معصومه پرپنجی؛ علی دلاور؛ نور علی فرخی
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی جامع ارتقای سلامت روان در مدارس دخترانه شهر تهران بود. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر از نوع آمیخته (کمّی- کیفی) است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان مدارس دخترانه شهر تهران که در سال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند، است. نمونهی این پژوهش متشکل از 150 نفر از دانش آموزان دختر شهر تهران بودند ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی جامع ارتقای سلامت روان در مدارس دخترانه شهر تهران بود. روش پژوهش: روش تحقیق حاضر از نوع آمیخته (کمّی- کیفی) است. جامعه آماری این پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان مدارس دخترانه شهر تهران که در سال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند، است. نمونهی این پژوهش متشکل از 150 نفر از دانش آموزان دختر شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار به کار گرفتهشده، پرسشنامه های سلامت عمومی، شخصیت نئو، سنجش خانواده، حمایت اجتماعی و عوامل آموزشی بود. جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که ویژگی شخصیتی (63/0) نسبت به سایر عوامل؛ روابط خانوادگی (43/0)، عوامل اجتماعی (37/0) و عوامل آموزشی (51/0) توانست واریانس بیشتری از سلامت روان در دانش آموزان را تبیین کند. روابط خانوادگی نقش تعیین کننده ای در سلامت روان دانش آموزان دارند و از میان عوامل خانوادگی، مؤلفه واکنش های عاطفی در خانواده با ضریب مسیر 75/0 توانست نقش مهم تری را ایفا کند. ضریب مسیر رفتار معلمان با سلامت روان دانش آموزان برابر با 59/0 و معنادار است. همچنین، ضریب مسیر کادر آموزشی مدرسه با سلامت روان دانش آموزان برابر با 51/0 و معنادار است. به عبارت دیگر، عوامل آموزشی اعم از رفتار معلمان و کادر آموزشی مدارس می توانند نقش مؤثری در ارتقای سلامت روان دانش آموزان داشته باشند. نتیجهگیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان پیشنهاد کرد با برگزاری کارگاه های آموزشی و برنامه های آموزشی مرتبط برای دانش آموزان (فراهم کردن جزوات)، ضمن روشن ساختن تأثیر عوامل مختلف بر سلامت روان آن ها، جهت رفع نقص های موجود در این زمینه قدم برداشت.
بهزاد سلمانی؛ جعفر حسنی؛ حمیدرضا حسن آبادی؛ شهرام محمدخانی؛ افشین احمدوند
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسهی کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیکهای فراشناختی و زولپیدم 10 میلیگرم بر شناخت و فراشناختهای ناکارآمد در افراد مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن بود. روششناسی: طرح پژوهش حاضر شامل طرح تکموردی با خطوط پایهی چندگانه میباشد. پس از مصاحبهی تشخیصی، شش بیمار مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر، مقایسهی کارآمدی رفتار درمانی شناختی با یا بدون تکنیکهای فراشناختی و زولپیدم 10 میلیگرم بر شناخت و فراشناختهای ناکارآمد در افراد مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن بود. روششناسی: طرح پژوهش حاضر شامل طرح تکموردی با خطوط پایهی چندگانه میباشد. پس از مصاحبهی تشخیصی، شش بیمار مبتلا به اختلال بیخوابی مزمن که دارای ملاکهای ورود به پژوهش بودند به طور تصادفی به سه گروه شامل رفتار درمانی شناختی، رفتار درمانی شناختی با تکنیکهای فراشناختی و درمان دارویی تقسیم شدند. تمامی بیماران 6 مرتبه با استفاده از نسخهی 10 مادهای پرسشنامه باورها و نگرشهای ناکارآمد دربارهی خواب و پرسشنامهی فراشناختها، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده از تفسیر فراز و فرود متغیرها در نمودار، اندازهی اثر و بهبودی تشخیصی استفاده شد. یافتهها: افزودن تکنیکهای فراشناختی به رفتار درمانی شناختی، میتواند کارآمدی آن را درمورد درمان اختلال بیخوابی مزمن افزایش دهد. اندازهی اثر مداخلهها نشان میدهد که رفتار درمانی شناختی با تکنیکهای فراشناختی دارای بیشترین اثر بر فراشناختهای ناکارآمد بود. هر دو درمان روانشناختی توانستند باورها و نگرشهای ناکارآمد دربارهی خواب را کاهش دهند. درمان دارویی به خصوص در مراحل پیگیری 1 و 3 ماهه نتوانست کارآمدی بالایی داشته باشد. نتیجهگیری: افزودن تکنیکهای فراشناختی به استاندارد طلایی حوزهی درمان اختلال بیخوابی، منجر به افزایش کارآمدی درمان شد. این نتایج حتی سه ماه پس از پایان درمان، تداوم داشت.
