینکه جوناسون و همکاران (2009) معتقدند که این صفات تاریک شخصیت موجب می‌شود تا فرد نتواند رابطه عاشقانه متعهد و رضایت بخش طولانی داشته باشد و از طرف مقابل سوءاستفاده نماید. همچنین، صفت تاریک خودشیفتگی در ابتدای رابطه به طور موقت، فردی جذاب به نظر می‌رسند. همدلی و نگرانی کمی نشان می‌دهند و از دیگران سوءاستفاده می‌کنند. صفت ماکیاولیسم نیز رفتارهای مشکل سازی مانند افشای اسرار جنسی صمیمانه دارند که می‌تواند موجب فروپاشی رابطه زناشویی شود (کارادام و همکاران، 2019).

افراد با دریافت طرحواره درمانی هیجانی توانستند تا نظرات منفی خود درباره هیجآن‌های خود را شناسایی کنند و این که این باورها درباره هیجآن‌ها در گذشته یادگرفته شده است. در جلسات درمانی، باورهای هیجانی مسئله ساز که به صفات شخصیتی منفی دامن می زند، مورد بررسی قرار گرفت و به چالش کشیده شد. ضمن این‌که یکی از تبیین‌ها می‌تواند بحث تنظیم هیجان در این افراد باشد. بیرکاس و همکاران (2016) در تحقیق خود نشان دادند که افراد با صفات تاریک شخصیتی مستعد استفاده از راهبردهای مقابله‌ای ناسازگار هستند و در کنترل عواطف با مشکل مواجه هستند. همچنین، صفات تاریک ماکیاولیسم، خودشیفتگی و روان‌پریشی با افسردگی، اضطراب و استرس مرتبط است و پژوهش‌های قبلی نیز آن را تأیید می‌کند (گومز-لیل و همکاران، 2019) و این موید این است که نحوه پاسخ به استرس در این افراد متفاوت است و آن‌ها استرس بیشتری گزارش می‌کنند. طرحواره‌درمانی هیجانی از طریق تکنیک‌های تنظیم هیجان و استعاره‌ها، موجب بهبودی در تنظیم هیجان افراد شده و از این طریق بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس اثرگذاشته است که پیامد آن تعدیل این صفات تاریک شخصیت بوده است. همچنین، در طرحواره درمانی یکی از تکنیک‌های مهمی که آموزش داده می‌شود، تکنیک‌های ذهن آگاهی و مراقبه است که موجب کاهش اضطراب و استرس و بهبود وضعیت خلقی افراد می‌شود. همچنین، براون و رایان (2003) ذهن آگاهی را به عنوان یک عامل محافظتی در برابر رفتار ناسازگار و ضداجتماعی افراد معرفی کردند.

در مجموع، یافته‌های پژوهش حاضر، پشتوانه حمایتی برای طرحواره درمانی هیجانی گروهی و بهبود شکفتگی، انعطاف پذیری شناختی و صفات تاریک شخصیت فراهم آورد. مانند هر پژوهش دیگری، این پژوهش نیز دارای محدودیت‌های بوده که در هنگام تفسیر نتایج آن باید در نظر گرفته شوند و جوانب احتیاط رعایت شود. برخی از مهمترین موارد آن عبارتنداز: به علت محدودیت زمانی، امکان پیگیری درمان به‌منظور تعیین میزان تداوم تأثیرات درمان و استفاده از آزمون‌های پیگیری میسر نشد. در خصوص اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر متغیرهای پژوهش، پژوهش‌های مرتبط صورت نگرفته است. پژوهش به صورت گروهی انجام شد و در تعمیم نتایج آن به صورت فردی باید احتیاط کرد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می‌شود در پژوهش‌های آتی، اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر سایر متغیرهای روان‌شناختی مؤثر بر زندگی زنان سرپرست خانواده مورد بررسی قرار بگیرد. با توجه به این که استفاده از مرحله پیگیری سه ماهه می‌تواند به ارزیابی بهتر نتایج درمانی بیانجامد، بنابراین پیشنهاد می‌شود در مطالعات بعدی این مرحله نیز مدنظر قرار بگیرد.

 

ملاحظات اخلاقی

تمامی اصول اخلاقی در این مقاله در نظر گرفته شده است. شرکت‌کنندگان در جریان هدف پژوهش و مراحل اجرای آن قرار گرفتند. آن‌ها همچنین از محرمانه بودن اطلاعات خود اطمینان داشتند.

حامی مالی

این مقاله هیچگونه حامی مالی نداشته است.

