نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دکتری روان‌شناسی، گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران

2 استاد گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران

3 دانشیار گروه روان‌شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران

4 دانشیار گروه روان‌پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، کرمانشاه، ایران

چکیده

هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و اختلال وسواسی- جبری: نقش واسطه‌ای خودتنظیم‌گری صورت گرفت.
روش‌شناسی پژوهش: روش پژهش توصیفی- همبستگی مبتنی برمعادلات ساختاری بود. جامعة آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری مراجعه‌کننده به کلینیک‌های عمومی و خصوصی روان‌پزشکی در سطح شهر کرمانشاه در سال 1400 بود که با توجه به معیارهای ورود و خروج و دریافت تشخیص اختلال وسواسی-جبری توسط روان‌پزشک و بر اساس مصاحبه بالینی ساختاریافته (DSM-5) به شیوه دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه‌های اختلال وسواسی- جبری فوا و همکاران (2002)، خودتنظیم‌گری ایبانز و همکاران (2005) و طرحواره‌های یانگ (2005) بود. برای تحلیل داده‌ها از شاخص‌های توصیفی و تحلیل معادلات ساختاری در نرم‌افزار SPSS-21 و PLS-3 استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مدل مطرح شده از برازش خوبی برخوردار است (90/0= NFI و 079/0= SRMR). نتایج تحلیل‌ها نشان داد طرحواره‌های ناسازگار اولیه با اختلال وسواسی- جبری رابطه مثبت و معنادار و خودتنظیم‌گری با اختلال وسواسی- جبری رابطه منفی ومعنادار دارند. همچنین طرحواره‌های ناسازگار اولیه ازطریق خودتنظیم‌گری بر اختلال وسواسی- جبری اثرگذار است.
بحث و نتیجه‌گیری: یافته‌های این پژوهش پیشنهاد می‌کند که درطراحی مداخلات روان‌شناختی برای بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری، به نقش طرحواره‌های ناسازگار اولیه و خودتنظیم‌گری توجه شود.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Investigating the relationship between early maladaptive schemas and obsessive-compulsive disorder: The mediating role of self-regulation

نویسندگان [English]

  • Farnaz Radmehr 1
  • Khodamorad Momeni 2
  • Jahangir Karami 3
  • Omran Davarinejad 4

1 PhD in Psychology, Department of Psychology, Faculty of Social Sciences, Razi University, Kermanshah, Iran

2 Professor, Department of Psychology, Faculty of Social Sciences, Razi University, Kermanshah, Iran

3 Associate Professor, Department of Psychology, Faculty of Social Sciences, Razi University, Kermanshah, Iran

4 Associate Professor, Department of Psychiatry, Kermanshah University of Medical Sciences, Kermanshah, Iran

چکیده [English]

Objective: This study aimed to investigate the relationship between early maladaptive schemas and obsessive-compulsive disorder: the mediating role of self-regulation.
Research Methodology: The research method was descriptive-correlation based on structural equations. The statistical population of the study was all patients with obsessive-compulsive disorder referred to public and private psychiatric clinics in Kermanshah City in 2021. According to the inclusion and exclusion criteria and receiving the diagnosis of obsessive-compulsive disorder by a psychiatrist and based on structured clinical interviews (DSM-5) were selected by convenience sampling. Research tools included obsessive-compulsive disorder questionnaires Foa et al (2002), Self-regulation Ibanez et al (2005), and young schemas (2005). Descriptive indices and structural equation analysis in SPSS-21 and PLS-3 software were used to analyze the data.
Findings: The results showed that the proposed model has a good fit (NFI = 0.90 and SRMR = 0.079). The results of the analysis showed that early maladaptive schemas have a positive and significant relationship with obsessive-compulsive disorder and self-regulation has a negative and significant relationship with obsessive-compulsive disorder. Primary maladaptive schemas also affect obsessive-compulsive disorder through self-regulation.
Conclusion: The findings of this study suggest that the role of early maladaptive schemas and self-regulation should be considered in designing psychological interventions for patients with obsessive-compulsive disorder.

کلیدواژه‌ها [English]

  • "self-regulation"
  • "early maladaptive schemas"
  • "obsessive-compulsive disorder"

مقدمه

با وجود مدل‌های درمانی بی‌شمار درمورد این اختلال، از جمله دارو درمانی، رفتار درمانی و درمان شناختی، اما درصد قابل توجهی از بیماران، بهره بسیار کمی از این مدل‌های درمانی می‌گیرند و بالغ بر 40 تا 60 درصد بیماران نتیجه محسوسی را گزارش نمی‌دهند. برای مثال حدود 30 درصد از بیماران به دارودرمانی جواب نمی‌دهند (میدلتون، 2011)؛ حدود 33 درصد به درمان شناختی و 41 درصد به درمان رفتاری پاسخ نمی‌دهند (ویتال، ثوردارسون و مک‌لین[1]، 2004). همچنین درمان شناختی-رفتاری، که به‌عنوان درمان روان‌شناختی انتخاب شده برای اختلال وسواسی-جبری محسوب می‌شود (مرکز همکاری سلامت روان، 2006؛ به نقل از سوند، هوملن، هیمل و والست و همکاران[2]، 2019)، و 60 تا 70 درصد بیماران با این درمان بهبود می‌یابند (اوست، هاونن، هانسن و کواله[3]، 2015) ولی فقط 25 درصد بیماران، معیارهای بهبودی کامل بعد از درمان دارند (فیشر و ولز[4]، 2005)، و تا 50 درصد آن‌ها نرخ عود دارند (سیمپسون، فرانکلین، چنگ، فوآ و لایبویتز[5]، 2005). بنابراین با توجه به عود علایم اختلال وسواسی-جبری و عدم موفقیت کامل رویکردها و مدل‌های درمانی در بهبودی علایم این اختلال، نیازمند پروتکل‌های درمانی خاصی است تا از گسترش و تشدید این اختلال جلوگیری نموده و به درمان موفق آن بپردازد. بنابراین آنچه در مرحله اول اولویت دارد، شناسایی دقیق عوامل دخیل در شروع و حفظ اختلال وسواسی- جبری می‌باشد و سپس طراحی مدل درمانی بر اساس متغیرهای تأثیرگذار بر شروع و ماندگاری این اختلال.