خدیجه زال پور؛ شهریار شهیدی؛ فریبا زرانی؛ محمدعلی مظاهری؛ محمود حیدری
چکیده
شواهد موجود حاکی از وجود دو نوع مجزا از خودشیفتگی به شکل خودشیفتگی خودبزرگبین و آسیبپذیر میباشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه میزان پرخاشگری و مشکلات بینفردی در این دو نوع از خودشیفتگی و نیز مقایسه آنها با افراد فاقد ویژگیهای خودشیفتهوار بود. تعداد 90 نفر آزمودنی از بین دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاهها تهران که بر ...
بیشتر
شواهد موجود حاکی از وجود دو نوع مجزا از خودشیفتگی به شکل خودشیفتگی خودبزرگبین و آسیبپذیر میباشد. هدف از مطالعه حاضر مقایسه میزان پرخاشگری و مشکلات بینفردی در این دو نوع از خودشیفتگی و نیز مقایسه آنها با افراد فاقد ویژگیهای خودشیفتهوار بود. تعداد 90 نفر آزمودنی از بین دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاهها تهران که بر اساس غربالگری به وسیله پرسشنامه خودشیفتگی مرضی، در سه گروه 30 نفره دارای رگههای خودشیفتگی خودبزرگبین، آسیبپذیر و فاقد رگههای خودشیفتگی قرار میگرفتند، توسط پرسشنامه پرخاشگری باس و پری و سیاهه مشکلات بینفردی مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها به وسیله روش آماری تحلیل واریانس چندراهه مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین گروههای دارای رگه های خودشیفتگی و فاقد رگهها در مقیاسهای پرخاشگری بدنی، خشم و خصومت و نیز همه خرده مقیاسهای سیاهه مشکلات بینفردی بهجز مقیاس فقدان جامعه پذیری بود. در خردهمقیاس اخیر تفاوت تنها بین گروه آسیبپذیر با گروه فاقد رگهها معنادار بود. نتایج از یک سو تأیید کننده پرخاشگری و نقص در حوزه بینفردی در افراد دارای رگههای خودشیفتگی و از سوی دیگر حاکی از شباهت دو نوع خودشیفتگی میباشد.
مریم رادی؛ فریده حسین ثابت؛ احمد برجعلی
دوره 4، شماره 15 ، تیر 1393، ، صفحه 43-60
چکیده
چکیده هدف این مطالعه بررسی رابطه ی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تصور از خدا است. بدین منظور 125نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، فرم کوتاه (SQ-SF) و پرسشنامه تصور از خدای لارنس (GIS) (لارنس، ...
بیشتر
چکیده هدف این مطالعه بررسی رابطه ی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تصور از خدا است. بدین منظور 125نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، فرم کوتاه (SQ-SF) و پرسشنامه تصور از خدای لارنس (GIS) (لارنس، 1997، صادقی، 1384). یافته ها نشان می دهند که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تصور از خدا رابطه معناداری وجود ندارد. علی رغم عدم همبستگی معنادار میان نمره کلی طرحواره های ناسازگار با متغیر تصور از خدا، بین طرحواره های انزوای اجتماعی، معیارهای سرسختانه و اطاعت با متغیر تصور ازخدا رابطه منفی و معنادار وجود دارد. سایر طرحواره های ناسازگار رابطه معناداری را با تصور ازخدا نشان نمی دهند. بنابراین می توان گفت کسانی که فکر می کنند خداوند بسیار کنترل کننده است پاسخهای عاطفی منفی در مقابل خدا دارند. یعنی فردی که احساس دربند بودن و مختار نبودن می کند و احساس می کند که هیچ چیز تحت کنترل او نیست دیدگاه منفی نسبت به خدا شکل می دهد.
