مقاله پژوهشی
آویده نجیب زاده؛ حسین اسکندری؛ جواد خلعتبری؛ ابوالفضل کرمی
چکیده
کلان روایات داستانهای مشترک اجتماعی فرهنگی هستند که دارای مضامین مشترک میباشند و قابل استخراج از دل روایتهای فردی افراد هستند. این داستانهای کلان در اصل به منزلهی بافت برای داستانهای فردی محسوب شده و مفاد مورد قبول را برای روایات فردی فراهم میآورند. روایات فرهنگی، منجمد و ثابت شده در زمان نیستند، بلکه مطابق با تاریخ و ...
بیشتر
کلان روایات داستانهای مشترک اجتماعی فرهنگی هستند که دارای مضامین مشترک میباشند و قابل استخراج از دل روایتهای فردی افراد هستند. این داستانهای کلان در اصل به منزلهی بافت برای داستانهای فردی محسوب شده و مفاد مورد قبول را برای روایات فردی فراهم میآورند. روایات فرهنگی، منجمد و ثابت شده در زمان نیستند، بلکه مطابق با تاریخ و دوران تغییر میکنند. معانی فرهنگی در طول نسلها تغییر کرده است، و این روایات چیرهای که در طول تاریخ جایگزین شدهاند الهام بخش افراد در نحوهی شکل دادن به روایاتِ مشروح زندگیشان هستند. در پژوهش حاضر تلاش شد تا با دو روش متفاوت کمی و کیفی از طریق تحلیل داستانهای فردی افراد به درونمایههای پرتکرار و مفاد مشترک آنها یعنی شکل نخستین کلان روایات دست یابیم. بدین منظور روایات 30 بزرگسال با کمک مصاحبهی باز حول محوری متعارض جمعآوری و دو پرسشنامه شخصیت هگزاکو و جهتگیری دینی چرخشی نیز اجرا گردید. در سطح کمی، روایات با استفاده ازنظامنامهی کدگذاری پایای مکآدامز(1999) تجزیه و تحلیل شد؛ در سطح کیفی، با بهرهگیری از مدل کلان روایت مکلین و سید(2015) به بررسی روایات پرداخته شد. نتایج حاکی از وجود درونمایههای مشترک در داستانهای فردی افراد است که این ویژگیها به عنوان داستانهای مشترک فرهنگی قلمداد میشوند. در بافت کلان اجتماعی فرهنگی ، کلان روایت دینی سنتی در تقابل با روایت جایگزین مدرن است و این تعارض عظیم در ساختار هویت افراد در سطح خرد، منعکس شده است. گویی افراد درحین دروناندازی مفاد این کلان روایت دینی سنتی و گفتگو با روایت جایگزین، این تعارض موجود را نیز درونی میکنند. سنت به عنوان عاملی مستقل از دین در کلان روایت حاکم اعمال نفوذ میکند.
مقاله پژوهشی
محمدجواد بگیان کوله مرز؛ جهانگیر کرمی؛ خدامراد مومنی؛ عادله الهی
چکیده
مقدمه: این پژوهش باهدف اثربخشی سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی- رفتاری و یکپارچهسازی رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان شناختی مبتنی بر شفقت بر کاهش درد ذهنی و دشواریهای تنظیم هیجانی در افراد اقدام کننده انجام شد. روش: جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی افراد 16 تا 40 ساله اقدام کننده به خودکشی به روش مسمومیت دارویی در فاصله ماههای ...