تعارض منافع

بنابر اظهار نویسندگان مقاله حاضر فاقد هرگونه تعارض منافع بوده است.

سپاسگزاری

از کلیه آزمودنی‌ها که زنان سرپرست خانواده بودند و در این پژوهش شرکت کردند و زمینه اجرایی شدن این پژوهش را فراهم کردند، تشکر و قدردانی می‌شود.

 

[1]. Elliott

[2]. Harkness

[3]. Daryanani

[4]. Agnafors

[5]. Schleider

[6]. Uchino

[7]. Narcissism

[8]. Machiavellianism

[9]. Psychopathy

[10]. Paulhus & Williams

[11]. Plouffe

[12]. Bereczkei, Birkas & Kerekes

[13]. Abell

[14]. Al Aïn

[15]. Skeem

[16]. Hudek-Knežević

[17]. Flourishing

[18]. Psychological well-being

[19]. Emotional well-being

[20]. Eraslan-Capan

[21]. Chen

[22]. Faulk, Gloria & Steinhardt.

[23]. Akin & Akin

[24]. Schotanus -Dijkstra

[25].Kern

[26].Cognitive flexibility

[27]. China & Locke

[28]. Moitra& Gaudian

[29].Buttelmann & Karbach

[30].Yu

[31].Clarke & Kiropoulos

[32].Hartkamp & Thornton

[33].Emotional Schema Therapy (EST)

[34]. Leahy

[35]. Meyer & Sullivan.

[36]. Ifcher & Zarghamee.