Ahmad Borjali؛ Raheleh Siah Kamari؛ Mohammad Jalalvand؛ Soheila Shaii Arani؛ Yousef Aazami
هما رضایی
دوره 4، شماره 16 ، آذر 1393، ، صفحه 49-77
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه کاهش میزان افسردگی بیماران مالتیپل اسکلروزیس[1] (ام. اس) به دو شیوهی معنادرمانی و درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری انجام شد. روش: برای آزمون اثربخشی این دو شیوه در کاهش میزان افسردگی، سه گروه دوازده نفری از بیماران ام. اس. در مرکز جامع سینا برگزیده شدند و به شیوهی تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین ...
بیشتر
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه کاهش میزان افسردگی بیماران مالتیپل اسکلروزیس[1] (ام. اس) به دو شیوهی معنادرمانی و درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری انجام شد. روش: برای آزمون اثربخشی این دو شیوه در کاهش میزان افسردگی، سه گروه دوازده نفری از بیماران ام. اس. در مرکز جامع سینا برگزیده شدند و به شیوهی تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروههای آزمایش در نشستهای گروهی عقلانی- عاطفی- رفتاری و معنادرمانی شرکت کردند و گروه گواه از فرایند درمان دور نگه داشته شد. سنجش میزان افسردگی به وسیله پرسشنامه افسردگی بک، سه بار(پیش آزمون، پس آزمون، و آزمون پیگیری) انجام شد. برای تحلیل دادههای گردآوری شده از تحلیل واریانس یک راهه برای نمرههای افتراقی و آزمون شفه بهره گرفته شد. نتایج: برایند این پژوهش گویای سودمندی هر دو شیوه در کاهش افسردگی بیماران و ماندگاری این نتیجه پس از سه ماه بود. افزون بر آن که معنادرمانی در کاهش افسردگی سودمندتر از درمان عقلانی-عاطفی-رفتاری بوده است. بر این اساس پیشنهاد میشود برای درمان افسردگی بیماران ام. اس. از هر دو روش به ویژه روش معنادرمانی گروهی بهره گرفته شود. کلید واژهها:" افسردگی، بیماری مالتیپل اسکلروزیس (ام. اس)، درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری به شیوهی گروهی، معنا درمانی گروهی " [1]. Multiple Sclerosis (M.S)
محسن گل محمد یان
دوره 5، شماره 17 ، دی 1393، ، صفحه 49-75
چکیده
از جمله مشکلات بسیاری از یادگیرندگان، تعلل ورزی یا به تعویق انداختن کارها و تکالیف خود است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطه ویژگیهای شخصیتی (پنج عامل اصلی شامل بیثباتی هیجانی، برونگرایی، باز بودن به تجربهها، توافق و وجدانی بودن)با میزان تعللورزی تحصیلی ورزشکاران انجام شد.جامعه آماری متشکل از کلیه دانشجویان ورزشکار دانشگاه ...
بیشتر
از جمله مشکلات بسیاری از یادگیرندگان، تعلل ورزی یا به تعویق انداختن کارها و تکالیف خود است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطه ویژگیهای شخصیتی (پنج عامل اصلی شامل بیثباتی هیجانی، برونگرایی، باز بودن به تجربهها، توافق و وجدانی بودن)با میزان تعللورزی تحصیلی ورزشکاران انجام شد.جامعه آماری متشکل از کلیه دانشجویان ورزشکار دانشگاه پیام نور اسلام آباد غرب بود و نمونه مورد مطالعه (120 نفر) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تعلل ورزی شوارزر شیمینز و دیهیل و پرسشنامه پنجعاملی شخصیتی NEO-FFI بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های همبستگی ساده، تحلیل رگرسیون چندگانه، و آزمون t برای گروه های مستقل انجام شد.تحلیل دادها نشان داد که به طور کلی متغیرهای شخصیتی (پنج مولفه شخصیت) با تعلل ورزی همبستگی معنادار دارند. متغیر بی ثباتی هیجانی و برونگرایی در کل دانشجویان ورزشکار دختر و پسر پیش بینی کننده خوبی برای تعلل ورزی بود. حال آنکه متغیر وظیفه شناسی و بی ثباتی هیجانی در گروه نمونه دختران پیش بینی کننده بود. دیگر نتایج دال بر آن بود که متغیرهای بی ثباتی هیجانی و برونگرایی با تعلل ورزی در دانشجویان ورزشکار پسر همبستگی معنادار نشان داد. همچنین مقایسه دانشجویان دختر و پسر نشان داد که بین آنها از نظر سطح تعلل ورزی، تفاوت معناداری وجود دارد، ولی فرض وجود تفاوت در میزان تعلل ورزی دانشجویان متاهل و مجرد معنی دار نبود. با توجه به شیوع تعللورزی و اثرات آن در دانشجویان، ارایه مداخلات و آموزشهایی برای افزایش خود تنظیمی و مدیریت زمان به دانشجویان ضروری میباشد.
