نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد

2 عضو هئیت علمی دانشگاه یزد

چکیده

مقدمه: بیماری دیابت از شایعترین بیماری­های مربوط به سوخت­وساز بدن است که منجر به عوارض ناتوان کننده می­شود. کنترل این بیماری نیازمند تغییر سبک زندگی می­باشد. آمارها نشان می‌دهد، میزان ابتلا به دیابت در استان یزد دو برابر میانگین کشوری است. بنابراین دیابت در یزد به دلیل بالا بودن میزان شیوع، یک مشکل جدی برای سلامت مردم این استان محسوب می­گردد که نیازمند بررسی همه جانبه می­باشد. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر عوامل شناختی بر برنامه­های کنترلی و درمانی دیابت نوع دو در شهر یزد است.
روش مطالعه: مطالعه از نوع توصیفی، تبیینی و از نظر زمانی مقطعی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 4990 نفر از بیماران مبتلا به دیابت تحت پوشش مرکز دیابت یزد می­باشند. از بین این تعداد 256 نفر با استفاده از فرمول کوکران و به روش تصادفی ساده انتخاب  و با آنها مصاحبۀ سازمان­یافته انجام شد.
نتیجه گیری: میانگین میزان قند خون در بین پاسخگویان 75/219 و میانگین طول مدت ابتلا به دیابت در بین پاسخگویان، 1/10 سال بوده است. بین میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی و شدت درک شده، خودکارآمدی، انتظارات پی آمدی و مدت ابتلا به دیابت همبستگی مثبت و معنادار و بین میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی و میزان قند خون همبستگی منفی و معناداری مشاهده شد. دو متغیر: مدت ابتلا به بیماری و خودکارآمدی در مدل رگرسیونی وارد شده­اند که حدود 27 درصد واریانس متغیر وابسته را تبیین می­کنند. براساس این مدل میزان پیروی از برنامه های درمانی بیش از همه متأثر از خودکارآمدی فرد بیمار می­باشد

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Impact of Cognitive Factors on Treatment of Type 2 Diabetes in Yazd

نویسندگان [English]

  • Akbar Zare' Shahabadi 1
  • Fatemeh Ebrahimi Sadrabadi 2

1 Assistant Professor, Faculty of Social Sciences, University

2

چکیده [English]

Diabetes refers to complex chronic metabolic conditions that are
characterized by elevated levelsof blood glucose if untreated.
Diabetes is one of the biggest health problems faced with many people
living in Yazd. The disease rate in Yazd is twice as high as the
country’s average rate. Patient's self-care behaviors have a major role
in diabetes management. Such self-care activities can be exceedingly
demanding and often require fundamental lifestyle changes. The
purpose of this study was to examine the impact of cognitive factors in
controlling and treating type 2 diabetes. The statistical society of the
study included 4990 diabetic patients who referred to Yazd Diabetes
Research Center. A sample of 256 patients was selected using
Cochran’s formula and simple random sampling. Subjects then had
structured interviews. Data were analyzed using one-way ANOVA, ttest, Pearson’s correlation coefficient and stepwise regression.
Significant correlations were found between self-efficacy, outcome
expectancies, duration of the disease and adherence to self-care.
Adherence to self-care activities was greater among older, moreeducated and upper-income patients. Also, a total of 27% of variance
in self-care behavior can be explained by duration of diabetes and selfefficacy.

کلیدواژه‌ها [English]

  • cognitive factors
  • type 2 diabetes
  • treatment
  • Yazd

امروزه معضل بیماری­های غیرعفونی، بسیاری از باورهای بهداشتی را تحت­الشعاع قرار داده و توجّه جوامع علمی را به خود معطوف داشته است. در گذشته­ای نه چندان دور مشکل اصلی جامعه و مردم، بیماری­های واگیر و مرگ­ومیر بالای ناشی از این بیماری­ها بود، در حالیکه در حال حاضر به علت کنترل بیماری­های واگیر، توسعه شهرنشینی، پیشرفت صنعت و زندگی ماشینی، بعبارتی تغییر کیفیت و شیوه زندگی مردم، شیوع بیماریهای غیرواگیر افزایش یافته و رفته رفته بیماریهای واگیر  جای خود را به بیماری های غیرواگیر داده­اند، به صورتیکه امروزه مهمترین علل مرگ­ومیر در جوامع، بیماری­های غیرواگیر خصوصاً بیماری­های قلبی و عروقی، سرطانها و سوانح و حوادث می­باشد. بعبارتی 59% کل مرگهای دنیا و 46% بار جهانی بیماری­ها ناشی از بیماری­های غیرواگیر است که مسئول 70% هزینه­های پزشکی هستند (سایت دانشگاه علوم پزشکی مشهد، 11/11/86). شاید بتوان گفت که امروزه ما شاهد گذار اپیدمیولوژی بیماری­ها از بیماری­های واگیر به غیرواگیر هستیم.

دیابت یک بیماری مزمن غدة درون­ریز می­باشد که ویژگی آن سوء عملکرد در سوخت­وساز گلوکز، ناشی از اشکالاتی در تولید یا بهره­گیری از هورمون انسولین است. این بیماری سه شکل اصلی دارد: 1- نوع یک یا وابسته به انسولین (IDDM)؛ 2- نوع دو یا غیروابسته به انسولین (NIDDM)؛ 3- دیابت بارداری.