[37]. Short form scale of Dark Triad personality traits

[38] Diener

[39] Kyriazos

[40] The Cognitive Flexibility Inventory

[41] Dennis & Vander Wal

اعظم آزاده، منصوره؛ و تافته، مریم. (1394). روایت زنان سرپرست خانوار از مانع شادمانی (مطالعه موردی زنان سرپرست خانواده). مطالعات زن و خانواده، 3(2)، 60-33. https://doi.org/10.22051/JWFS.2016.2207
ایزدی، فاطمه؛ اشرفی، عماد؛ فو تحی آشتیانی، علی. (1398). اثربخشی طرح‌واره درمانی هیجانی بر کاهش طرح‌واره‌های هیجانی منفی، ناگویی هیجانی و علایم بیماران دارای نشانه‌های بدنی. تحقیقات علوم رفتاری، ۱۷ (۲): ۲۳۲-۲۴۳. https://doi.org/10.52547/rbs.17.2.232
بشرپور، سجاد و شفیعی، معصومه. (1394). ویژگی‌های روان سنجی نسخه فارسی فرم کوتاه مقیاس سه صفت تاریک شخصیت در دانشجویان. پژوهش در سلامت روان‌شناختی، ۹ (۱)، ۱-۱.
پیرانی، ذبیح. (1396). اثر بخشی طرحواره درمانی بر احساس ترک شدن و بی ثباتی هیجانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در شهر اراک. پژوهش‌های روان شناسی بالینی و مشاوره، 7 (1)، 77-88. https://doi.org/10.22067/IJAP.V7I1.53217
خدابنده لو، سعید؛ نجفی، محمود و رحیمیان بوگر، اسحاق. (1397). اثربخشی طرحواره درمانی بر عزت نفس افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته: پژوهش مورد منفرد. مطالعات روان شناسی بالینی، 8 (30)، 65-101. https://doi.org/10.22054/jcps.2018.8579
رضایی، فاطمه؛ سپهوندی، محمدعلی و میرزایی هابیلی، خدیجه. (1396). اثربخشی طرح‌واره درمانی هیجانی اجتناب شناختی – رفتاری و شدت نشانه‌های اختلال اضطراب فراگیر دانشجویان دختر مبتلا به اضطراب فراگیر. مطالعات روان‌شناختی، 13 (1)، 43-62. https://doi.org/10.22051/PSY.2017.12425.1276
رضایی، مهدی؛ غضنفری، فیروزه و رضایی، فاطمه. (1395). اثر بخشی طرحواره درمانی هیجانی بر شدت افسردگی و نشخوار فکری افراد مبتلا به افسردگی اساسی. مجله دانشکده علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، 24 (1)، 41-54.
عرفان، عارفه؛ نوربالا، احمدعلی؛ محمدی، ابوالفضل و ادیبی، پیمان. (1395). اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر شدت و فراوانی علایم جسمی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر. دانشور پزشکی، 24 (125)، 77-88.
قدم پور، عزت الله؛ حسینی رمقانی، نسرین السادات و مرادیانی گیزه رود، سیده خدیجه. (1397). اثر بخشی طرحواره درمانی هیجانی بر حساسیت اضطرابی و راهبردهای تنظیم هیجان دانش آموزان با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی. ارمغان دانش، 23 (5)، 591-607.
کهندانی، مهدیه و ابوالمعالی الحسینی، خدیجه. (1396). ساختار عاملی و ویژگی‌های روانسنجی نسخه فارسی پرسشنامه انعطاف‌پذیری شناختی دنیس، وندروال و جیلون. روش‌ها و مدل‌های روان شناختی، 8(3)، 53-70.
لیهی، رابرت. (1395). طرحواره درمانی هیجانی. ترجمه: سیروس جهانگیری. تهران: انتشارات ابن سینا.
محمدی، حانیه؛ سپهری شاملو، زهره و اصغری ابراهیم آباد، محمدجواد. (1398)، اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی گروهی بر کاهش پریشانی روان‌شناختی و دشواری تنظیم هیجان زنان مطلقه. اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینی، 14(51)،27-36.
مرادی سیاه افشادی، محبوبه؛ قاسمی، ندا و قمرانی، امیر. (1394). روایی و پایایی مقیاس شکفتگی و تعیین رابطه شکفتگی با پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشکده پزشکی. آموزش در علوم پزشکی، 15(42)، 330-337.
Abell, L., Brewer, G., Qualter, P., & Austin, E. (2016). Machiavellianism, emotional manipulation, and friendship functions in women's friendships. Personality and Individual Differences88, 108-113. https://doi.org/10.1016/j.paid.2015.09.001
Akin, A., & Akin, U. (2015). Mediating role of coping competence on the relationship between mindfulness and flourishing. Suma Psicológica22(1), 37-43. https://doi.org/10.1016/j.sumpsi.2015.05.005
Al Aïn, S., Carre, A., Fantini-Hauwel, C., Baudouin, J. Y., & Besche-Richard, C. (2013). What is the emotional core of the multidimensional Machiavellian personality trait?. Frontiers in Psychology, 454. https://doi.org/10.3389/fpsyg.2013.00454
Agnafors, S., Bladh, M., Svedin, C. G., & Sydsjö, G. (2019). Mental health in young mothers, single mothers and their children. BMC Psychiatry19, 1-7. https://doi.org/10.1186/s12888-019-2082-y
Bereczkei, T., Birkas, B., & Kerekes, Z. (2010). The presence of others, prosocial traits, Machiavellianism: A personality situation approach. Social Psychology41(4), 238-245. https://doi.org/10.1027/1864-9335/a000032
Brown, K. W., & Ryan, R. M. (2003). The benefits of being present: The role of mindfulness in psychological wellbeing. Journal of Personality and Social Psychology, 84, 822–848. https://doi.org/10.1037/0022-3514.84.4.822
Birkás, B., Gács, B., & Csathó, Á. (2016). Keep calm and don't worry: Different Dark Triad traits predict distinct coping preferences. Personality and Individual Differences88, 134-138. https://doi.org/10.1016/j.paid.2015.09.007