 طرحواره‌های ناسازگار اولیه، از مهم‌ترین عناصر و اجزاء نظریه شناختی اختلالات روان‌شناختی هستند که بازنمایی‌های معتبری از تجربه‌های ناخوشایند دوران کودکی می‌باشند که به‌عنوان موضوع یا الگوهای گسترده، ناکارآمد و جامع که شامل خاطرات، هیجآن‌ها، شناخت‌ها و احساسات بدنی در مورد خود و رابطه با دیگران هستند، تعریف می‌شوند. که در دوره کودکی ایجاد می‌شوند و در سر تا سر زندگی شخصی با درجه‌ای از ناکارآمدی بسط و گسترش می‌یابند. هنگامی که طرحواره‌ها، فعال می‌شوند اغلب افراد به شیوه‌ای پاسخ می‌دهند که این طرحواره‌ها را در طول زمان حفظ نموده و پایدار نگه می‌دارند (یانگ، کلسکو و ویشر[6]، 2003؛ به نقل از یاکن، جنکوز، استینبرگن و آرنتز[7]،2019؛ سوند و همکاران، 2019؛ کالوت، اورو و هنکاین[8]، 2015). طرحواره‌های ناسازگار اولیه[9]، یکی از عواملی است که در شکل‌گیری و حفظ اختلال وسواسی- جبری نقش مهمی دارد (کواک و لی[10]، 2015؛ کیم[11]، لی و لی، 2014؛ بلورسازمشهدی، نصیری‌پور، مال‌ویرانی و امیرفخرایی،1396 و مخبردزفولی، رضایی و صادقی، 1395). طرحواره‌های ناسازگار اولیه، نه تنها به‌صورت مستقیم بر اختلال وسواسی-جبری اثر می‌گذارند،، بلکه به‌صورت غیرمستقیم و از طریق نقض در خودتنظیم‌گری، بر این اختلال اثر می‌گذارند. در واقع؛ طرحواره‌های ناسازگار اولیه، مکانیسم‌های ناکارآمدی هستند که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با نشانه‌های مرضی مختلف در ارتباط هستند و به پریشانی روان‌شناختی می‌انجامند (قاسمی و الهی، 1398). پژوهش‌ها نشان می‌دهد که طرحواره‌های ناسازگار اولیه، در اختلالات مختلف، متفاوت است. به طوری که هر کدام از علایم آسیب‌شناسی روانی با یک یا تعداد بیشتری از طرحواره‌های ناسازگار اولیه، مرتبط است (یوسفی، راجزی‌اصفهانی، پورشهباز، دولتشاهی، اسدی، ملکی و مؤمنی، 2016). در همین راستا، در اختلال وسواسی- جبری، طرحواره‌های رهاشدگی/ بی‌ثباتی[12]، شکست[13]، نقض/شرم[14]، انزوای اجتماعی/بیگانگی[15]، معیارهای سخت‌گیرانه[16]، خویشتن‌داری/ خودانضباطی ناکافی[17]، آسیب‌پذیری نسبت به ضرر و بیماری[18]، خود تحول‌نیافته[19]، به خوبی علایم این اختلال را پیش‌بینی می‌کنند (بسیل، تنوره، لوپینو و مانسینی[20]، 2017؛ کیم لی و لی، 2014، 2014؛ هالند، وگلب، هالند، هانسن[21] و همکاران، 2011؛ آتلی، آتلی، کراهن و کالیسکن[22]، 2008؛ گودرزی، خسروی و دهشیری، 1395، مخبردزفولی، رضایی و صادقی، 1395؛ اسماعیلی، سهرابی، برجعلی و فرخی، 1390؛ طالع‌بکتاش، یعقوبی و یوسفی، 1392؛ یوسفی، راجزی‌اصفهانی، پورشهباز، دولتشاهی و همکاران، 2016). طرحواره‌های ناسازگار اولیه، باورهای هسته‌ای (پیش فرض‌های غیرشرطی) را در مورد خود و دیگران شکل می‌دهند و پردازش اطلاعات بیرونی را به مسیری ناکارآمد منحرف می‌کنند (یانگ، 1999). بنابراین؛ عواطف و رفتارهای ما که به وسیله طرحواره‌های شناختی که ناشی از تجارب گذشته‌مان است، ایجاد می‌شوند و بر روی ما ادراک ما از تأثیر می‌گذارند (بک[23]، 1979). در نتیجه، می‌تواند منجر به نقض در خودتنظیم‌گری و به تبع آن، ایجاد اختلال وسواسی-جبری شود. به طوری که طرحواره‌های ناسازگار اولیه از طریق نقض در خودتنظیم‌گری می‌تواند، اثر غیر مستقیمی بر ایجاد اختلال وسواسی-جبری بگذارد. به طوری که شکایت عمده بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری، ناتوانی در تنظیم و کنترل افکار، هیجان و رفتارهای وسواسی می‌باشد. خودتنظیم‌گری موضوعی خیلی مهمی در روان‌شناسی است که بر نقش فعالی که افراد می‌توانند برای ارتقاء سلامتی و جلوگیری و یا بهبود اثرات بیماری داشته باشند، تأکید می‌کند (ویدنر، سیوردینگ و چسنی[24]، 2016). در واقع، خودتنظیم‌گری میانجی بین شخصیت و سلامت است (برمودز[25]، 1999). خودتنظیم‌گری یک سازه چند بُعدی است که شامل فرآیندهای شناختی، انگیزشی-عاطفی، رفتاری و فیزیولوژیکی تاثیرگذار بر کنترل فعال اعمال هدفمند، می‌باشد (پوزنر و روتبارت[26]، 2000)، که با فرایندهای درونی و یا عملیاتی مرتبط است که فرد را قادر می‌سازد تا فعالیت‌های هدفمند را در طول زمان و در شرایط متغیر انجام دهد. خودتنظیم‌گری افکار، عاطفه، رفتار را از طریق استفاده عمدی یا خودکار از مکانیسم‌های خاص و فرامهارت‌های حمایتی، کنترل می‌کند، همچنین تلاش می‌کند تا افکار، عاطفه، رفتار را از طریق یک مسیر خاص به یک هدف برنامه‌ریزی شده، هدایت کند (اوژیگانوا[27]، 2018 و کارور و شایر[28]، 2011). از سویی دیگر، پژوهشگران معتقدند که خودتنظیم‌گری، می‌تواند نقش میانجی در رابطه بین بدرفتاری و سازگاری داشته باشد (تیزل و سیچتی[29]، 2008 به نقل از پنلیلیو، فررا و مک‌نیل[30]، 2019). به طوری که مطالعاتی که بر ویژگی‌های بالینی اختلال وسواسی-جبری انجام شده، بیانگر آن است که نقض در خودتنظیم‌گری، ویژگی اصلی اختلال وسواسی-جبری به شمار می‌رود؛ بنابراین برای افزایش دانش درمورد نقش خودتنظیم‌گری در جهت درک اختلال وسواسی-جبری، مطالعات بیشتری برای کشف ارتباط بین این سازه‌ها، ضروری به نظر می‌رسد (شلو و سولکوسکی[31]، 2009؛ سرافراز، همتی و اسدی‌لاری،2020). چرا که خودتنظیم‌گری بالا، سلامتی در طول عمر را پیش بینی می‌کند و خودتنظیمی ضعیف، شانس ابتلای فرد را برای نتایج منفی در حوزه سلامتی افزایش می‌دهد (شیلدز و همکاران، 2017). توانایی به کارگیری خودتنظیم‌گری در حوزه‌های شناختی، انگیزشی-عاطفی، رفتاری و فیزیولوژیکی از ویژگی‌های روان‌شناختی فرد است که در اتخاذ و حفظ رفتارهای بهداشتی و مسیرهای سلامتی در طول زندگی، تأثیرگذار است. لذا؛ چالش متخصصان سلامت، یافتن راه‌هایی برای ارتقاء مهارت‌های خودتنظیم‌گری، برای تسهیل کسب عادت‌های سلامتی مادام العمر در افراد، جهت حفظ سلامتی، پیشگیری از بیماری، کندی پیشرفت بیماری و افزایش کیفیت زندگی می‌باشد (ویدنر و همکاران، 2016). در این راستا، به دلیل اهمیت بالای نقش خودتنظیم‌گری از یک سو، در ایجاد اختلال وسواسی-جبری و از سویی دیگر، در درمان این اختلال، نظریات مختلفی طراحی گردیده تا عواملی که، علاوه بر این‌که از طریق ایجاد نقض در خودتنظیم‌گری، اثر غیرمستقیمی در شکل‌گیری اختلال وسواسی-جبری دارند، همچنین می‌توانند اثرمستقیمی بر ایجاد این اختلال داشته باشند، روشن گردد. تاکنون پژوهشی که در آن به مدل درمانی خودتنظیم‌گری در اختلال وسواسی- جبری پرداخته باشد، صورت نگرفته است، نتایج این مطالعه اطلاعات ارزشمندی را در اختیار محققان و درمانگران قرار داده و پشتوانه پژوهشی درخور توجهی برای مدل‌های روان‌شناختی در درمان اختلال مذکور فراهم خواهد آورد. همچنین؛ نتایج این پژوهش می‌تواند از لحاظ بنیادی و کاربردی حائز اهمیت و ضرورت باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و اختلال وسواسی- جبری: نقش واسطه‌ای خودتنظیم‌گری پرداخته است (شکل شماره 1).

روش‌شناسی پژوهش

روش پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل‌سازی معادلات می‌باشد جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری مراجعه‌کننده به کلینیک‌های عمومی و خصوصی روان‌پزشکی در سطح شهر کرمانشاه در سال 1400 بود. حجم نمونه پژوهش با عنایت به نظرات و توصیه‌های مطرح شده 300 نفر (161 نفر زن و 139 نفر مرد با دامنه سنی 55-18 سال) به روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. ملاک‌های ورود به پژوهش شامل کلیه زنان و مردان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری، دریافت تشخیص اختلال وسواسی-جبری توسط روان‌پزشک و بر اساس مصاحبه بالینی ساختاریافته (DSM-5)، رضایت آگاهانه جهت شرکت در پژوهش؛ حداقل سطح تحصیلات دوره متوسطه، دامنه سنی 55-18 و ملاک‌های خروج از پژوهش شامل عدم رضایت برای شرکت در پژوهش، وجود علایم حاد و شدید اختلال وسواسی-جبری که مشارکت بیمار در مطالعه حاضر را دشوار یا تقریباً غیر ممکن بسازد، ناقص بودن پرسشنامه، ابتلا به سایر اختلالات روان‌پزشکی بود. روش اجرا بدین شکل بود که بعد از تأیید پروپوزال و تصویب کمیته اخلاق، با هماهنگی با دانشگاه رازی و علوم پزشکی کرمانشاه، پژوهشگر با مراجعه به کلینیک‌های عمومی و خصوصی روان‌پزشکی در سطح شهر کرمانشاه طبق ملاک‌های ورود و خروج بیماران واجد شرایط انتخاب شدند. بعد از انتخاب گروه نمونه، مرحله اجرای پرسشنامه‌ها بود که به‌صورت انفرادی تکمیل شد. ملاحظات اخلاقی پژوهش به این صورت بود که برای پاسخگویی بیماران شرکت‌کننده به پرسشنامه‌های پژوهش، به آن‌ها این اطمینان داده شد که اصل رازداری رعایت شود، سلامت روان‌شناختی آن‌ها در اولویت قرار گیرد، اگر تمایل به شرکت در روند پژوهش نداشته باشند، به درخواست آن‌ها احترام گذاشته شود و می‌توانند در هر مرحله‌ای از پاسخگویی، همکاری در پژوهش را ادامه ندهند.