دیابت نوع دو، بصورت نقصان در گیرنده­های انسولین بر روی غشاء سلولیِ سلولهای هدف مشخص می گردد که در واقع در این حالت نوعی مقاومت یا کاهش حساسیت به انسولین در بدن ایجاد می­شود. دیابت نوع دو، در اثر برهم­کنش متقابل عوامل وراثتی، محیطی و رفتاری در افراد بوجود می­آید. در عین حال شواهد زیادی بیان کننده این مطلب‌اند که فاکتورهای خطر قابل تعدیل مانند چاقی و کم­تحرکی به عنوان مهم­ترین عوامل غیر ژنتیکی ایجاد این بیماری محسوب می­شوند. اگر چه درمان­های پزشکی نقش مهمی در کاهش عوارض مخرب این بیماری دارد اما معمولا قادر به بر طرف کردن همه آن­ها و هم چنین برگرداندن سطح گلوکز خون به حد نرمال نیستند. بعبارتی علی­رغم پیشرفتهای موجود در عرصه پزشکی، درمان قطعی­ای برای این بیماری یافت نشده است، ولی می­توان از طریق کاهش وزن بدن، افزایش فعالیت بدنی و تغیرات رژیم غذایی و بطور کلی تغییر سبک زندگیِ فرد بیمار، این بیماری را کنترل نمود و از پیشرفت عوارض آن جلوگیری کرد. ولی بسیاری از بیماران با وجود اطلاع از عوارض بیماری به توصیه­های پزشکی و درمانی بطور کامل عمل نمی­کنند و درنتیجه احتمال گسترش عوارض مربوط به دیابت افزایش می‌یابد (دالجر و سیمن، 1368: 56).

با توجه به اینکه دیابت نوع دو، در کشورهای توسعه­یافته حدود 95-85 درصد و در کشورهای درحال توسعه حتی درصد بالاتری از انواع بیماری دیابت را شامل می‌شود و بنابراین پیشگیری و مراقبت از این نوع دیابت از اهمیت ویژه­ای برخوردار است (کلومگاه[1]، 2006: 4)، درنتیجه در این تحقیق به بررسی دیابت نوع دو پرداخته‌ایم.

شیوع دیابت نوع دو طی سالیان اخیر در دنیا و نیز در کشور ما افزایش قابل توجهی یافته است. علاوه بر این متأسفانه شاهد کاهش سن ابتلا به این بیماری می‌باشیم. برآورد می­شود که حدود 149 میلیون نفر در سراسر جهان یا 1/5 درصد از جمعیت بالغ، مبتلا به دیابت باشند و این رقم تا سال 2025 به 333 میلیون یا 3/6 درصد افزایش خواهد یافت. (ژرنار[2] و دیگران، 2003: 8)

در سومین مطالعه کشوری بر روی «عوامل خطر بیماری­های غیرواگیر» مشخص شد که شیوع دیابت در جمعیت 25 تا 65 سال کشور 7/8 درصد است. همچنین برآورد می شود که 2 میلیون و 700 هزار مبتلا به دیابت در کشور زندگی می‌کنند و 2 میلیون و 900 هزار نفر نیز در معرض ابتلا به دیابت قرار دارند و در مجموع 4 میلیون و 600 هزار ایرانی در رده سنی 25 تا 65 سال مبتلا به دیابت و یا در معرض ابتلا قرار دارند. (استقامتی، 1387) درحالیکه این میزان در مطالعه­ای که در سال 1378 در جمعیت شهری بالای 30 سال استان یزد انجام شد، 52/14 درصد برآورد گردید که بیشترین شیوع مربوط به شهرستان یزد با 7/15 درصد بوده است. (افخمی، 1380). بنابراین بیماری دیابت به علت میزان شیوع، هزینه­ها و باری که بر دوش بیمار قرار می­دهد، همچنین بدلیل پیامدهای ناشی از عوارض آن در زندگی فرد، یکی از بزرگترین مسائل مراقبت سلامت در استان یزد بشمار می­رود.

سؤال اصلی ما در این پژوهش بدین صورت بوده است که، چه عوامل شناختی بر درمان و کنترل بیماری دیابت مؤثر می باشند؟ برای پاسخ به این سؤال با استفاده از داده­های عینی که از افراد دیابتی بدست آورده­ایم و با به­کارگیری تحلیل­های آماری، به بررسی میزان تأثیر عوامل شناختی بر کنترل بیماری دیابت در افراد دیابتی یزد پرداخته‌ایم.

سوابق

پیچیدگی عوامل مؤثر بر درمان و کنترل بیماری دیابت سبب شده است که هر گروه از محققان آن را از دیدگاهی خاص بررسی کنند. نگاه اجمالی به پژوهش­های انجام شده در خارج از کشور، چشم­انداز گسترده­تری را در مقابل ما می­گشاید.

آرو ک. سیگوراردوتیر[3] (2004: 310)، پژوهشی با عنوان، خودمراقبتی در بیماران دیابتی: مدل عاملهای مؤثر بر خودمراقبتی، انجام داده است. نتایج نشان داد که خودکارآمدی، شاخص خوبی از خودمراقبتی انعطاف­پذیر است و از طریق افزایش توانایی فرد بیمار در مدیریت فعالیتهای خودمراقبتی، تأثیر زیادی بر کنترل متابولیکی بیماری دیابت دارد.

هاروی و لاوسون[4]، به نقد و بررسی اهمیت مدلهای باور سلامت در تعیین رفتار خودمراقبتی در بیماران دیابتی، پرداخته­اند. آنها نظریه­های روانشناختی مربوط به این حوزه را در 20 سال گذشته بررسی کرده ­اند. خلاصه نتایج بدین شرح است که، میزان پیروی افراد از برنامه­های درمانی که به آنها توصیه می­شود، بستگی به باورهای آنها درباره سلامت و بیماری دارد (2008: 2).