Buttelmann, F., & Karbach, J. (2017). Development and plasticity of cognitive flexibility in early and middle childhood. Frontiers in Psychology8, 1040. https://doi.org/10.3389/fpsyg.2017.01040
Clarke, E., & Kiropoulos, L. A. (2021). Mediating the relationship between neuroticism and depressive, anxiety and eating disorder symptoms: The role of intolerance of uncertainty and cognitive flexibility. Journal of Affective Disorders Reports4, 100101. https://doi.org/10.1016/j.jadr.2021.100101
Chen, Y., Kubzansky, L. D., & VanderWeele, T. J. (2019). Parental warmth and flourishing in mid-life. Social Science & Medicine220, 65-72. https://doi.org/10.2139/ssrn.3244767
Dadomo, H., Grecucci, A., Giardini, I., Ugolini, E., Carmelita, A., & Panzeri, M. (2016). Schema therapy for emotional dysregulation: Theoretical implication and clinical applications. Frontiers in Psychology7, 1987. https://doi.org/10.3389/fpsyg.2016.01987
Daryanani, I., Hamilton, J. L., Abramson, L. Y., & Alloy, L. B. (2016). Single mother parenting and adolescent psychopathology. Journal of Abnormal Child Psychology44(7), 1411-1423. https://doi.org/10.1007/s10802-016-0128-x
Diener, E., Helliwell, J., Lucas, R. & Schimmack, U. (2009). Well-being for Public Policy. USA: Oxford University Press
Diener, E. (2006). Guidelines for national indicators of subjective well-being and ill-being. Applied Research in Quality of Life, 1(2), 151-157. https://doi.org/10.1007/s10902-006-9000-y
Diener, E., Wirtz, D., Tov, W., Kim-Prieto, C., Choi, D. W., Oishi, S., & Biswas-Diener, R. (2010). New well-being measures: Short scales to assess flourishing and positive and negative feelings. Social Indicators Research97(2), 143-156. https://doi.org/10.1007/s11205-009-9493-y
Diener, E., & Seligman, M. E. (2004). Beyond money: Toward an economy of well-being. Psychological Science in the Public Interest5(1), 1-31. https://doi.org/10.1007/978-90-481-2350-6_9
Dennis, J. P., & Vander Wal, J. S. (2010). The cognitive flexibility inventory: Instrument development and estimates of reliability and validity. Cognitive Therapy and Research34(3), 241-253. https://doi.org/10.1007/s10608-009-9276-4
Elliott, S., Powell, R., & Brenton, J. (2015). Being a good mom: Low-income, black single mothers negotiate intensive mothering. Journal of Family Issues36(3), 351-370. https://doi.org/10.1177/0192513x13490279
Eraslan-Capan, B. (2016). Social Connectedness and Flourishing: The Mediating Role of Hopelessness. Universal Journal of Educational Research4(5), 933-940. https://doi.org/10.13189/ujer.2016.040501
Esen-Aygun, H. (2018). The Relationship between Pre-Service Teachers' Cognitive Flexibility and Interpersonal Problem Solving Skills. Eurasian Journal of Educational Research, 77, 105-128.‌ https://doi.org/10.14689/ejer.2018.77.6
Faulk, K. E., Gloria, C. T., & Steinhardt, M. A. (2013). Coping profiles characterize individual flourishing, languishing, and depression. Anxiety, Stress & Coping26(4), 378-390. https://doi.org/10.1080/10615806.2012.708736
Gómez-Leal, R., Megías-Robles, A., Gutiérrez-Cobo, M. J., Cabello, R., Fernández-Abascal, E. G., & Fernández-Berrocal, P. (2019). Relationship between the Dark Triad and depressive symptoms. PeerJ7, e8120. https://doi.org/10.7717/peerj.8120
Harkness, S., Gregg, P., & Fernández‐Salgado, M. (2020). The Rise in Single‐Mother Families and Children’s Cognitive Development: Evidence from Three British Birth Cohorts. Child Development91(5), 1762-1785. https://doi.org/10.1111/cdev.13342
Hartkamp, M., & Thornton, I. M. (2017). Meditation, cognitive flexibility and well-being. Journal of Cognitive Enhancement, 1(2), 182-196. https://doi.org/10.1007/s41465-017-0026-3
Hudek-Knežević, J., Kardum, I., & Mehić, N. (2016). Dark triad traits and health outcomes: An exploratory study. Psihologijske Teme25(1), 129-156.
Ifcher, J., & Zarghamee, H. (2014). The happiness of single mothers: Evidence from the general social survey. Journal of Happiness Studies15(5), 1219-1238. https://doi.org/10.1007/s10902-013-9472-5
Jonason, P. K., Li, N. P., Webster, G. W., & Schmitt, D. P. (2009). The Dark Triad: Facilitating short-term mating in men. European Journal of Personality, 23, 5–18. https://doi.org/10.1002/per.698
Kyriazos, T. A., Stalikas, A., Prassa, K., Yotsidi, V., Galanakis, M., & Pezirkianidis, C. (2018). Validation of the Flourishing Scale (FS), Greek version and evaluation of two well-being models. Psychology9(07), 1789. https://doi.org/10.4236/psych.2018.97105
Kern, M. L., Waters, L., Adler, A., & White, M. (2014). Assessing employee wellbeing in schools using a multifaceted approach: Associations with physical health, life satisfaction, and professional thriving. Psychology, 5, 500-513. https://doi.org/10.4236/psych.2014.56060