برای تجزیه و تحلیل داده‌های پژوهش، از روش‌های آماری توصیفی (میانگین، انحراف معیار، فراوانی، درصد)، همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم‌افزارهای آماری SPSS21 و PLS3 استفاده شد.

 ابزارهای سنجش

پرسشنامه بازنگری شده اختلال وسواسی- جبری[32](OCI-R): پرسشنامه بازنگری شده اختلال وسواسی- جبری توسط فوآ[33] و همکاران در سال 2002 ساخته شده است. دامنه نمرات، برای کل مقیاس بین صفر تا 72 و برای خرده‌مؤلفه‌ها بین 0 تا 12 می‌باشد که نمرات بالاتر نشان دهنده گرایش بیشتر به اختلال وسواسی- جبری است. تفسیر نمرات این پرسشنامه به‌صورت نمره بین 0 تا 24: میزان اختلال وسواسی- جبری پایین است. نمره بین 24 تا 36: میزان اختلال وسواسی-جبری متوسط است. نمره بالاتر از 36: میزان اختلال وسواسی-جبری بالا است. نمره برش این پرسشنامه 21 می‌باشد. همسانی درونی این پرسشنامه توسط فوآ و همکاران (2002)، برای مقیاس کلی بین 81/0 تا 93/0 و برای خرده‌مؤلفه‌ها بین 65/0 تا 90/0 به استثنای آلفای 34/0 برای خرده‌مؤلفه خنثی‌سازی ذهنی در گروه کنترل گزارش شده است. روایی افتراقی آن خوب و روایی همگرای آن رضایت بخش بوده است. بنابراین؛ نسخه انگلیسی آن از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است (فوآ و همکاران، 2002). برای ارزیابی پایایی نسخه فارسی OCI-R، همسانی درونی با ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد که این ضریب آلفای کرونباخ OCI-R برای کل مقیاس برابر با 85/0، برای خرده‌مؤلفه‌های وارسی 66/0، نظم 69/0، وسواس فکری 72/0، شستشو 69/0، احتکار 63/0 و خنثی‌سازی ذهنی 50/0 به دست آمده است. همچنین همبستگی بین گویه‌ها محاسبه شده برای هر یک از خرده‌مؤلفه‌ها، میزان اثر متوسط به شیوه کوهن (1988): شستشو: 46/0=r، وسواس فکری: 46/0=r، احتکار: 37/0=r، نظم: 43/0=r، وارسی: 40/0=r، خنثی‌سازی ذذهنی: 25/0=r، همانند نسخه انگلیسی، همبستگی‌ها بین زیرمقیاس‌ها در نسخه فارسی نیز معنادارند (57/0 تا 25/0=r) می‌باشد. بین خرده‌مؤلفه‌هاو نمره کل مقیاس همبستگی پیرسون محاسبه شد که مقادیر آن معنادارند (80/0 تا 61/0=r) همچنین اعتبار بازآزمایی آن با محاسبه ضریب همبستگی اسپیرمن-برآون برای گروه اختلال وسواسی-جبری بین 74/0 تا 91/0 و برای گروه کنترل (گروه غیر بالینی) بین 57/0 تا 67/0 محاسبه شد (محمدی، زمانی و فتی، 1387).

فرم 90 سؤالی پرسشنامه طرحواره‌های یانگ[34](SQ-SE): این پرسشنامه توسط یانگ[35](2005) برای ارزیابی 18 حیطه از طرحواره‌های ناسازگار اولیه را اندازه می‌گیرد. هر مقیاس دارای 5 ماده است که یک طرحواره ناسازگار اولیه را اندازه می‌گیرد. دامنه نمرات هر مقیاس بین 5 تا 30 می‌باشد. کمینه و بیشینه نمره‌های اندازه‌گیری طرح واره‌های ناسازگار اولیه بین 1 تا 6 می‌باشد، که نمره بالا، حاکی از میزان بالای طرحواره‌های ناسازگار اولیه در آزمودنی‌هاست. در این مطالعه، از این پرسشنامه برای سنجش طرحواره‌های رهاشدگی/ بی‌ثباتی، شکست، نقض/ شرم، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، معیارهای سخت‌گیرانه، خویشتن‌داری/ خود انضباطی ناکافی، آسیب‌پذیری نسبت به ضرر و بیماری، خود تحول‌نیافته استفاده شد که پیشینه پژوهشی، نقش این هشت طرحواره در اختلال وسواسی-جبری را بارز دانسته‌اند (بسیل، تنوره، لوپینو و مانسینی[36]، 2017؛ کیم و همکاران، 2014؛ هالند[37] و همکاران، 2011؛ آتلی، آتلی، کراهن و کالیسکن[38]، 2008؛ گودرزی، خسروی و دهشیری، 1395، مخبردزفولی و همکاران، 1395؛ اسماعیلی، سهرابی، برجعلی و فرخی، 1390؛ طالع‌بکتاش، یعقوبی و یوسفی، 1392؛ یوسفی، راجزی‌اصفهانی، پورشهباز، دولتشاهی، اسدی، ملکی و مؤمنی، 2016). یانگ، نورمن، اسچی و توماس (1995) پرسشنامه طرحواره‌های ناسازگار اولیه را بر روی یک نمونه 564 نفری از دانشجویان آمریکایی اعتباریابی کردند که اعتبار پرسشنامه را با استفاده از روش همسانی درونی و بازآزمایی به ترتیب 95/0 و 81/0 گزارش نمودند. روایی همگرایی پرسشنامه با ابزارهای اندازه‌گیری درماندگی روان‌شناختی، اعتماد به نفس، آسیب پذیری شناختی برای نشانگان اختلال افسردگی و اختلال شخصیت توسط یانگ و همکاران (1995) مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که طرحواره‌های ناسازگار اولیه، ارتباط منفی با صفات مثبت از قبیل اعتماد به نفس، عاطفه مثبت دارند و از طرفی ارتباط مثبت با صفاتی از قبیل اختلال شخصیت، درماندگی، عاطفه منفی و اختلال عملکرد نگرش دارند. در ایران یوسفی و همکاران (1387) فرم 90 سؤالی پرسشنامه طرحواره‌های ناسازگار اولیه را بر روی یک نمونه 579 نفری در دو مرحله (مرحله اول 394 نفر و مرحله دوم 185 نفر) بررسی شده است. در این بررسی اعتبار پرسشنامه طرحواره‌های ناسازگار اولیه با استفاده از دو روش آلفای کرونباخ و دو نیمه کردن در کل نمونه به ترتیب 91/0 و 86/0، در دختران 87/0 و 84/0 و در پسران 84/0 و 81/0 بود و تحلیل عاملی (روایی سازه‌ای) نشان داد که عامل‌های استخراج شده از قابلیت بالا و رضایت بخش برخوردار بودند. همچنین روایی سازه‌ای پرسشنامه تأیید شد و روایی همگرایی آن با ابزارهای اندازه گیری درماندگی روان شناختی، عاطفه مثبت و منفی، اعتماد به نفس، آسیب‌پذیری شناختی برای نشانگان اختلال افسردگی و اختلال شخصیت، مورد بررسی قرار گرفت و نتایج همبستگی برای شش ملاک مذکور به ترتیب 37/0، 34/0، 40/0، 39/0، 35/0-، 36/0- گزارش شده است.