وو[5] و همکاران، در تحقیقی با عنوان «بررسی خودکارآمدی، انتظارات پی­آمدی و رفتار خودمراقبتی در بیماران با دیابت نوع دو در تایوان» به این نتایج دست یافته اند که، بین رفتار خودمراقبتی و عوارض بیماران (01/0>p، 52/2-=t) و سطح تحصیلات آنان (05/0>p، 96/1-=t)، رابطه معناداری وجود دارد. همچنین رفتار خودمراقبتی همبستگی مثبت و معناداری با طول درمان دیابت (01/0>p، 36/0=r)، انتظارات پی­آمدی (01/0>p، 44/0=r) و انتظارات خودکارآمدی (01/0>p، 54/0=r) دارد. 1/39 درصد از واریانس رفتار خودمراقبتی، توسط طول مدت بیماری دیابت، خودکارآمدی و انتظارات پی­آمدی، تبیین شد. (وو و دیگران، 2006)

وانگ[6] و همکاران، در پژوهشی به بررسی خودکارآمدی دیابتی و رفتار خودمراقبتی در بیماران چینی ساکن شانگهای، پرداخته اند. تحلیل یافته­های تحقیق نشان داده که همبستگی مثبت و معناداری بین خودکارآمدی و رفتار خودمراقبتی (01/0>p، 81/0=r) وجود دارد. (وانگ ­و دیگران، 2003: 771) 

تالبوت[7] و همکاران، در مطالعه خود رابطه بین عوامل اجتماعی و شناختی مرتبط با بیماری دیابت را در سال 1997، مورد ارزیابی قرار دادند. براساس نتایج بدست آمده، بیشترین میزان تداخل درک شده از بیماری دیابت، در افرادی مشاهده شد که به مدت طولانی از بیماری دیابت رنج می بردند و عوارض زیادی را تجربه کرده بودند. همچنین مشخص شد که سطح پایین خودکارآمدی با میزان بالای قند خون در ارتباط است که نشاندهنده کنترل ضعیف قند خون توسط این افراد می­باشد. (تالبوت و دیگران، 1997)

در بررسی ارتباط بین درک توانایی انجام خودمراقبتی و خودشناسی در مبتلایان به دیابت مراجعه کننده به مرکز درمانی و تحقیقاتی شهر کرمان، که توسط فاطمه خیابانچیان (1375) انجام گرفت، ارتباط معناداری بین درک توانایی انجام خودمراقبتی (خودکارآمدی) و درک خودشناسی مشاهده نشد. (خیابانچیان، 1375: الف)

با وجودی که دیابت بعنوان یک معضل بهداشتی در استان یزد مطرح می­باشد، اما پژوهش­های انگشت شماری در زمینه عوامل غیرپزشکی و غیرزیست­شناختی مؤثر بر پیشگیری و درمان این بیماری در یزد انجام گرفته است و در بین این تعداد معدود، بیشتر مطالعات به بررسی آگاهی بیماران از پیشگیری و درمان بیماری دیابت پرداخته اند.

پژوهشی با عنوان «نقش پیش گویی کننده های خودمراقبتی در بیماران مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت یزد براساس الگوی اعتقاد بهداشتی توسعه یافته» توسط مروتی و روحانی انجام گرفت. طبق یافته­های بدست آمده، متغیرهای منافع، شدت، حساسیت، تهدید، خودکار آمدی، کنترل متابولیک و حمایت اجتماعی درک شده و نیز منبع کنترل درونی با رفتارهای خود مراقبتی همبستگی مثبت و معنی­دار داشتند و بین موانع درک شده و نیز منبع کنترل شانس و خود مراقبتی، همبستگی معنی دار و معکوس مشاهده گردید. (مروتی و روحانی، 1385) در این تحقیق به دلیل استفاده از روش اتفاقی (غیراحتمالی) در نمونه­گیری، نتایج قابل تعمیم نیستند.

چارچوب نظری

ایدۀ اصلی نظریه های شناخت و شناخت اجتماعی این است که رفتار یک شخص بستگی به شیوۀ درک او از موقعیتهای اجتماعی دارد. مردم به خودی خود تصورات، افکار و باورهای خود دربارۀ یک موقعیت اجتماعی را به صورتهای ساده و معنی­داری سازمان می‌دهند؛ درست همانطور که اشیا را به صورت طبقات مختلف طبقه­بندی می­کنند. هرقدر هم که موقعیت آشفته و درهم ریخته باشد، مردم نظم و سازمانی به آن می بخشند و این سازمان دادن، یعنی، این ادراک و تفسیر از جهان، چگونگی رفتار آنها را در موقعیتهای اجتماعی، تحت تأثیر قرار می­دهد. این رویکرد قویاً تحت نفوذ اندیشه­های کافکا، کهلر در دهه­های 1930 می­باشد. از دیدگاه آنان مردم موقعیتها یا رویدادها را به صورت حاصل جمع تعداد زیادی عناصر جداجدا درک نمی­کنند، بلکه تصور آنها از موقعیت به صورت یک کل پویاست. این تأکید بر درک محیط به صورت یک­ کل که چیزی بیش از مجموع اجزای خود است، به روان­شناسی گشتالت معروف است (کریمی، 1382: 39).

نظریه شناخت اجتماعی، رفتار انسان را به صورت یک مجموعه سه تایی، پویا و دارای تأثیر متقابل، از عاملهای شخصی، رفتاری و محیطی می­داند. طبق این نظریه رفتار یک شخص را فقط این سه عامل تعیین می­کنند. نظریه شناخت اجتماعی این رأی رفتارگرایان را تأیید می­کند که، پی­آمدهای واکنشی، واسطۀ رفتار هستند یا بعبارتی رفتار را ایجاد می­کنند، در عین حال، این نظریه معتقد است که رفتار را بطور عمده فرایندهای شناختی پیشینی تنظیم می­کنند. بنابراین، پی­آمدهای واکنشی یک رفتار، برای شکل­گیری انتظارات پی­آمدی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند. توانایی ایجاد این انتظارات است که به انسانها قابلیت پیش بینی پیامدهای رفتارشان را پیش از انجام دادن آن می­دهد. علاوه بر این، نظریه شناخت اجتماعی اثبات می­کند که اغلب رفتارها بصورت همدلانه یاد گرفته می­شوند (محمودی، 1385: 174-173).