Kardum, I., Hudek-Knezevic, J., Mehic, N., & Pilek, M. (2018). The effects of similarity in the dark triad traits on the relationship quality in dating couples. Personality and Individual Differences131, 38-44. https://doi.org/10.1016/j.paid.2018.04.020
Leahy, R. L. (2019). Introduction: Emotional schemas and emotional schema therapy. International Journal of Cognitive Therapy12(1), 1-4. https://doi.org/10.1007/s41811-018-0038-5
Malesza, M., & Kaczmarek, M. C. (2021). Dark side of health-predicting health behaviors and diseases with the Dark Triad traits. Journal of Public Health29, 275-284. https://doi.org/10.1007/s10389-019-01129-6
Meyer, B. D., & Sullivan, J. X. (2011). Further results on measuring the well‐being of the poor using income and consumption. Canadian Journal of Economics/Revue Canadienne D'économique44(1), 52-87. https://doi.org/10.3386/w13413
Moitra, E., & Gaudiano, B. A. (2016). A psychological flexibility model of medication adherence in psychotic-spectrum disorders. Journal of Contextual Behavioral Science5(4), 252-257. https://doi.org/10.1016/j.jcbs.2016.10.003
Morvaridi, M., Mashhadi, A., Shamloo, Z. S., & Leahy, R. L. (2019). The effectiveness of group emotional schema therapy on emotional regulation and social anxiety symptoms. International Journal of Cognitive Therapy12, 16-24. https://doi.org/10.1007/s41811-018-0037-6
Mohammadkhani, S., Foroutan, A., Akbari, M., & Shahbahrami, M. (2022). Emotional schemas and psychological distress: Mediating role of resilience and cognitive flexibility. Iranian Journal of Psychiatry17(3), 284. https://doi.org/10.18502/ijps.v17i3.9728
Özsoy, E., Rauthmann, J. F., Jonason, P. K., & Ardıç, K. (2017). Reliability and validity of the Turkish versions of dark triad dirty dozen (DTDD-T), short dark triad (SD3-T), and single item narcissism scale (SINS-T). Personality and Individual Differences117, 11-14. https://doi.org/10.1016/j.paid.2017.05.019
Paulhus, D. L., & Williams, K. M. (2002). The dark triad of personality: Narcissism, Machiavellianism, and psychopathy. Journal of Research in Personality36(6), 556-563. https://doi.org/10.1016/s0092-6566(02)00505-6
Pineda, D., Sandín, B., & Muris, P. (2020). Psychometrics properties of the Spanish version of two dark triad scales: the dirty dozen and the short dark triad. Current Psychology39(5), 1873-1881. https://doi.org/10.1007/s12144-018-9888-5
Plouffe, R. A., Wilson, C. A., & Saklofske, D. H. (2020). The role of dark personality traits in intimate partner violence: A multi-study investigation. Current Psychology, 1-20. https://doi.org/10.1007/s12144-020-00871-5
Schotanus-Dijkstra, M., Pieterse, M. E., Drossaert, C. H., Westerhof, G. J., De Graaf, R., Ten Have, M., ... & Bohlmeijer, E. T. (2016). What factors are associated with flourishing? Results from a large representative national sample. Journal of Happiness Studies17(4), 1351-1370. https://doi.org/10.1007/s10902-015-9647-3
Skeem, J., Johansson, P., Andershed, H., Kerr, M., & Louden, J. E. (2007). Two subtypes of psychopathic violent offenders that parallel primary and secondary variants. Journal of Abnormal Psychology116(2), 395-409. https://doi.org/10.1037/0021-843x.116.2.395
Schleider, J. L., Chorpita, B. F., & Weisz, J. R. (2014). Relation between parent psychiatric symptoms and youth problems: Moderation through family structure and youth gender. Journal of Abnormal Child Psychology42, 195-204. https://doi.org/10.1007/s10802-013-9780-6
Uchino, B.N., Vaughn, A.A., & Matwin, S. (2008). Social psychological processes linking personality to physical health: A multilevel analysis with emphasis on hostility and optimism. In U.F. Rhodewalt (Ed.), Personality and social behavior (pp. 251-284). New York, NY: Psychology Press.
Yu, Y., Yu, Y., & Lin, Y. (2020). Anxiety and depression aggravate impulsiveness: the mediating and moderating role of cognitive flexibility. Psychology, Health & Medicine25(1), 25-36. https://doi.org/10.1080/13548506.2019.1601748
Yu, Y., Wu, D., Wang, J. M., & Wang, Y. C. (2020). Dark personality, marital quality, and marital instability of Chinese couples: An actor-partner interdependence mediation model. Personality and Individual Differences154, 109689. https://doi.org/10.1016/j.paid.2019.109689
Zong, J. G., Cao, X. Y., Cao, Y., Shi, Y. F., Wang, Y. N., Yan, C., ... & Chan, R. C. (2010). Coping flexibility in college students with depressive symptoms. Health and Quality of Life Outcomes, 8(1), 66. https://doi.org/10.1186/1477-7525-8-66