بیشتر
مقدمه: این پژوهش باهدف اثربخشی سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی- رفتاری و یکپارچهسازی رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان شناختی مبتنی بر شفقت بر کاهش درد ذهنی و دشواریهای تنظیم هیجانی در افراد اقدام کننده انجام شد. روش: جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی افراد 16 تا 40 ساله اقدام کننده به خودکشی به روش مسمومیت دارویی در فاصله ماههای مهر تا بهمن سال 1396 مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) شهر کرمانشاه تشکیل میدهند. نمونه آماری این پژوهش شامل 48 نفر از افراد اقدام کننده به خودکشی و داوطلب شرکت در مداخله بودند، که به روش نمونهگیری تصادفی از بین 120 نفر اقدامکننده به خودکشی انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروههای آزمایش 14 جلسه سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی- رفتاری (CBASP) و یکپارچه سازی رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان شناختی مبتنی بر شفقت را دریافت کردند. آزمودنیهای گروههای آزمایش و کنترل در مرحله پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری به پرسشنامههای درد ذهنی اورباخ و همکاران (2003) و دشواریهای تنظیم هیجانی گراتز و رومر (2004) پاسخ دادند. پس از جمعآوری دادهها بهمنظور رعایت جوانب اخلاقی، برای اعضای گروه لیست انتظار 10 جلسه مشاوره گروهی برگزار شد. یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) نشان داد که سیستمروان درمانی تحلیل شناختی- رفتاری و یکپارچهسازی رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان شناختی مبتنی بر شفقت بر درد ذهنی و دشواریهای تنظیم هیجانی افراد اقدامکننده اثربخش هستند (001/0≥P). نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدستآمده مبنی بر اثربخشی سیستم رواندرمانی تحلیل شناختی- رفتاری و یکپارچهسازی رفتاردرمانی دیالکتیکی و درمان شناختی مبتنی بر شفقت بر کاهش مؤلفههای درد ذهنی و دشواریهای تنظیم هیجانی افراد اقدام به خودکشی میتوان از این مداخلهها در کنار درمان دارویی و دیگر درمانهای مبتنی بر شواهد برای افراد اقدام کننده به خودکشی بهعنوان روشهای درمانی مفید و مکمل استفاده نمود.
مقاله پژوهشی
معصومه پرپنجی؛ علی دلاور؛ نور علی فرخی
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی جامع ارتقای سلامت روان در مدارس دخترانه شهر تهران بود. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر از نوع آمیخته (کمّی- کیفی) است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان مدارس دخترانه شهر تهران که در سال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند، است. نمونهی این پژوهش متشکل از 150 نفر از دانش آموزان دختر شهر تهران بودند ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی جامع ارتقای سلامت روان در مدارس دخترانه شهر تهران بود. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر از نوع آمیخته (کمّی- کیفی) است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان مدارس دخترانه شهر تهران که در سال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند، است. نمونهی این پژوهش متشکل از 150 نفر از دانش آموزان دختر شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار به کار گرفتهشده، پرسشنامه های سلامت عمومی، شخصیت نئو، سنجش خانواده، حمایت اجتماعی و عوامل آموزشی بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که ویژگی شخصیتی (63/0) نسبت به سایر عوامل؛ روابط خانوادگی (43/0)، عوامل اجتماعی (37/0) و عوامل آموزشی (51/0) توانست واریانس بیشتری از سلامت روان در دانش آموزان را تبیین کند. روابط خانوادگی نقش تعیین کننده ای در سلامت روان دانش آموزان دارند و از میان عوامل خانوادگی، مؤلفه واکنش های عاطفی در خانواده با ضریب مسیر 75/0 توانست نقش مهم تری را ایفا کند. ضریب مسیر رفتار معلمان با سلامت روان دانش آموزان برابر با 59/0 و معنادار است. همچنین، ضریب مسیر کادر آموزشی مدرسه با سلامت روان دانش آموزان برابر با 51/0 و معنادار است. به عبارت دیگر، عوامل آموزشی اعم از رفتار معلمان و کادر آموزشی مدارس می توانند نقش مؤثری در ارتقای سلامت روان دانش آموزان داشته باشند. نتیجهگیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان پیشنهاد کرد با برگزاری کارگاه های آموزشی و برنامه های آموزشی مرتبط برای دانش آموزان (فراهم کردن جزوات)، ضمن روشن ساختن تأثیر عوامل مختلف بر سلامت روان آن ها، جهت رفع نقص های موجود در این زمینه قدم برداشت.
مقاله پژوهشی
فاطمه دروهئی؛ محمدرضا ذوقیپایدار؛ مسیب یارمحمدی واصل؛ بهزاد ایمنی
چکیده
توجه به عواطف پرستاران در بیمارستانها، علاوهبر افزایش بهزیستی پرستاران، موجب بهبود رابطهی پرستار-بیمار شده و عملکرد بیمارستانها را از نظر سازمانی ارتقا میدهد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش شفقتبهخود مبتنیبر توجهآگاهی بر ابعاد کیفیت زندگی حرفهای (استرس تروماتیک ثانوی، فرسودگی شغلی، و رضایت ناشی از شفقت) ...