تأکید شدید نظریه شناخت اجتماعی بر شناخت­های فردی به این مطلب اشاره دارد که، ذهن نیروی فعالی است که واقعیت فرد را می­سازد، اطلاعات را بطور انتخابی رمزگذاری می­کند و رفتار را بر اساس ارزشها و انتظارات شکل می­دهد. از طریق بازخورد و عمل متقابل، حقیقت خود شخص از طریق کنش متقابل بین محیط و شناخت­های شخص شکل می­گیرد. علاوه بر آن، شناخت­ها با گذشت زمان و در اثر بلوغ و تجربه (یعنی وسعت و میزان دقت و توجه، حافظه، توانایی تشکیل نمادها، مهارتهای استدلال) تغییر می­کنند. امکان فهم، پیش­بینی و تغییر رفتار انسان به واسطۀ درک فرایندهایی میسر می­شود که در ساختن واقعیت فرد نقش ایفا می­کنند (همان: 174).

 ویژگیهای متمایزکننده رویکرد شناخت اجتماعی این است که، 1. بر زمان حال تأکید دارد نه گذشته؛ 2. بر اهمیت ادراک یا تعبیر و تفسیر فرد از واقعیتها تأکید دارد نه بر واقعیتِ یک موقعیت، آنسان که ممکن است از سوی یک مشاهده­گر بیطرف دیده شود (همان: 38).

نظریه باور سلامت نیز به عنوان یک مدل روانشناختی سعی می­کند از طریق تمرکز روی نگرشها و باورهای افراد، رفتارهای سلامت را توضیح دهد و پیش بینی کند. متغیرهای اصلی نظریه باور سلامت شامل موارد زیر هستند:

1- تهدید درک شده، شامل دو بخش: حساسیت درک شده و شدت درک شدۀ یک وضعیت سلامت.

الف- حساسیت درک شده: درک ذهنی شخص از به خطر افتادن وضعیت سلامت.

ب- شدت درک شده: احساسات مربوط به وخامت و اهمیت مبتلا شدن به یک بیماری و یا رها کردن بیماری بدون درمان آن. (شامل ارزیابی پی آمدهای پزشکی و بالینی و پی‌آمدهای اجتماعی احتمالی).

2- منفعت درک شده: باور داشتن به تأثیر برنامه ها و تدابیر طراحی شده به منظور کاهش تهدید بیماری.

3- موانع درک شده: پی آمدهای منفی بالقوه ای که در صورت بکارگیری رفتارهای سلامت خاصی، ممکن است متوجه انسان گردد، از جمله خسارات مالی، فیزیکی و روان‌شناختی.

4- هدایت به عمل: رویدادهای بدنی (مثل نشانه های فیزیکی وضعیت سلامت) یا محیطی (نظیر سیاست رسانه ای) که مردم را به انجام عمل خاصی برمی انگیزاند. هدایت به عمل، جنبه ای از مدل باور سلامت است که بصورت سازماندهی شده مورد بررسی قرار نگرفته است.

5- سایر متغیرها: متغیرهای گوناگون جمعیت شناختی، جامعه شناختی اجتماعی، و ساختاری که درک افراد را تحت تأثیر قرار می دهند و بنابراین بطور غیر مستقیم بر رفتار مربوط به سلامت تأثیر می گذارند (بکر[8]، 1974: 453).

6- خودکارآمدی: اعتقاد داشتن به توانایی خود در اجرای موفق رفتارهایی که برای کسب نتایج خواسته شده، مورد نیاز است (روحانی و مروتی، 1385).

مدل نظری باور سلامت بطور خلاصه در نمودار شماره 1 آمده است.

 

 

 

 

 

 

 

ارزیابی­ها           برداشتها و عاملهای تعدیل­کننده

 

احتمال وقوع عمل

متغیرهای جمعیت شناختی، روانشناختی اجتماعی و ساختاری

تهدید درک­شده

تحلیل منفعت­ها و هزینه­ها

اقدامات پزشکی، اندرزهای غیر تخصصی، یادآوری کننده هایی در مجلات، مقالات و غیره.

چقدر خطرناک است؟

هدایت به عمل

سن، نژاد، قومیت و غیره.

فشار همسالان، شصیتی، اجتماعی و غیره.

برخورد قبلی یا آگاهی درباره بیماری.

 

 

 

 

حساسیت درک­شده

شدت  درک­شده

آیا من هم مبتلا خواهم شد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار1. مدل باور سلامت (بکر، 1974: 576)

فرضیه­های پژوهش:

1-      برداشت فرد دیابتی از تداخل ایجاد شده توسط بیماری دیابت در فعالیتهای روزانه و اجتماعی­اش، بر فعالیتهای خودمراقبتی او تأثیر دارد.

2-      برداشت فرد دیابتی از مشقات بیماری دیابت، بر فعالیتهای خودمراقتبی او تأثیر دارد.

3-      انتظارات خودکارآمدی فرد دیابتی بر میزان پیروی او از فعالیتهای خودمراقبتی تأثیر دارد.

4-      انتظارات پی­آمدی فرد دیابتی بر میزان پیروی او از فعالیتهای خودمراقبتی تأثیر دارد.

 

 

روش بررسی و گردآوری داده­ها

جامعه آماری و نمونه: جمعیت مورد بررسی مبتلایان به بیماری دیابت هستند که از تاریخ 24 فروردین سال 1382 عضو مرکز دیابت یزد شده­اند و پروندۀ آنها در آنجا موجود می­باشد که تعداد آنها 4990 نفر می­باشد. مبتلا بودن این افراد به دیابت از طریق آزمایش خون، هنگام تشکیل پرونده مشخص شده است.

حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، با در نظر گرفتن حداکثر واریانس و سطح معناداری 95 درصد، همچنین دقت احتمالی 06/0، تعداد 256 نفر تعیین شد. نمونه با روش تصادفی ساده از بین جامعه آماری انتخاب گردیده است.

ابزار گردآوری داده­ها: داده­های این بررسی از راه مصاحبۀ پرسشگران با افراد نمونه گردآوری شد. پرسشنامه­ای شامل 45 سؤال در پنج بخش مشخصات مربوط به بیماری، تداخل درک شده، شدت درک شده، خودکارآمدی، انتظارات پی­آمدی و فعالیتهای خودمراقبتی طراحی و پس از آزمایش مقدماتی و اصلاحات لازم برای ثبت نتایج مصاحبه­ها استفاده شده است.