پرسشنامه خودتنظیم‌گری[39](SRQ): پرسشنامه خودتنظیم‌گری توسط ایبانز، رویپرتز، مویا، ارکوست و اورتت[40](2005) ساخته شده است. یک آزمون 25 گوی‌های است و خودتنظیم‌گری را در پنج زمینه عملکرد مثبت، مهارپذیری، آشکارسازی احساسات و نیازها، قاطعیت و بهزیستی‌طلبی در طیف 5 درجه‌ای لیکرت (1= کاملاً مخالفم تا 5= کاملاً موافقم) می‌سنجد (ایبانز، رویپرز، مویا، مارکوس واورتت[41]، 2005). حداقل نمره آزمودنی 25 و حداکثر آن 125 است. نمره بالاتر نشان‌دهنده سطوح بالاتر خودتنظیم‌گری و مهارت‌های مرتبط با این سازه است. ویژگی‌های روانسنجی پرسشنامه خودتنظیم‌گری در پژوهش‌های مقدماتی خارجی مورد تأیید قرار گرفته است. مارکوس و همکاران (2005) پایایی بازآزمایی پرسشنامه خودتنظیم‌گری را در یک دوره یک ماهه 87/0 گزارش کردند. روایی همگرا و تشخیصی پرسشنامه خودتنظیم‌گری از طریق رابطه خودتنظیم‌گری با برونگرایی، ثبات هیجانی (نوروزگرایی پایین) و کنترل تکانه (پسیکوزگرایی پایین) تأیید شد. در اعتباریابی فرم فارسی این پرسشنامه برای تعداد 357 نفر (150 مرد و 207 زن)، پایایی بازآزمایی برای نمره کل خودتنظیم‌گری 87/0=r و برای عملکرد مثبت 82/0=r، مهارپذیری 72/0=r، آشکارسازی احساسات و نیازها 78/0=r، قاطعیت 81/0=r و بهزیستی‌طلبی 85/0=r به دست آمد که نشانه پایایی بازآزمایی رضایت‌بخش پرسشنامه خودتنظیم‌گری و زیرمقیاس‌های آن می‌باشد. همچنین همسانی درونی برای نمره کل خودتنظیم‌گری 93/0=a و زیر مقیاس‌های خودتنظیم‌گری به ترتیب 87/0، 91/0، 85/0، 92/0 و 90/0 محاسبه شد که این ضرایب نشانه همسانی درونی رضایت‌بخش زیر مقیاس‌های خودتنظیم‌گری است. روایی محتوایی پرسشنامه خودتنظیم‌گری بر اساس داوری 6 نفر از متخصصان روان‌شناسی بررسی و ضرایب توافق کندال برای خودتنظیم‌گری (نمره کل) و زیر مقیاس‌های عملکرد مثبت، مهارپذیری، آشکارسازی احساسات و نیازها، قاطعیت و بهزیستی‌طلبی به ترتیب 77/0، 83/0، 80/0، 71/0، 80/0 و 70/0 ارائه شده است که مورد تأیید قرار گرفت. روایی همگرا و تشخیصی (افتراقی) پرسشنامه خودتنظیم‌گری از طریق محاسبه ضرایب همبستگی زیرمقیاس‌های آن با ابعاد اصلی شخصیت و شاخص‌های سلامت روانی در مورد آزمودنی‌ها بررسی شد که نتایج نشان داد بین نمره آزمودنی‌ها در زیرمقیاس‌های خودتنظیم‌گری با شاخص‌های برونگرایی و بهزیستی روان‌شناختی همبستگی مثبت و معنادار و با شاخص‌های نوروزگرایی و درماندگی روان‌شناختی همبستگی منفی و معنادار وجود داشت. این نتایج، روایی همگرا و سنجش پرسشنامه خودتنظیم‌گرایی را تأیید می‌کنند (بشارت، 1390).

یافته‌ها

از مجموع 300 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- جبری 161 نفر زن (7/53 درصد) و 139 نفر مرد (3/46 درصد) بودند. از نظر وضعیت تأهل 107 نفر مجرد (7/35 درصد)، 102 نفر متأهل (34 درصد)، 55 نفر مطلقه (3/18 درصد) و 36 نفر همسر فوت شده (12 درصد) بودند. از نظر سطوح سنی 25-18 سال 66 نفر (22 درصد)، 35-26 سال 109 نفر (3/36 درصد) و 55-36 سال 125 نفر (7/41 درصد) بود. همچنین از نظر سطح تحصیلات 93 نفر دیپلم و فوق‌دیپلم (31 درصد)، 105 نفر لیسانس (35 درصد) و 39 نفر فوق لیسانس و دکتری (13 درصد) بودند. از نظر وضعیت اشتغال 113 نفر شاغل (7/37 درصد)، 106 نفر بیکار (3/35 درصد) و 81 نفر خانه‌دار (27 درصد) بودند. همچنین از نظر وضعیت اقتصادی 78 نفر ضعیف (26 درصد)، 129 نفر متوسط (43 درصد)، 69 نفر خوب (23 درصد) و 24 نفر عالی (8 درصد) بودند. 201 نفر (67 درصد) سابقه اختلال وسواسی-جبری در خانواده و بستگان درجه یک داشتند و 99 نفر (33 درصد) سابقه اختلال وسواسی-جبری در خانواده و بستگان درجه یک نداشتند. در جدول 1 میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش ارائه شده است.

جدول 1. میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش

متغیر

میانگین

انحراف معیار

خرده‌مولفه‌های طرحواره‌های ناسازگار اولیه

رهاشدگی/ بی‌ثباتی

74/17

04/4

شکست در پیشرفت

01/18

01/4

نقض/شرم

97/17

74/3

انزوای اجتماعی/بیگانگی

96/16

85/3

معیارهای سخت‌گیرانه

43/16

83/3

خویشتن‌داری ناکافی

75/16

06/4

آسیب‌پذیری نسبت به ضرر و بیماری

28/16

71/3

خودتحول نیافته

08/17

61/3

نمره کل طرحواره‌های ناسازگار اولیه

22/137

88/22

 خرده‌مؤلفه‌های خودتنظم‌گری

 

عملکرد مثبت

15/10

60/2

مهارپذیری

08/10

48/2

قاطیعت

26/10

63/2

بهزیستی‌طلبی

99/9

23/2

آشکارسازی احساسات و نیازها

19/10

37/2

نمره کل خودتنظم‌گری

67/50

86/10

علایم اختلال وسواسی- جبری

خنثی‌سازی ذهنی

79/9

96/1

انباشت

74/9

62/1

شتشو

12/10

37/2

وارسی

97/9

32/2

نظم

03/10

07/2

وسواس فکری

21/10

93/1

نمره کل اختلال وسواسی- جبری

86/59

89/9

 

در جدول 2 ضرایب همبستگی بین متغیرهای طرحواره‌های ناسازگار اولیه، خودتنظیم‌گری و اختلال وسواسی-جبری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری را نشان می‌دهد.

جدول 2. ماتریس همبستگی بین متغیرهای طرحواره‌های ناسازگار اولیه، خودتنظیم‌گری و اختلال وسواسی-جبری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری

 

متغیر

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

1. رهاشدگی/ بی‌ثباتی

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2. شکست در پیشرفت

81/0**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3. نقض/شرم

73/0**

69/0**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4. انزوای اجتماعی/بیگانگی

52/0**

49/0**

48/0**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5. معیارهای سخت‌گیرانه

52/0**

47/0**

42/0**

43/0**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

6. خویشتن‌داری ناکافی

73/0**

65/0**

55/0**

59/0**

66/0**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7. آسیب‌پذیری نسبت به

 ضرر و بیماری

42/0**

40/0**

36/0**

37/0**

38/0**

44/0**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

8. خودتحول نیافته

32/0**

35/0**

31/0**

30/0**

20/0**

26/0**

40/0*

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

9. عملکرد مثبت

38/0-**

45/0-**

39/0-**

30/0-**

31/0-**

38/0-**

25/0-**

31/0-**

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

10. مهارپذیری

30/0-**

37/0-**

32/0-**

29/0-**

29/0-**

30/0-**

26/0-**

31/0-**

**81/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

11. قاطیعت

35/0-**

40/0-**

34/0-**

28/0-**

28/0-**

35/0-**

25/0-**

31/0-**

**83/0

**83/0

1

 

 

 

 

 

 

 

 

12. بهزیستی‌طلبی

43/0-**

53/0-**

39/0-**

39/0-**

32/0-**

39/0-**

22/0-**

34/0-**

**64/0

**62/0

**59/0

1

 