بیشتر
توجه به عواطف پرستاران در بیمارستانها، علاوهبر افزایش بهزیستی پرستاران، موجب بهبود رابطهی پرستار-بیمار شده و عملکرد بیمارستانها را از نظر سازمانی ارتقا میدهد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش شفقتبهخود مبتنیبر توجهآگاهی بر ابعاد کیفیت زندگی حرفهای (استرس تروماتیک ثانوی، فرسودگی شغلی، و رضایت ناشی از شفقت) در دانشجویان پرستاری بود. روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعهی آماری این پژوهش کلیهی دانشجویان پرستاری سال سوم و چهارم دانشگاه علومپزشکی همدان بودند. بعد از توزیع پرسشنامه کیفیت زندگی حرفهای (استام، 2010) بین 150 نفر، غربالگری انجام شد و از میان کسانی که دارای نمره پائین در کیفیت زندگی حرفهای بودند و تمایل به شرکت جلسات آموزشی داشتند، 46 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای گروه آزمایش 8 جلسهی 1.5 ساعته آموزش شفقتبهخود مبتنیبر توجهآگاهی اجرا گردید. سپس از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد و در نهایت به دلیل افت آزمودنی داده های مربوط به 38 نفر (19 نفر گروه آزمایش و 19 نفر گروه گواه) با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافتهها نشان داد آموزش شفقتبهخود مبتنیبر توجهآگاهی بر کاهش استرس تروماتیک ثانوی (001/0> p، 76/22= F ). و فرسودگی (002/0> p، 70/11= F ) شغلی، و نیز افزایش رضایت ناشی از شفقت (001/0> p، 35/30= F ) تأثیر معناداری داشته است. با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، میتوان از آموزش شفقتبهخود مبتنیبر توجهآگاهی برای کاهش مؤثر استرس تروماتیک ثانوی و فرسودگی شغلی و افزایش رضایت ناشی از شفقت پرستاران استفاده کرد.
مقاله پژوهشی
زهرا متقیان؛ امید شکری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطهای هیجان خشم رانندگی در رابطة ویژگیهای شخصیت و بیانگری خشم رانندگی انجام شد. 400 راننده به فهرست پنج عامل بزرگ (FFI، جان و استریستاوا، 1999)، فرم کوتاه مقیاس خشم رانندگی (DAS-SF، دفنباخر، آتینگ و لینچ، 1994) و فهرست بیانگری خشم رانندگی (DAEI، دفنباخر، لینچ، آتینگ و سوام، 2002) پاسخ دادند. در مطالعه همبستگی حاضر، ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطهای هیجان خشم رانندگی در رابطة ویژگیهای شخصیت و بیانگری خشم رانندگی انجام شد. 400 راننده به فهرست پنج عامل بزرگ (FFI، جان و استریستاوا، 1999)، فرم کوتاه مقیاس خشم رانندگی (DAS-SF، دفنباخر، آتینگ و لینچ، 1994) و فهرست بیانگری خشم رانندگی (DAEI، دفنباخر، لینچ، آتینگ و سوام، 2002) پاسخ دادند. در مطالعه همبستگی حاضر، به منظور آزمون روابط ساختاری بین منابع اطلاعاتی چندگانه در مدل مفروض از روش آماری مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که بین ویژگی روانآزردهگرایی با هیجان خشم و بیانگری غیرانطباقی خشم رانندگی، رابطة مثبت و معنادار و با بیانگری انطباقی خشم رانندگی، رابطة منفی و معنادار وجود داشت. همچنین، نتایج نشان داد که بین ویژگیهای برونگردی، وظیفهشناسی، سازگاری و گشودگی با هیجان خشم رانندگی و بیانگری غیرانطباقی خشم رانندگی، رابطة منفی و معنادار و با بیانگری انطباقی خشم رانندگی، رابطة مثبت و معنادار وجود داشت. علاوه بر این، نتایج نشان داد که مدل مفروض واسطهمندی نسبی هیجان خشم رانندگی در رابطه بین ویژگیهای شخصیت و بیانگری خشم رانندگی برازش مطلوبی داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که بخشی از پراکندگی مشترک بین دوایر مفهومی ویژگی های شخصیت و بیانگری انطباقی و غیرانطباقی خشم رانندگی از طریق هیجان خشم رانندگی قابل تبیین است.