پاسخ­های مربوط به سؤالات بخش­های تداخل درک­شده، شدت درک­شده، خودکارآمدی و انتظارات پی­آمدی، در مقیاس لیکرت هفت قسمتی (1 تا 7) درجه­بندی شدند بطوریکه بالاترین نمره نشاندهندۀ بالاترین سطح این متغیرها بود. پاسخ­های مربوط به فعالیت­های خودمراقبتی در محدودۀ 0 (کمترین میزان پیروی) تا 7 (بیشترین میزان پیروی) رتبه­بندی شدند.

روایی[9] پرسشنامه مورد استفاده در این مطالعه به روش روایی محتوایی و با توجه به نظرات اساتید دانشکده علوم اجتماعی یزد و مسئولین مرکز دیابت یزد تعیین و پایایی[10] پرسشنامه نیز با استفاده از روش ضریب آلفای کرونباخ 84% تعیین گردید. داده­ها توسط نرم­افزار spss مورد تحلیل قرار گرفت. برای مقایسه میانگین دو نمونه مستقل (جنس و وضعیت تأهل با سایر متغیرهای مستقل و وابسته) از آزمون t، برای مقایسه میانگین نمرات پیروی افراد از برنامه­های درمانی از تحلیل واریانس یک طرفه (Anova)، همچنین برای تعیین شدت همبستگی میان متغیرهای مستقل و وابسته از ضریب همبستگی پیرسون و در نهایت برای دستیابی به مدل نهایی از تحلیل رگرسیون استفاده شده است.

متغیرها

متغیر وابسته: کنترل و درمان دیابت متغیر وابستۀ این پژوهش می­باشد. این متغیر بصورت میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی، عملیاتی شده است. کنترل دیابت مستلزم اجرای یک برنامۀ خودمراقبتی به منظور پایین نگه داشتن قند خون است که باعث جلوگیری یا به تأخیر انداختن گسترش عوارض آن می­گردد.

خلاصۀ فعالیت­های خودمراقبتی (SDSCA) یک مقیاس استاندارد 15 آیتمی است که فعالیت­های خودمراقبتی فرد مبتلا به دیابت را در طول هفت روز گذشته در پنج جزء مختلف شامل رژیم غذایی مناسب، ورزش، اندازه­گیری قند خون، مراقبت از پاها و استفاده از دارو، اندازه­گیری می­کند. محدوده نمرات از صفر تا هفت می­باشد. هر جزء چندین سؤال را در مقیاس به خود اختصاص می­دهد، بنابراین برای بدست آوردن نمره هر جزء میانگین نمرات زیر مجموعه­های هر جزء در مقیاس بدست آمد. (توبرت، هامپسون، گلاسگا، 2000)

متغیرهای مستقل: 6 متغیر مستقل به شرح زیر، از هر فرد دیابتی اندازه­گیری شد:

الف) مشخصات مربوط به بیماری: شامل مدت ابتلا به دیابت، میزان قند خون، نوع عوارض.

ب) تداخل درک شده: تداخل درک شده به معنای برداشت فرد بیمار از تداخلی است که بیماری دیابت در  فعالیتهای روزمره، کار و فعالیتهای اجتماعی و تفریحی وی ایجاد می کند. این متغیر از طریق 9 سؤال ارزیابی گردیده است.

پ) شدت درک شده: افراد متأثر از این هستند که آنها چگونه بیماری را به طور جدی مورد توجه قرار می دهند. این مسئله به شدت، وخامت و جدیت بیماری برمی­گردد. ابتلا به بیماری ممکن است نتایج اجتماعی داشته باشد، مانند تأثیر بر روی کار، زندگی خانوادگی و روابطه اجتماعی. بنابراین فرد شدت بیماری و جدی بودن آن را درک کرده و این امر احتمالاً منجر به رفتاری پیشگیری کننده در وی می­شود. این متغیر از طریق سه سؤال سنجیده شده است.

ت) خودکارآمدی: خودکارآمدی در واقع باور و انتظار فرد است، مبنی بر اینکه وی تا چه حد می­تواند از طریق تلاش­های فردی بر پی­آمدهای بیماری­اش به طرز مطلوبی تأثیر بگذارد. (گلنس، 1376: 90) در بیماری دیابت می­توان گفت که خودکارآمدی به معنای اعتماد به نفس بیماران به انجام رفتارهای خودمراقبتی  است که در کنترل بیماری دیابت نقش مؤثری دارند. برای سنجش این متغیر از 7 پرسش استفاده شده است.

ث) انتظارات پی­آمدی: منظور از انتظارات پی­آمدی این است که انتظارات بیماران از تأثیرات رفتارهای درمانی و کنترلی (خودمراقبتی)، بر کنترل متابولیکی و پیشگیری از عوارض بیماری آنها تأثیر دارد. این متغیر را از طریق 5 پرسش مورد سنجش قرار گرفته است.

توصیف و تبیین یافته­ها

باتوجه به داده های جدول شماره 1، میانگین طول مدت ابتلا به دیابت در بین پاسخگویان، 1/10 سال، کمترین مدت ابتلا به دیابت در بین آنها 1 سال و بیشترین آن 40 سال بوده است. همچنین میانگین میزان قند خون در بین پاسخگویان 75/219 بوده است. که بالاترین میزان قند خون در بین پاسخگویان 500 و پایین ترین میزان قند خون 99 گزارش شده است.

 

جدول 1. شاخصهای مرکزی و پراکندگی مدت ابتلا به دیابت و میزان قند خون

نام متغیر

میانگین

کرانه بالا

کرانه پایین

مدت ابتلا به دیابت

1/10

40

1

میزان قند خون

75/219

500

99

از آنجا که متغیرهای مستقل این تحقیق همگی در سطح فاصله ای سنجیده شده اند بنابراین برای بررسی رابطه بین متغیرهای مستقل با متغیر وابسته (خودمراقبتی) از ضریب همبستگی استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی در جدول شماره 2 آمده است.