سعید موسوی پور؛ محمود گلزاری
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین روایت از رویا و مولفه های تجارب خواب با ویژگی های شخصیتی دانشجویان دانشگاه اراک انجام شد. گروه نمونه شامل 75 دانشجو با میانگین سنی77/1 = 75/21 بود که به روش نمونه گیری داوطلبان از میان دانشجویان دانشگاه اراک انتخاب شدند. آزمودنی ها ضمن ارایه مجموعه گزارش رویاهای خود در مدت 6 ماه، به پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت ...
بیشتر
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین روایت از رویا و مولفه های تجارب خواب با ویژگی های شخصیتی دانشجویان دانشگاه اراک انجام شد. گروه نمونه شامل 75 دانشجو با میانگین سنی77/1 = 75/21 بود که به روش نمونه گیری داوطلبان از میان دانشجویان دانشگاه اراک انتخاب شدند. آزمودنی ها ضمن ارایه مجموعه گزارش رویاهای خود در مدت 6 ماه، به پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت نئو و زمینه یابی تجارب خواب آیوا پاسخ دادند. پس از تحلیل محتوای آشکار رویاها بر مبنای ملاک های پرسشنامه ی NEO، ISES و بررسی رابطه ی بین متغیرها با استفاده از نرم افزار SPSS نتایج پژوهش نشان داد متغیر روان رنجوری در پرسشنامه ی نئو با تحلیل محتوای برون گرایی، پذیرا بودن نسبت به تجربه، مسئولیت پذیری، مولفه ی تجارب عمومی خواب و زمینه یابی تجارب خواب ایوا رابطه ی منفی و معنی داری داشته است اما با تحلیل محتوای روان رنجوری و رویای روشن رابطه ای نداشت. همچنین متغیر روان رنجوری نئو در ارتباط با پرسشنامه ISES تنها با عامل رویای روشن رابطه ی منفی و معنی دار داشته است متغیر سازگاری پرسشنامه ی نئو نیز تنها با تحلیل محتوای سازگاری رابطه مثبت و معنی داری داشته است. متغیر مسئولیت پذیری پرسشنامه نئو با تحلیل محتوای روان رنجوری رابطه ای معنی دار حاصل نشد. علاوه بر این متغیر مسئولیت پذیری پرسشنامه نئو در رابطه با پرسشنامه ISES با مولفه ی رویای روشن رابطه ی مثبت و معنی دار داشته است.
یونس پرواز؛ سهیلا پرواز؛ خوبانه جهانبازنژاد
دوره 1، شماره 3 ، تیر 1390، ، صفحه 60-80
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین حملههای میگرن و بیماریهای روانی بود. منظور از بیماریهای روانی آن دسته از اختلالاتی است که به وسیله آزمون MMPI اندازهگیری میشود و میگرن به سردردهای ضرباندار دورهای و یک طرفه اطلاق شود. فرضیه مورد پژوهش عبارت بود از اینکه: اختلالات روانی که به وسیله آزمون MMPI اندازه گیری میشود در افراد ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین حملههای میگرن و بیماریهای روانی بود. منظور از بیماریهای روانی آن دسته از اختلالاتی است که به وسیله آزمون MMPI اندازهگیری میشود و میگرن به سردردهای ضرباندار دورهای و یک طرفه اطلاق شود. فرضیه مورد پژوهش عبارت بود از اینکه: اختلالات روانی که به وسیله آزمون MMPI اندازه گیری میشود در افراد مبتلا به میگرن نسبت به جمعیت عادی بیشتر است. به منظور بررسی فرضیه تحقیق، نمونهای به حجم 66 نفر از افرادی که در کلینیکها و مراکز مغز و اعصاب تهران توسط متخصصان مغز و اعصاب به عنوان افراد مبتلا به میگرن تشخیص داده شده بودند به طور نمونهگیری دردسترس از روی پروندههای پزشکی آنان انتخاب شدند و با 66 نفر از افراد غیر میگرنی مورد مقایسه قرار گرفت. ابزار سنجش عبارت بود از آزمون MMPI و یک پرسشنامه محقق ساخته، دیگر، مربوط به تاریخچه سردرد میگرن برای افراد مبتلا به میگرن. تجزیه و تحلیل دادهها بوسیلۀ آزمون MANOVA)) انجام گرفت. نتایج نشان داد که فرضیه تحقیق مورد تایید است و افراد مبتلا به میگرن در مقایسه با افراد عادی به اختلالاتی که به وسیله آزمون MMPI اندازهگیری میشود، گرایش بیشتری دارند. این اختلالات عبارت بودند از: افسردگی (D)، هیستری (HY)، انحراف روانی اجتماعی (Pd)، پارانویا (Pa) ، پسیکاستنی (Pt)، اسکیزوفرنی (Sc)، هیپومانی (Ma) و هیستری (Hs). بدین معنی که بین گروههای مورد مقایسه در ابتلاء به این اختلالات تفاوتهای معناداری نشان دادند. در کل نتایج همسو با پژوهشهای پیشین از تفاوتهای معنادار بین دو گروه حمایت میکند.