 

 

 

 

 

 

13. آشکارسازی احساسات

 و نیازها

34/0-**

41/0-**

34/0-**

22/0-**

26/0-**

29/0-**

25/0-**

26/0-**

**79/0

**73/0

**68/0

**55/0

1

 

 

 

 

 

 

14. خنثی‌سازی ذهنی

**29/0

**30/0

**32/0

**20/0

**22/0

**31/0

**23/0

**26/0

23/0-**

19/0-**

26/0-**

17/0-**

22/0-**

1

 

 

 

 

 

15. انباشت

**28/0

**34/0

**25/0

**24/0

**23/0

**31/0

**21/0

**20/0

13/0-**

15/0-**

20/0-**

16/0-**

16/0-**

54/0**

1

 

 

 

 

16. شتشو

**41/0

**43/0

**44/0

**28/0

**31/0

**36/0

**28/0

**33/0

29/0-**

29/0-**

34/0-**

27/0-**

30/0-**

58/0**

36/0**

1

 

 

 

17. وارسی

**38/0

**40/0

**41/0

**26/0

**32/0

**35/0

**28/0

**31/0

29/0-**

29/0-**

33/0-**

25/0-**

29/0-**

61/0**

35/0**

95/0**

1

 

 

18. نظم

**32/0

**36/0

**34/0

**23/0

**30/0

**29/0

**29/0

**29/0

22/0-**

21/0-**

25/0-**

17/0-**

20/0-**

54/0**

30/0**

80/0**

81/0**

1

 

19. وسواس فکری

**33/0

**32/0

**33/0

**21/0

**23/0

**27/0

**22/0

**26/0

23/0-**

21/0-**

26/0-**

21/0-**

28/0-**

31/0**

29/0**

69/0**

65/0**

48/0**

1

**P<01/0،* P<05/0

جدول 3 ضرایب همبستگی بین نمرات کل، متغیرهای طرحواره‌های ناسازگار اولیه، خودتنظیم‌گری و اختلال وسواسی- جبری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری را نشان می‌دهد.

جدول 3. آماره‌های توصیفی و ماتریس همبستگی نمره کل متغیرهای پژوهش

متغیر

1

2

3

1. طرحواره‌های ناسازگار اولیه

1

 

 

2. خودتنظیم‌گری

**50/0-

1

 

3. اختلال وسواسی-جبری

**51/0

**34/0-

1

میانگین

22/137

67/50

86/59

انحراف معیار

88/22

86/10

89/9

**P<01/0

                         

همان‌طور که نتایج جدول 2 و 3 نشان می‌دهد بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و خرده‌مؤلفه‌های آن با خودتنظیم‌گری و خرده‌مؤلفه‌های آن رابطه معکوس و بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و خرده‌مؤلفه‌های آن با اختلال وسواسی- جبری و علایم آن رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.

قبل از آزمون مدل ابتدا مفروضه‌های نرمال بودن، هم خطی بودن متغیرها و استقلال خطاها مورد بررسی قرار گرفت. برای پیش‌فرض نرمال بودن داده‌ها از آزمون چولگی و کشیدگی استفاده شد. آزمون چولگی و کشیدگی در همه متغیرها از لحاظ آماری معنادار نبود و فرض نرمال بودن داده‌ها مورد تأیید قرار گرفت (05/0<P). جهت بررسی پدیده همخطی شاخص عامل تحمل[42] و تورم واریانس[43](VIF) بررسی شد که شاخص عامل تحمل بیشتر از 10/0 و تورم واریانس کمتر از 10 بود. لذا؛ پدیده همخطی بودن در متغیرهای پژوهش رخ نداده است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که شرایط آزمون رعایت شده است.

برای برازش مدل اندازه‌گیری از معیار پایایی، روایی همگرا استفاده شد. برای تعیین پایایی، از معیارهای آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی، جهت سنجش روایی همگرا از معیار AVE استفاده شد.

 

جدول 4. مقادیر Q2، R2، AVE، پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ متغیرهای مکنون پژوهش

سازه

Q2

R2

AVE

CR

a

طرحواره‌های ناسازگار اولیه

-

-

91/0

90/0

88/0

خودتنظیم‌گری

361/0

501/0

94/0

93/0

92/0

اختلال وسواسی-جبری

271/0

419/0

93/0

92/0

91/0

 

همان‌طورکه نتایج جدول 4 نشان می‌دهد، ضریب AVE برای همه متغیرها از 5/0 بیشتر است که بیانگر روایی همگرای مناسب مدل اندازه‌گیری می‌باشد. همچنین مقادیر آلفای کرونباخ (a) و پایایی ترکیبی (CR) همه متغیرها بالاتر از 7/0 است که این امر برازش خیلی خوب مدل اندازه‌گیری را نشان می‌دهد.

برای برازش مدل ساختاری نیز معیارهای R2 و Q2 مورداستفاده قرار گرفت. ضریب R2 نشانگر میزان تأثیر متغیر برونزاد بر درونزاد است و هرچه مقدار آن بیشتر باشد، نشان از برازش بهتر مدل دارد. چن (1998) سه مقدار 19/0، 33/0 و 67/0 را به‌عنوان مقدار ملاک برای مقادیر ضعیف، متوسط و قوی معرفی می‌کند. نتایج برازش این مدل نشان داد که 41 درصد واریانس متغیر اختلال وسواسی- جبری توسط متغیرهای موردنظر تبیین می‌شود. معیار Q2 قدرت پیش‌بینی مدل را مشخص می‌سازد. کوهن[44] (1988) سه مقدار 02/0، 15/0 و 35/0 را به‌عنوان مقدار ملاک برای مقادیر ضعیف، متوسط و قوی Q2 بیان کرده است. نتایج حاکی از آن است که مقدار Q2 مربوط به سازه اختلال وسواسی- جبری 271/0 است که حاکی از برازش قوی مدل ساختاری می‌باشد.

شکل 1 همه بارهای عاملی گویه‌ها، ضرایب مسیر، معناداری را نشان می‌دهد. به‌منظور سنجش برازش کلی مدل در نسخه جدید نرم‌افزار PLS3 از دو آماره SRMR و NFI (شاخص برازش هنجار شده) استفاده شد. آماره SRMR باید کمتر از 09/0 باشد که در این پژوهش 079/0 به دست آمد که نشان از برازش مناسب مدل می‌باشد. آماره NFI نیز باید بالاتر یا مساوی 9/0 باشد که در پژوهش 90/0 به دست آمد که نشان از مقدار قابل‌قبول است. با توجه به مقادیر این دو آمار برازش کلی مدل مناسب می‌باشد.

 

شکل 1. خروجی نرم‌افزار Smart PLS به‌منظور محاسبه ضرایب مسیر و بارهای عاملی متغیرهای پژوهش

 

پس از بررسی برازش مدل اندازه‌گیری و مدل ساختاری و داشتن برازش مناسب مدل، مدل پژوهش بررسی و آزمون شدند. ضرایب مستقیم، غیرمستقیم و معنی‌داری در جدول 5 آمده است.

 

جدول 5. خلاصه نتایج مدل ساختاری پژوهش

فرضیه

مسیرهای مطرح‌شده

ضرایب مسیر (β)

سطح معناداری

نتیجه آزمون

اثرات مستقیم

طرحواره‌های ناسازگار اولیه (خودتنظیم‌گری)

198/0-

001/0

تأیید فرضیه

طرحواره‌های ناسازگار اولیه (اختلال وسواسی- جبری)

269/0

001/0

تأیید فرضیه

خودتنظیم‌گری (اختلال وسواسی- جبری)