براساس یافته های جدول شماره 2، بین میزان قند خون و انتظارات پی­آمدی رابطه معناداری وجود ندارد. بین میزان قند خون و خودکارآمدی (049/0=p، 126/0-=r) رابطه منفی و معناداری وجود داشت، بعبارتی پاسخگویانی که قند خون بالاتری داشتند، معتقد بودند که نسبت به انجام برنامه های درمانی توانایی کمتری دارند. بین میزان قند خون و شدت درک شده (020/0=p، 149/0=r) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، یعنی با بالا رفتن میزان قند خون بیماران، درک آنها از شدت بیماری­شان نیز بالا می­رود. بین میزان قند خون و تداخل درک شده (000/0=p، 295/0=r) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، بعبارتی وقتی میزان قند خون بیماران بالا باشد، درک بیشتری از تداخل ایجاد شده از سوی بیماری دیابت در زندگی­شان دارند.

همچنین بین مدت ابتلا به بیماری دیابت و انتظارات پی آمدی (425/0=p)، رابطه معناداری وجود نداشته است. بین مدت ابتلا به بیماری دیابت و شدت درک شده (001/0=p، 208/0=r) همبستگی مثبت و معناداری مشاهده شد، بعبارتی هرچه مدت ابتلا به بیماری بیشتر می­شود، درک بیمار از شدت بیماری­اش نیز بیشتر می­گردد. همچنین بین مدت ابتلا به دیابت و تداخل درک شده (001/0=p، 222/0=r) نیز رابطه مثبت و معناداری وجود دارد یعنی وقتی از ابتلا به دیابت زمان بیشتری می­گذرد، فرد بیمار تداخل بیشتری از بیماری در زندگی خود احساس می­کند. بین مدت ابتلا به دیابت و خودکارآمدی (001/0=p، 231/0=r) همبستگی مثبت و معناداری مشاهده شد. بعبارتی با زیاد شدن مدت بیماری، اعتماد به نفس بیمار به انجام برنامه­های درمانی­اش نیز بیشتر می­شود.

مطابق داده­های جدول فوق، بین پیروی از رفتارهای خودمراقبتی و طول مدت ابتلا به دیابت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (001/0=p، 255/0=r) یعنی با طولانی شدن مدت ابتلا به بیماری میزان پیروی افراد از رفتارهای خودمراقبتی نیز افزایش یافته است. شاید بتوان دلیل این امر را چنین بیان کرد که با طولانی شدن مدت بیماری، فرد به سبک جدید زندگی­اش عادت می­کند و وضع بوجود آمده را بهتر می­پذیرد. اما بین پیروی از رفتارهای خودمراقبتی و میزان قند خون رابطه منفی معناداری مشاهده شده است (017/0=p، 154/0-=r) بعبارتی هرچه میزان پیروی از رفتارهای خودمراقبتی بیماران کاهش می­یابد، میزان قند خون آنها افزایش نشان می­دهد و بالعکس که این امر بسیار منطقی بنظر می­رسد، زیرا وقتی فرد بیمار کمتر به برنامه­های درمانی خود می­پردازد، متعاقباً بیماری وی نیز رو به وخامت می­گذارد.

براساس یافته های جدول 2، ملاحظه می­گردد که بین پیروی از رفتارهای خودمراقبتی و تداخل درک شده از سوی بیمار رابطه معناداری وجود ندارد (891/0=p، 009/0-=r). بین شدت درک شده از سوی بیماری و میزان پیروی او از رفتارهای خودمراقبتی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (05/0=p، 122/0=r). بعبارتی هرچه برداشت فرد بیمار از مشقات بیماری دیابت بیشتر باشد، نسبت به پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی و برنامه های درمانی، پیگیرتر خواهد بود. همانطور که ملاحظه می­گردد، بین انتظارات خودکارآمدی فرد بیمار و میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی وی، رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد (001/0=p، 438/0=r) به این معنی که هرچه فرد بیمار به توانایی خود در انجام برنامه های درمانی اش اعتماد بیشتری داشته باشد، متعاقباً به برنامه­های درمانی خود نیز وفادارتر می­ماند.

داده های جدول 2 نشان می­دهد که بین انتظارات پی­آمدی فرد بیمار و میزان پیروی وی از برنامه­های خودمراقبتی، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (001/0=p، 224/0=r). بعبارتی هرچه فرد بیمار انتظارات بیشتر و مثبت­تری نسبت به برنامه های درمانی داشته و اهمیت بیشتری برای آنها قائل باشد، متعاقباً از برنامه­های درمانی خود نیز بیشتر و بهتر پیروی خواهد کرد. بنابراین بطور کلی می­توان گفت که از بین فرضهای شناختی این تحقیق، تنها فرض مربوط به رابطه بین تداخل درک شده و رفتارهای خودمراقبتی رد شد و سایر فرضهای شناختی مبنی بر رابطه بین رفتارهای خودمراقبتی با شدت درک شده، خودکارآمدی و انتظارات پی­آمدی، تأیید گردید.

علاوه بر فرضیات عنوان شده، همبستگی بین متغیرهای مستقل اصلی با یکدیگر نیز مورد آزمون قرار گرفت. مطابق نتایج بدست آمده، بین شدت درک­شده توسط بیمار و تداخل درک­شده توسط وی، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (001/0=p، 368/0=r). به این معنا که هرچه درک بیمار از شدت بیماری­اش بیشتر باشد، میزان برداشت وی از تداخلی که بیماری در زندگی­اش دارد، بیشتر می­شود.

بین انتظارات خودکارآمدی فرد بیمار و شدت درک­شده (001/0=p، 214/0=r)، رابطه مثبت و معناداری وجود داشت. بدین معنا که هرچه فرد بیمار به توانایی خود درانجام برنامه های درمانی دیابت، اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشد، متعاقباً درک وی از شدت بیماری­اش نیز بیشتر خواهد بود.