مقاله پژوهشی
ندا قاسمی؛ میترا گودرزی؛ فیروزه غضنفری
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر نظم جویی شناختی هیجان، مهارت های ذهن آگاهی و آمادگی برای تجربه شرم و گناه افراد مبتلا اختلال اضطراب افسردگی مختلط بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد مبتلا به اختلال اضطراب افسردگی مختلط شهر اصفهان بودند. حجم نمونه ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر نظم جویی شناختی هیجان، مهارت های ذهن آگاهی و آمادگی برای تجربه شرم و گناه افراد مبتلا اختلال اضطراب افسردگی مختلط بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد مبتلا به اختلال اضطراب افسردگی مختلط شهر اصفهان بودند. حجم نمونه شامل 24 نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب افسردگی مختلط مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش مقیاس تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2002)، مقیاس پنج عاملی ذهن آگاهی و مقیاس عاطفه خود آگاه-3 (تانگنی، 1989) بودند. گروه آزمایش تحت مداخله درمان متمرکز بر شفقت 8 جلسه ای به شیوه جلسات هفتگی یک ساعته قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که بین راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان، مهارت های ذهن آگاهی و آمادگی برای تجربه شرم و گناه گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد. افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون نمرات کمتری در تجربه شرم و گناه و نمرات بیشتری در مهارت های ذهن آگاهی کسب کردند. همچنین آموزش شفقت به خود باعث بهبود تنظیم شناختی هیجان افراد گروه آزمایش شد. بر اساس یافتهها میتوان گفت که درمان مبتنی بر شفقت می تواند به عنوان گزینه درمانی مناسبی جهت بهبود مهارت های ذهن آگاهی، تنظیم شناختی هیجان و آمادگی برای تجربه شرم و گناه افراد مبتلا به اختلال اضطراب افسردگی مختلط به کار رود.
مقاله پژوهشی
حسن انصاری؛ مسعود جان بزرگی؛ صدیقه حسینی سمنانی؛ سید محمد غروی راد؛ سید کاظم رسول زاده طباطبایی
چکیده
این پژوهش با هدف ارائه الگوی درمان شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی در درمان اختلال وسواس- بیاختیاری و بررسی میزان اثربخشی آن در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری آبرامویتز انجام شده است. در این مقاله از دو روش کیفی و کمی استفاده شد. بخش اول پژوهش ( تهیه بسته درمان شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی)، به روش کیفی و با استفاده از تحلیل منابع ...
بیشتر
این پژوهش با هدف ارائه الگوی درمان شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی در درمان اختلال وسواس- بیاختیاری و بررسی میزان اثربخشی آن در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری آبرامویتز انجام شده است. در این مقاله از دو روش کیفی و کمی استفاده شد. بخش اول پژوهش ( تهیه بسته درمان شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی)، به روش کیفی و با استفاده از تحلیل منابع دینی انجام شد . بخش کمی پژوهش از نوع شبه آزمایشی شامل سه گروه شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی، شناختی- رفتاری آبرامویتز و گروه گواه بود که 12 نفر در هر گروه بررسی شدند. از بین افراد مراجعه کننده به مراکز مشاوره با شکایت وسواس،36 نفر به روش نمونهگیری در دسترس موردمطالعه قرار گرفتند. در این پژوهش از آزمونهای تحلیل کواریانس( تک و چندمتغیری) و شاخص معناداری بالینی استفاده شد. یافتهها نشان داد درمان مذهبی بر شدت اختلال وسواس- بیاختیاری و اغلب نشانههای آن موثر است و وسواسها را بیشتر از درمان شناختی- رفتاری آبرامویتز کاهش میدهد. در گروه درمان مذهبی،10 نفر و در گروه شناختی- رفتاری آبرامویتز، 6 نفر در کاهش شدت وسواس به سطح معناداری بالینی رسیدند و در گروه گواه هیچکدام از افراد به این سطح نرسیدند. نتایج این تحقیق نشان میدهد الگوی درمان شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی، با تأثیر بر معنادهیهای نادرست مذهبی- اخلاقی( احساس گناه مرضی) میتواند بر شدت و نشانههای وسواس- بیاختیاری موثر باشد بنابراین مکمل درمان شناختی- رفتاری آبرامویتز در درمان وسواس- بی اختیاری است.