192/0-

008/0

تأیید فرضیه

اثرات غیرمستقیم

طرحواره‌های ناسازگار اولیه (خودتنظیم‌گری) اختلال وسواسی- جبری

038/0

02/0

تأیید فرضیه

بحث و نتیجه گیری

این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و اختلال وسواسی- جبری: نقش واسطه‌ای خودتنظیم‌گری انجام گرفت. یافته‌های مربوط به شاخص‌های برازش، نشان دادند که مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار می‌باشد. در این پژوهش رابطه طرحواره‌های ناسازگار اولیه (رهاشدگی/ بی‌ثباتی، شکست در پیشرفت، نقض/شرم، انزوای اجتماعی/بیگانگی، معیارهای سخت‌گیرانه، خویشتن‌داری ناکافی، آسیب‌پذیری نسبت به ضرر و بیماری، خودتحول نیافته) با خودتنظیم‌گری (عملکرد مثبت، مهارپذیری، قاطعیت، بهزیستی‌طلبی و آشکارسازی احساسات) و اختلال وسواسی- جبری معنادار بود. متغیرهای طرحواره‌های ناسازگار اولیه و خودتنظیم‌گری توانستند اختلال وسواسی- جبری را به‌صورت مستقیم پیش‌بینی کنند. نتایج این یافته با پژوهش‌های یاکن، جنکوز، استینبرگن و آرنتز (2019)، کواک و لی (2015)، کیم، لی و لی (2014)، بلورسازمشهدی و همکاران (1396) مخبردزفولی و همکاران (1395) همسو بود. در تبیین این یافته‌ها می‌توان گفت طرحواره‌های ناسازگار اولیه به‌عنوان بنیادهای شناختی ناکارآمد بر نحوی ادراک پدیده‌ها و شکل‌گیری روان‌بنه‌های فرد مؤثر بوده و هنگامی که فعال می‌شوند، سطوحی از هیجان منتشر می‌شود و مستقیم و یا غیرمستقیم به اشکال مختلفی از اختلالات روان‌شناختی مانند اختلال وسواسی-جبری منجر می‌گردد (بلورسازمشهدی و همکاران، 1396). این طرحواره‌ها، الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب‌رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن انسان شکل گرفته و در مسیر زندگی تکرار می‌شوند که بر نحوه تعبیر و تفسیر تجارب تأثیر می‌گذارند. در واقع؛ طرحواره‌های ناسازگار اولیه مکانیسم‌های ناکارآمدی هستند که از طریق تحریف‌های شناختی، نقض در خودتنظیم‌گری و سبک‌های کنارآمدن ناسازگار، به طور مستقیم منجر به اختلالات روان‌شناختی از جمله اختلال وسواسی- جبری می‌شوند (رشیدی، احمدیان، طبقیان و احمدی‌طهورسلطانی، 1396). طرحواره‌های ناسازگار اولیه بر روی عمیق‌تررین سطوح شناختی عمل می‌کنند و معمولاً خارج از هشیاری هستند و افراد را از لحاظ روان‌شناختی در برابر اختلال‌های روانی از جمله اختلال وسواسی- جبری آسیب‌پذیر می‌سازند (حسینی، پاکیزه و سالاری، 1392). در نظریات شناختی، طرحواره عمیق‌ترین سطح روان‌شناختی محسوب می‌شود که در سطوح مختلف موجب ناتوانی در تنظیم افکار، هیجان و رفتار می‌گردد که در نهایت منجر به گسترش باورهای وسواسی می‌شود. به عبارت دیگر، زمانی که طرحواره شکل گرفت، فرایند شناختی افراد توسط آن هدایت می‌شود تا به اختلالات روان‌شناختی مبتلا شوند (بک، 1967؛ به نقل از مخبردزفولی، رضایی و صادقی، 1395). بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری تجارب ناخوشایندی در دوران کودکی داشته و نیازهای عاطفی و هیجانی اصلی‌شان برآورده نشده است. طرحواره‌ها نتیجه تجارب آسیب‌زا محسوب می‌شوند که در طول دوران کودکی یا نوجوانی رشد کرده و حاصل زندگی یک فرد است. لذا، می‌توان چنین استدلال کرد که طرحواره‌های ناسازگار اولیه در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی‌جبری، نتیجه تجارب زیان‌بخش (نظیر رها شدگی، محرومیت هیجانی، تحقیر، نقص در محیط اولیه، و حوادث استرس‌زا) می‌باشد که فرد در سیر دوران کودکی و نوجوانی با این تجارب روبه‌رو بوده است (طالع‌بکتاش، یعقوبی و یوسفی، 1392). بنابراین شناسایی طرحواره‌هایی که در آسیب‌پذیری افراد نقش دارند گام مؤثری در راستای تدوین و کاربرد مداخلات روان‌شناختی است و در پیشگیری و درمان آسیب‌های روانی و کمک به افزایش سلامت جامعه سودمند خواهد بود. به طوری که پژوهش‌های انجام شده در رابطه با طرحواره‌های ناسازگار اولیه و علائم آسیب‌های روانی همواره بر اهمیت وجود این طرحواره‌ها در شکل‌گیری علائم صحه گذاشته‌اند (قاسمی و الهی، 1398).

 همچنین یافته‌ها نشان داد خودتنظیم‌گری توانست بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و اختلال وسواسی- جبری نقش میانجی داشته باشد. نتایج این یافته با با پژوهش‌های برمودز (1999) و تیزل و سیچتی (2008) همسو بود. طرحواره‌های ناسازگار اولیه از طریق نقض در خودتنظیم‌گری، اثر غیرمستقیمی بر ایجاد اختلال وسواسی-جبری دارد. خودتنظیم‌گری از یک سو می‌تواند نقش مهمی در درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری داشته باشد و از سویی دیگر، نقض در خودتنظیم‌گری، می‌تواند یکی از عوامل مهم زمینه‌ساز و گسترش اختلال وسواسی-جبری باشد (شلو و سولکوسکی، 2009 و سرافراز و همکاران، 2020). یکی از دلایل مشکلات بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری استفاده از راهبردهای نامطلوب تنظیم شناختی، هیجان و رفتار می‌باشد، این بیماران هنگام مواجهه با وقایع و رخدادهای منفی و تنیدگی‌زا، به دلیل مشکلات هیجانی، آسیب‌های روانی، ارزیابی منفی رویدادها و سوء تعبیرها، توجه به جنبه‌های منفی زندگی، هیجانات و احساس‌های منفی، باورها و فرض‌های ناسازگار و عدم احساس کنترل بر دنیای درون و بیرون خود، از راهبردهای نامطلوب، ناسازگار و منفی تنظیم شناختی، هیجان و فتار استفاده می‌کنند (طالع‌بکتاش، یعقوبی و یوسفی، 1392). خودتنظیم‌گری، توانایی کنترل سلامتی و تندرستی فرد با تمرکز بر جنبه‌های شناختی، هیجان، رفتاری است (اوژیگانوا، 2018) که نقش مهمی در شکل‌گیری سلامت مادام‌العمر فرد دارد (شیلدز، مونز و اسلاویچ[45]، 2017). تأثیر خودتنظیم‌گری بر سلامتی، از دو دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته است؛ دیدگاه اول، خودتنظیم‌گری را به‌عنوان یک ویژگی فردی و یک منبع شخصی می‌داند، که فرد را قادر می‌سازد در رفتارهای هدفمند، عمل کند؛ که به نوبه خود بر سلامتی تأثیر می‌گذارد. از سویی دیگر، دیدگاه دوم، خودتنظیم‌گری را به‌عنوان رفتارها یا مهارت‌هایی که می‌تواند برای بهبود سلامتی و بهزیستی روان‌شناختی افرادی که درگیر یک اختلال هستند، آموزش و تمرین داد (ویدنر و همکاران، 2016). پوزنر و روتبارت اخیراً استدلال کردند که درک خودتنظیم‌گری، برای درک ما از رشد و آسیب‌شناسی روانی، بسیار مهم است (پوزنر و روتبارت، 2000). توانایی به کارگیری خودتنظیم‌گری از جمله ویژگی‌های روان‌شناختی فرد است که در اتخاذ و حفظ رفتارهای بهداشتی و مسیرهای سلامتی در طول زندگی، تأثیرگذار است. اگرچه طرحواره‌های ناسازگار اولیه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق نقض در خودتنظیم‌گری می‌تواند نقش بسزایی در ایجاد و تداوم اختلال وسواسی- جبری داشته باشد، ولی افراد با افزایش خودتنظیم‌گری می‌توانند شناخت، هیجان و رفتار خود را بهتر مدیریت و کنترل کنند و با افزایش خودتنظیم‌گری به‌عنوان محافظی در برابر طرحواره‌های ناسازگار اولیه در شکل‌گیری اختلال وسواسی- جبری استفاده نمایند. لذا؛ چالش متخصصان سلامت، یافتن راه‌هایی برای ارتقاء مهارت‌های خودتنظیم‌گری، برای تسهیل کسب عادت‌های سلامتی مادام العمر در افراد، جهت حفظ سلامتی، پیشگیری از بیماری، کندی پیشرفت بیماری و افزایش کیفیت زندگی می‌باشد (ویدنر و همکاران، 2016).