بعلاوه بین انتظارات پی­آمدی فرد بیمار و شدت درک­شده توسط وی (001/0=p، 389/0=r)، و انتظارات خودکارآمدی بیمار (001/0=p، 397/0=r) رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد. بعبارتی هرچه فرد بیمار پی­آمدهای ناگوارتری را از بیماری­ دیابت، انتظار داشته باشد، میزان درک وی از شدت بیماری­اش و انتظارات خودکارآمدی بیمار نیز بیشتر می­شود.

جدول 2. ماتریس ضریب همبستگی  پیرسون بین متغیر وابسته ومتغیرهای مستقل

 

 

خودمراقبتی

تداخل درک‌شده

شدت درک‌شده

خودکارآمد‌ی

انتظارات پی‌آمدی

مدت ابتلا

میزان قند خون

خودمراقبتی

1

009/0-

891/0

122/0

050/0

438/0

001/0

224/0

001/0

255/0

001/0

154/0-

017/0

تداخل درک‌شده

 

1

368/0

001/0

052/0-

405/0

112/0-

076/0

224/0

001/0

295/0

001/0

شدت درک‌شده

 

 

1

214/0

001/0

389/0

001/0

208/0

001/0

149/0

020/0

خودکارآمدی

 

 

 

1

397/0

001/0

231/0

001/0

126/0-

049/0

انتظارات پی‌آمدی

 

 

 

 

1

050/0

425/0

100/0-

119/0

مدت ابتلا

 

 

 

 

 

1

043/0

502/0

میزان قند خون

 

 

 

 

 

 

1

برای رسیدن به مدلی که بیشترین میزان واریانس متغیر وابسته را تبیین نماید از رگرسیون خطی سود برده­ایم. نتایج حاصل از رگرسیون در جدول شماره 3 آمده است. براساس یافته‌های این جدول، ضریب تعیین مدل بدست آمده شامل دو متغیر، برابر 217/0=  می باشد که بیانگر آن است که حدود 22 درصد از واریانس میزان پیروی از رفتارهای درمانی دیابت، توسط متغیرهای موجود در معادله رگرسیون تبیین می­شود. همچنین مدل رگرسیونی تبیین شده نیز براساس آزمون F، معنادار می­باشد (001/0=P، 159/32=F).

بنابراین، می­توان گفت که هرچقدر مدت ابتلا به دیابت در بیمار دیابتی بیشتر می شود و به میزانی که به توانایی خود در انجام برنامه­های درمانی­اش اعتماد بیشتری دارد، درنتیجه بهتر در مقابل بیماری دیابت از خود مراقبت می­نماید و برنامه­های درمانی­اش را بیشتر دنبال می­کند.

جدول 3. میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی در کنترل دیابت (217/0=2R)

متغیرهای مستقل

بتا (Beta)

سطح معنی­داری (sigt)

خودکارآمدی

401/0

001/0

مدت ابتلا به بیماری

164/0

005/0

 

 

میزان پیروی از فعالیت­های خودمراقبتی

217/0=r2

 

خودکارآمدی               401/0

                     

مدت ابتلا به بیماری       164/0 

 

نمودار 2. مدل نظری پیروی از فعالیت­های خودمراقبتی براساس یافته­های پژوهش

 

بحث و نتیجه گیری

با توجه به بررسی های انجام گرفته در این تحقیق نتایج نشان می دهد که، وقتی افراد دیابتی جدیت و شدت عوارض ناشی از دیابت را احساس نمایند، بیشتر از خود مراقبت می کنند. در مطالعۀ مروتی (مروتی و روحانی، 1385) نیز همبستگی مثبت و معناداری بین شدت درک شده و رفتارهای خودمراقبتی مشاهده شد.

همچنین زمانی که افراد دیابتی به توانایی خود در انجام برنامه های درمانی اعتماد و اطمینان بیشتری دارند، متعاقباً میزان پیروی آنها از برنامه های درمانی نیز بیشتر می­شود. نتایج بدست آمده در مطالعات دیگر (سیگوراردوتیر، 2004)، (وو و دیگران، 2006)، (تالبوت و دیگران، 1997) و (مروتی و روحانی، 1385) نیز مؤید این است که سطح بالای خودکارآمدی در بیماران با سطح بالایی از پیروی از رفتارهای خودمراقبتی در ارتباط است. در این پژوهش ضریب همبستگی بین خودکارآمدی و میزان پیروی از رفتارهای خودمراقبتی 43/0 بدست آمد و در مطالعۀ وو و دیگران، این ضریب 54/0 بوده است.

 نتایج نشان می­دهد که هرگاه فرد بیمار انتظار پی­آمدهای ناگواری از بیماری دیابت داشته باشد، بیشتر از خود مراقبت به عمل می­آورد و برنامه­های درمانی را پیگیری می­کند. در بررسی انجام گرفته توسط وو و همکارانش (وو و دیگران، 2006)، همین نتیجه بدست آمده و ضریب همبستگی بین انتظارات پی­آمدی و رفتارهای خودمراقبتی، 44/0 گزارش شده است.

در بررسی رابطه بین مشخصات مربوط به بیماری و متغیر وابسته، از آزمون همبستگی استفاده شد. یافته ها نشان می­دهد که بین طول مدت ابتلا به دیابت و میزان پیروی از رفتارهای خودمراقبتی رابطه مثبت و معناداری مشاهده می­شود. در بررسی­های دیگر (وو و دیگران، 2006؛ تالبوت و دیگران، 1997) نیز این نتیجه تأیید شده است. بنظر می­رسد از دلایل این امر این باشد که با طولانی شدن مدت ابتلا به دیابت، عوارض بیماری هم بیشتر بروز می یابد بنابراین فرد بیمار درک بیشتری از شدت بیماری پیدا می­کند که این امر خود عاملی بر افزایش وفاداری وی نسبت به برنامه­های درمانی است. از سوی دیگر بین میزان قند خون پاسخگویان و پیروی آنها از رفتارهای خودمراقبتی، رابطه منفی و معناداری مشاهده شد. بعبارتی هرچه فرد دیابتی کمتر از برنامه های درمانی پیروی می­کند، متعاقباً قند خون وی نیز بالاتر  می­رود.