مقاله پژوهشی
زینب خانجانی؛ محمدعلی نظری؛ پریا آب روانی
چکیده
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سکته مغزی مجموعه ای از علایم کلینیکی است که به طور ناگهانی ایجاد می شوند و هیچ علت واضحی جز منشأ عروقی ندارند. نقص در حافظه کاری از متداول ترین پدیده ها بعد از آسیب مغزی می باشد. توجه و کارکرد اجرایی حل مسئله رابطه تنگاتنگی با حافظه کاری دارند. توانبخشی شناختی یک برنامه مداخلات شناختی است که در جهت بازسازی ...
بیشتر
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سکته مغزی مجموعه ای از علایم کلینیکی است که به طور ناگهانی ایجاد می شوند و هیچ علت واضحی جز منشأ عروقی ندارند. نقص در حافظه کاری از متداول ترین پدیده ها بعد از آسیب مغزی می باشد. توجه و کارکرد اجرایی حل مسئله رابطه تنگاتنگی با حافظه کاری دارند. توانبخشی شناختی یک برنامه مداخلات شناختی است که در جهت بازسازی نقایص شناختی طراحی شده است.هدف پژوهش حاضر اثر توانبخشی شناختی را بر حافظه کاری، توجه و کارکرد اجرایی حل مسئله در افراد بزرگسال دچار سکته مغزی، مورد بررسی قرار داد. 20 بیمار به صورت مساوی در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. برنامه توانبخشی، طی5 هفته و5 روزهفته و به مدت 30-40 دقیقه به صورت کامپیوتری اجرا شد. متغیر های پژوهش توسط آزمون حافظه کاری وکسلر، آزمون حافظه کاری فضایی N-back، برنامه توجه انتخابی و پراکنده، آزمون مرتب کردن کارت های ویسکانسین قبل و بعد از برنامه توانبخشی اندازه گیری شدند. بهبود معنی داری در حافظه کاری شنیداری و دیداری و توجه انتخابی مشاهده شد. این بهبودی ممکن است در نتیجه تغییرات در سازماندهی عصبی در پاسخ به آسیب رخ دهد. برنامه توانبخشی شناختی باعث یادگرفتن مجدد اعمال ذهنی و بر اساس انعطاف پذیری مغزی باعث بهبود حافظه کاری و توجه انتخابی بیماران شده است. به نظر میرسد عدم بهبود مشاهده شده در توجه پراکنده و حل مسئله ناشی از عدم هماهنگی و پرادزش موازی در مناطق مختلف مغزی به علت بافت انفارکت شده میباشد.
مقاله پژوهشی
منصوره نیکوگفتار؛ علیرضا سنگانی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رویکرد ایماگوتراپی زوجین بر انعطاف پذیری کنشی زنان متاهل انجام گرفت. روش پژوهش حاضر شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر گرگان در سال 1397 بود. در این پژوهش از روش نمونهگیری ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و رویکرد ایماگوتراپی زوجین بر انعطاف پذیری کنشی زنان متاهل انجام گرفت. روش پژوهش حاضر شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر گرگان در سال 1397 بود. در این پژوهش از روش نمونهگیری غیراحتمالی داوطلبانه و گمارش تصادفی استفاده شد. پس از انتخاب حجم نمونه و گمارش آنها در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل، گروههای آزمایش مداخلات آموزشی را طی سه ماه به صورت هفتهای یک جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تعارض زناشویی براتی و ثنایی (1375) و مقیاس انعطاف پذیری کنشی (کانر و دیویدسون، 2003) بود. دادههای جمعآوری شده توسط تحلیل کواریانس با بهرهگیری از نرمافزار SPSS23 تجزیه وتحلیل شد. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ایماگوتراپی بر انعطاف پذیری کنشی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره موثر بوده است(p<0/001). همچنین بین اثربخشی آموزش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ایماگوتراپی بر انعطاف پذیری کنشی زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره تفاوت معنادار مشاهده نشد(P>0.05). بر اساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ایماگوتراپی دارای اثربخشی مشابهی بر انعطاف پذیری کنشی زنان دارای تعارضات زناشویی بوده و می توان از این دو روش جهت بهبود انعطاف پذیری کنشی این زنان استفاده کرد.