 به طور کلی پژوهش حاضر در سطح نظری می‌تواند به شناخت بهتر عوامل تأثیرگذار بر اختلال وسواسی- جبری کمک کرده و با تبیین نحوه تأثیرپذیری اختلال وسواسی- جبری از عواملی که ریشه در دوران کودکی فرد دارند مانند طرحواره‌های ناسازگار اولیه و از سویی دیگر خودتنظیم‌گری به گسترش دانش، مفاهیم و مدل‌های موجود در این زمینه کمک کنند و راهگشای پژوهش‌های جدیدتر به منظور گسترش دانش روان‌شناختی باشند. در سطح عملی، یافته‌های پژوهش حاضر می‌تواند دیدگاهی امیدبخش و پیشگیرانه نسبت به کاهش بروز اختلال وسواسی- جبری را در جامعه پیش رو بگذارد و مبنای تجربی مناسبی برای تدوین برنامه‌ای پیشگیرانه و درمان به حساب آید.

 از جمله محدودیت‌های پژوهش حاضر، مقطعی بودن این مطالعه است و نمی‌توان نتیجه گیری علت و معلولی استنتاج نمود، همچنین بیماران شرکت کننده در پژوهش حاضر در دامنه سنی 55-18 شهر کرمانشاه بودند، بنابراین نتایج این مطالعه را نمی‌توان به تمامی سنین و سایر مناطق جغرافیایی تعمیم داد. با توجه به نتایج حاصل، پیشنهاد می‌شود که متخصصان سلامت روان در فرایند درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری، طرحواره‌های ناسازگار اولیه و خودتنظیم‌گری آن‌ها را در نظر گرفته و مداخلات مختص به این مشکلات را نیز در فرایند درمان این بیماران به کار گیرند.

ملاحظات اخلاقی

تمامی اصول اخلاقی در این مقاله در نظر گرفته شده است. شرکت‌کنندگان در جریان هدف پژوهش و مراحل اجرای آن قرار گرفتند. آن‌ها همچنین از محرمانه بودن اطلاعات خود اطمینان داشتند.

حامی مالی

این مقاله هیچگونه حامی مالی نداشته است.

تعارض منافع

بنابر اظهار نویسندگان مقاله حاضر فاقد هرگونه تعارض منافع بوده است.

سپاسگزاری

این مقاله برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول مقاله در دانشگاه رازی با کد اخلاق IR.KUMS.REC.1400.340 می‌باشد. بدین وسیله نویسندگان مراتب قدردانی خود را از دانشگاه رازی و واحد توسعه و تحقیقات بالینی بیمارستان فارابی، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و بیماران عزیز به دلیل همکاری ارزشمندشان در تکمیل پرسشنامه‌های پژوهش، اعلام می‌دارند.

 

[1]. Whittal, Thordarson & MacLean

[2]. Sunde, Hummelen, Himle & Walseth

[3]. Ost, Havnen, Hansen & Kvale

[4]. Fisher & Wells

[5]. Simpson, Franklin, Cheng, Foa, Liebowitz

[6]. Young, Klosko & Weishaar

[7]. Yakın, Gencoz, Steenbergen & Arntz

[8]. Calvete, Orue & Hankin

[9]. early maladaptive schemas

[10]. Kwak & Lee

[11]. Kim

[12]. abandonment/instability

[13]. failure

[14]. defectiveness/shame

[15]. Social Isolation

[16]. Unrelenting Standards

[17]. Insufficient self-control

[18]. Vulnerability to harm or illness

[19]. Enmeshment

[20]. Basile, Tenore, Luppino & Mancini

[21]. Haaland, Vogelb, Launes, Haalanda & Hansen

[22]. Atalay, Atalay, Karahan  &Çaliskan

[23]. Beck

[24]. Weidner, Sieverding & Chesney

[25]. Bermudez

[26]. Posner & Rothbart

[27]. Ozhiganova

[28]. Carver & Scheier

[29]. Teisl & Cicchett

[30]. Panlilio, Ferrara, MacNeill

[31]. Shalev & Sulkowski

[32]. Obsessive-Compulsive Inventory-Revised(OCI-R)

[33]. Foa

[34]. Schema Questionnaire-Short Form(SQ-SE(

[35]. Young

[36]. Basile, Tenore, Luppino & Mancini

[37]. Haaland

[38]. Atalay, Atalay, Karahan, Çaliskan

[39]. Self-regulation question(SRQ)

[40]. Ibanez, Ruiperez, Moya, Marques, Ortet

[41]. Ibanez, Ruiperez, Moya, Marques, Ortet

[42]. Tolerance

[43]. variance inflation factor(VIF)