در نهایت به منظور دستیابی به مدلی که بیشترین تبیین را از متغیر وابسته به عمل آورد، آزمون رگرسیون انجام شد و مدلی بدست آمد که تا 27 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کند. مدل تبیینی این تحقیق شامل متغیرهای خودکارآمدی و مدت ابتلا به دیابت می باشد. بعبارتی با بالا رفتن مدت ابتلا به بیماری و افزایش میزان خودکارآمدی، میزان پیروی از فعالیتهای خودمراقبتی توسط فرد نیز بیشتر می­شود.  قابل توجه است که در مدل بدست آمده متغیرهای دموگرافیک نقشی نداشتند و از بین پنج متغیر شناختی تنها یک متغیر در این مدل جای گرفت.

دیابت یک بیماری مزمن است که فرد بیمار را برای مدت زمان زیادی درگیر می­کند. برنامه­های درمانی این بیماری نیز نیاز به تغییر شیوۀ زندگی دارد. بنابراین در این میان تنها تعداد معدودی قادر خواهند بود به برنامه­های درمانی پایبند بمانند. این بررسی نشان داد که براساس چارچوب نظری مورد نظر کسانی که شدت درک­شده بالاتری از بیماری خود دارند، همچنین برداشت آنها از خودکارآمدی و انتظارات پی­آمدی خود بیشتر باشد، به برنامه­های درمانی پایبندتر خواهند بود. بنابراین شاید بتوان از طریق آموزش، برداشتها و درک افراد را از بیماری و بیمار بودنشان تغییر داد و به این ترتیب بتوان افراد دیابتی را به یک عضو کارآمد و مفید برای جامعه تبدیل و از پیشرفت عوارض و ناکارآمد شدن آنها، که در صورت عدم کنترل مناسب رخ خواهد نمود،  جلوگیری کرد.



1. Klomegah

1. Bjornar

1. Árún K Sigurðardóttir

2. Harvey & Lawson

3. SF-V Wu

4. J-Q Wang

1. Talbot

1. Becker

[9]. validity

[10]. reliability

استقامتی، ــــ ، پایگاه اطلاع رسانی سلامت ایرانیان، سال 4 شماره 194، 18/8/1387.
افخمی اردکانی، محمد، وحیدی، سراج­الدین (1380). «بررسی شاخص­های اپیدمیولوژیک بیماری دیابت بزرگسالان در گروه سنی 30 سال و بالاتر شهری استان یزد». مجله دانشگاه  علوم پزشکی و خدمات درمانی شهید صدوقی یزد. سال نهم، شماره اول.
خیابانچیان، فاطمه (1375). بررسی ارتباط بین درک توانایی انجام خودمراقبتی و خودشناسی در مبتلایان به دیابت مراجعه کننده به مرکز درمانی و تحقیقاتی شهر کرمان. استاد راهنما: عباس عباس­زاده. پایان نامه کارشناسی ارشد پرستاری. دانشگاه علوم پزشکی کرمان، دانشکده پرستاری و مامایی رازی.
دالجر، هنری و سیمن، برنارد (1368). روش زندگی با بیماری قند هنری دالجر- برنارد سیمن. ترجمه احمد پناهی، مشهد: انتشارات جاوید.
دواس، دی. ای (2007). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، ترجمۀ هوشنگ نایبی (1386)، تهران، نشر نی.
روحانی تنکابنی، نوشین (1385). «بررسی عوامل مرتبط با رفتارهای خودمراقبتی در بیماران دیابتی مراجعه­کننده به مرکز دیابت یزد براساس الگوی اعتقاد بهداشتی توسعه­یافته». استاد راهنما: دکتر مروتی، رسالۀ کارشناسی ارشد بهداشت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی یزد.
کارن، گلنس (1990). رفتار بهداشتی و آموزش بهداشت: تئوری پژوهش عملکرد. ترجمه فروغ شفیعی (1376). جلد اول، تهران: انتشارات لادن.
کریمی، یوسف (1382). روان شناسی اجتماعی. تهران: انتشارات ارسباران.
محمودی، اعظم (1385). «تأثیر آموزش خودمراقبتی بر کاهش هموگلوبین A1C در بیماران دیابتی. مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی. دوره 16، شماره 3، 176-171.
 
Árún K Sigurðardóttir. (2005). Self-care in diabetes: model of factors affecting self-care. Journal of Clinical Nursing. 14, 301-314.
Becker, M. H. (1974). The Health Belief Model and Personal Health Behavior. Health Education Monographs. Vol. 2, No. 4.
Bjornar A. and others (2003). DIABETES ATLAS. 2end ed. Delice gan.
Harvey J N , Lawson V L (2008). The Importance of Health Belief Models in Determining Self-Care Behaviour in Diabetes, Diabetic Medicine, Accepted Article; doi: 10.1111/j.1464-5491.
Klomegah, Roger Y. (2006). “The influence of social support on the dietary regimen of people with diabetes”. Sociation Today. Vol. 4, No. 2.
Talbot, France et al. (1997). The Assessment of Diabetes-Related Cognitive and Social Factors: The Multidimensional Diabetes Questionnaire. Journal of Behavioral Medicine. Vol. 20, No. 3.
Wang, J-Q et al. (2003). Diabetes Self-efficacy And Self-care Behaviour of Chinese Patients Living in Shanghai. Journal of Clinical Nursing. 13, 771-772.
Wu, SF-V et al. (2006). Self-efficacy. Outcome Expectations And Self-care Behaviour in People with type 2 diabetes in Taiwan. Journal Compilation. doi: 10.1111/j.1365-2702.