[44]. Cohen

[45]. Shields, Moons & Slavich

اسماعیلی، علی؛ سهرابی، فرامرز؛ برجعلی، احمد و فرخی، نورعلی. (1390). طرحواره‌های ناسازگار اولیه (EMSs) فعال در بیماران اختلال وسواس-اجبار (OCD). فصلنامه مطالعات روان‌شناسی بالینی، 1(2): 43-26.
بشارت، محمدعلی. (1390). بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی فرم کوتاه مقیاس خودتنظیم‌گری در نمونه‌ای از جامعه ایرانی، پژوهش‌های روان‌شناسی بالینی و مشاوره، 1(2): 70-53.
بلورسازمشهدی، هنگامه؛ نصیری‌پور، مهدی؛ مال‌ویرانی، مهدی و امیرفخرایی، آزیتا. (1396). مقایسه طرحواره‌های ناسازگار اولیه و سازوکارهای دفاعی با نگرش‌های مذهبی، در زنان مبتلا به اختلال وسواسی-جبری و زنان سالم شهر همدان. مجله پژوهش در دین و سلامت، 3(3): 30-18.
حسینی، فریده‌السادات، پاکیزه، علی و سالاری، زهرا. (1392). نقش طرحواره‌های ناسازگار اولیه و دشواری در نظم‌بخشی هیجانی در اضطراب دانشجویان. مجله علوم رفتاری، 7(4): 305-297.
رشیدی، مهران؛ احمدیان، حمزه، طبقیان، نرجس و احمدی‌طهورسلطانی، محسن. (1396). همبستگی بین سبک‌های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه با تیپ شخصیتی D در بیماران قلبی. مجله طب نظامی، 6(2): 92-85.
طالبی، سپیده؛ حسن‌زاده، رمضان و میرزائیان، بهرام. (1399). مقایسه ویژگی‌های عصبی روانی و شخصیتی بیماران افسرده و اختلال وسواسی- جبری. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، 63(2): 2357-2350.
طالع‌بکتاش، سهیلا؛ یعقوبی، حسن و یوسفی، رحیم. (1392). مقایسه طرحواره‌های ناسازگار اولیه و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی جبری با افراد عادی. دو ماه نامه فیض، 17(5): 481-471.
قاسمی، کبری و الهی، طاهره. (1398). رابطه طرحواره‌های ناسازگاراولیه با اضطراب بیماری: نقش واسطه‌ای اجتناب تجربی. فصلنامه پژوهش در سلامت روان‌شناختی، 13(3): 55-47.
گودرزی، ندا؛ خسروی، زهره و دهشیری، غلامرضا. (1395). طرحواره های ناسازگار اولیه و باورهای فراشناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، اختلال شخصیت وسواسی- اجباری وگروه بهنجار. مجله روان‌شناسی بالینی، 8(3): 36-25.
مخبردزفولی، علیرضا؛ رضایی، فاطمه و صادقی، مسعود. (1395). نقش واسطه‌ای شناخت ناکارآمد بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه و وسواس فکری-عملی. مجله علمی جندی شاپور، 15(6): 731-718.
American Psychiatric Association. (2013).Diagnostic and statistical manual of mental disorder (5th Ed- DSM-5). Washington, DC: Author.
Angelakis, I., Gooding, P., Tarrier, N., & Panagioti, M. (2015). Suicidality in obsessive compulsive disorder (OCD): a systematic review and meta-analysis. Clinical Psychology Review. 39(1): 1-15.
Arya, S., Filkowski, M.M., Nanda, P., Sheth, S.A. Deep brain stimulation for obsessive-compulsive disorder. Bulletin of the Menninger Clinic. 2019; 83(1):84-96.
Atalay, H., Atalay, F., Karahan, D., Çaliskan, M. (2008). Early maladaptive schemas activated in patients with obsessive compulsive disorder: A cross-sectional study. International Journal of Psychiatry in Clinical Practice, 12(4): 268-279.
Basile, B., Tenore, K., Luppino, O.I., Mancini, F. (2017). Schema therapy mode model applied to OCD. Clinical Neuropsychiatry. 14(6):407–414.
Beck AT. (1979). Cognitive therapy and the emotional disorders. A Meridian Book. Boston, MA: International Universities Press.
Bermudez, J. (1999). Personality and health-protective behavior. European Journal of Personality. 13(2):83-103.
Brennan, B. P., Rauch, S. L., Jensen, J. E., & Pope Jr, H. G. (2013). A critical review of magnetic resonance spectroscopy studies of obsessive-compulsive disorder. Biological Psychiatry. 73(1), 24-31.
Brown, L. A., Wakschal, E., Russman-Block, S., Boisseau, C. L., Mancebo, M. C., Eisen, J. L., & Rasmussen, S. A. (2019). Directionality of change in obsessive compulsive disorder (OCD) and suicidal ideation over six years in a naturalistic clinical sample. Journal of Affective Disorders, 245, 841-847.
Calvete E, Orue I, Hankin BL. (2015). A longitudinal test of the vulnerabilitystress model with early maladaptive schemas for depressive and social anxiety symptoms in adolescents. Journal Psychopathology Behavior Assess. 37(1):85-99.
Carver, C.S., & Scheier, M.F. (2011). Self-regulation of action and affect In Vohs KD & Baumeister RF, Handbook of Self-Regulation (2nd ed., pp. 3–21). New York: The Guilford Press.
Fisher PL, Wells A. (2005). How effective are cognitive and behavioral treatments for obsessive-compulsive disorder? A clinical significance analysis. Behaviour Research and Therapy. 43(12):1543–1558.
Foa, E. B., Huppert, J. D., Leiberg, S., Langner, R., Kichic, R., Hajcak, G., Salkovskis, P. M. (2002). The obsessive- compulsive inventory: Development and validation of a short version. Psychological Assessment,14, 485-496.
Haaland, A.T., Vogelb, P.A., Launes. G., Haalanda, V.O., Hansen, B., Solem, S., Himle, J. (2011). The role of early maladaptive schemas in predicting exposure and response prevention outcome for obsessive compulsive disorder. Journal Behavior Research and Therapy. 49(11):781-788.
Hofer, P.D., Wahl, K., Meyer, A.H., Miche, M., Beesdo-Baum, K., Wong, S.F., Grisham, J.R., Wittchen, H.U., Lieb, R. (2018). Obsessive-compulsive disorder and the risk of subsequent mental disorders: A community study of adolescents and young adults. Depression and Anxiety. 35(4):339-345.
Hosseini F, Pakize A, Salari Z. (2012). The role of early maladaptive schemas and difficulties in emotion regulation in students’ anxiety. Journal of Behavioral Sciences, 7(4): 297-305. (In Persian)
Ibanez MI, Ruiperez MA, Moya J, Marques MJ, Ortet G. (2005). A short version of the Self-Regulation Inventory (SRI-S). Pers Ind Diff. 39: 1055- 1059.
Kim, J.U., Lee, S.W., Lee, S.J. (2014). Relationship between early maladaptive schemas and symptom dimensions in patients with obsessive compulsive disorder. Psychiatry Research. 2014; 215(1):134-140.
Kim, J.U., Lee, S.W., Lee, S.J. (2014). Relationship between early maladaptive schemas and symptom dimensions in patients with obsessive compulsive disorder. Psychiatry Research. 2014; 215(1):134-140.
Kwak, K. H., Lee, S. J. (2015). A comparative study of early maladaptive schemas in obsessive compulsive disorder and panic disorder. Psychiatry Research, 230(3): 757-762.
Middleton, S. E. (2011). Do punitive ostracism experiences add to our understanding of obsessive compulsive beliefs and their relationship to obsessive compulsive symptoms? An exploratory study and pilot of a new measure. Thesis submitted in the Degree of Doctor of Psychology (clinical) University of Hull.
Middleton, S. E. (2011). Do punitive ostracism experiences add to our understanding of obsessive-compulsive beliefs and their relationship to obsessive compulsive symptoms? An exploratory study and pilot of a new measure. Thesis submitted in the Degree of Doctor of Psychology (clinical) University of Hull.
Nordahl, H., Havnen, A., Hansen, B., Ost, L.G., Kvale, G. (2018). Sleep disturbances in treatment-seeking OCD-patients: Changes after concentrated exposure treatment. Scandinavian Journal of Psychology, 59(2): 186–191. 
Ost, L.G., Havnen, A., Hansen, B., Kvale, G. (2015). Cognitive behavioral treatments of obsessive-compulsive disorder. A systematic review and meta-analysis of studies published 1993-2014. Clinical Psychology Review. 40,156-69. 
Ozhiganova, G.V. (2018).Self-regulation and self-regulatory capacities: components, levels, models. RUDN Journal of Psychology and Pedagogics, 15(3): 255-270.
Panlilio, C.C., Ferrara, A., MacNeill, L. (2019). Trauma, self-regulation, and learning. In: Panlilio C. (eds) trauma-informed schools. Child Maltreatment Solutions Network. Springer, Cham (pp.61-78).
Posner, M. I., & Rothbart, M. K. (2000). Developing mechanisms of self-regulation. Development and Psychopathology, 12(3): 427-441.
Rashidi M, Ahmadian H, Tabaqian N, Ahmadi-Tahour-Soltani M. (2017).Correlation of attachment styles and early maladaptive schemas with type D personality in cardiovascular patients. Journal of Police Medicine, 6(2): 85-92.
Sadock BJ, Sadock VA. (2015). Kaplan HI and Sadock BJ Synopsis of psychiatry: Behavioral Sciences/Clinical Psychiatry.
Sarafraz, M.R., Hemati, S., Asadi-Lari, H. (2020). The relationship between perfectionism and obsessive compulsive disorder (OCD: (Self-regulation processes as moderator. International Journal of School Health, 7(2): 30-36.
Shalev, I., Sulkowski, M.L. (2009). Relations between distinct aspects of self-regulation to symptomsof impulsivity and compulsivity. Personality and Individual Differences 47(2):84–88.
Shields, G.S., Moons, W.G., Slavich, G.M. (2017). Inflammation, self-regulation, and health: An immunologic model of self-regulatory failure. Perspectives on Psychological Science. 12(4):588-612.
Shirzadi, M., Jozanifard, Y., Eskandari, S., Farhang, S., Khazaei, H. An epidemiological survey of psychiatric disorders in Iran: Kermanshah. Asian Journal of Psychiatry. 2019; 43:67-69.
Simpson, H.B., Franklin, M.E., Cheng, J., Foa, E.B., Liebowitz, M.R. (2005).Standard criteria for relapse are needed in obsessive-compulsive disorder. Depress Anxiety. 21(1):1–8.
Sunde, T., Hummelen, B., Himle, J.A., Walseth, L.T., Vogel, P.A., Launes, G., Haaland, V.O., Haaland, A.T. (2019). Early maladaptive schemas impact on long-term outcome in patients treated with group behavioral therapy for obsessive-compulsive disorder. BMC Psychiatry. 26; 19(1):318-330.
Toftdahl, N.G., Nordentoft, M., Hjorthoj, C. (2016). Prevalence of substance use disorders in psychiatric patients: a nationwide Danish population-based study. Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 51(1): 129–140.
Weidner, G., Sieverding, M., Chesney, M.A. (2016).The role of self-regulation in health and illness. Psychology, Health & Medicine. 21(2):135-137.
Whittal, M.L., Thordarson, D.S. & MacLean P.D. (2004). Treatment of obsessive compulsive disorder: cognitive behavioural therapy vs. exposure and response prevention. Behaviour, Research and Therapy. 43, 1559-1574.
Yakın, D., Gencoz, T., Steenbergen, L., Arntz, A. (2019). An integrative perspective on the interplay between early maladaptive schemas and mental health: The role of self-compassion and emotion regulation. Journal of Clinnical Psycholology. 75(6):1098-1113.
Yoosefi, A., RajeziEsfahani, S., Pourshahbaz, A., Dolatshahee, B., Assadi, A., Maleki, F., Momeni, S. (2016). Early maladaptive schemas in obsessive compulsive disorder and anxiety disorders. Global Journal of Health Science. 8(10):167-177.
Young, J.E. (1999). Cognitive therapy for personality disorders: A schema focused approach. Sarasota, FL: Professional Resources Press.