علی رضا آقایوسفی؛ محمد اورکی؛ طاهره قربانی؛ ملیحه مهدیه
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تاثیر رفتار درمانی دیالکتیک بر افزایش تمایزیافتگی خویشتن در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد انجام شد. پژوهش در چارچوب طرحهای تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی انجام شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در پژوهش، مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و ملاکهای ورود، ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تاثیر رفتار درمانی دیالکتیک بر افزایش تمایزیافتگی خویشتن در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد انجام شد. پژوهش در چارچوب طرحهای تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی انجام شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در پژوهش، مصاحبه تشخیصی ساختاریافته و ملاکهای ورود، از میان بیماران زن مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد چهار نفر بهصورت هدفمند انتخاب شدند. هر چهار آزمودنی در خلال دوازده جلسه تحت رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. بهمنظور سنجش تمایزیافتگی خویشتن از پرسشنامه تمایزیافتگی خویشتنDSI-R که توسط اسکوورون (1998) ساخته شد، استفاده شد. رفتار درمانی دیالکتیک موجب افزایش چشمگیر نمرات تمایزیافتگی خویشتن در زنان مبتلا به همبودی اختلالات شخصیت مرزی و سوء مصرف مواد شد، بهطوری که نمرات در طی دوازده جلسه مداخله افزایش قابل ملاحظهای نسبت به نمرات خط پایه داشتند. بازبینی نمودارهای اثربخشی و اندازهی اثر بیانگر افزایش معنادار تمایزیافتگی خویشتن در آزمودنیها بود. مداخله رفتاردرمانی دیالکتیک میتواند در کمک به افزایش تمایزیافتگی خویشتن موثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از سوء مصرف مواد دارد.
دکتر منصور بیرامی؛ فاطمه نعمتی سوگلی تپه؛ شهریار رزمی
دوره 1، شماره 1 ، دی 1389، ، صفحه 62-76
چکیده
هدف: پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی تأثیر آموزش گروهی مهارتهای مدیریت خشم و آرمیدگی بر کاهش نشانههای اضطراب، افسردگی و خشم در بیماران قلبی، پس از جراحی بایپس عروق کرونر، انجام شده است.
روش: در قالب طرح پژوهش نیمهتجربی، 40 بیمار مبتلا به اختلال کرونری قلب با دامنه سنی 65 – 35 سال که برای اولین بار تحت جراحی بایپس قرار گرفته بودند، ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی تأثیر آموزش گروهی مهارتهای مدیریت خشم و آرمیدگی بر کاهش نشانههای اضطراب، افسردگی و خشم در بیماران قلبی، پس از جراحی بایپس عروق کرونر، انجام شده است.
روش: در قالب طرح پژوهش نیمهتجربی، 40 بیمار مبتلا به اختلال کرونری قلب با دامنه سنی 65 – 35 سال که برای اولین بار تحت جراحی بایپس قرار گرفته بودند، انتخاب شدند و به تصادف در گروههای آزمایش و گواه جایگزین شدند. جهت اندازهگیری متغیرها، از پرسشنامههای اضطراب و افسردگی بک و مقیاس خشم MMPI-2 استفاده شد. تحلیل دادهها با بهرهگیری از روش آماری تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که برنامه آموزش گروهی مهارتهای مدیریت خشم و آرمیدگی، بطور معنیداری موجب کاهش نشانههای اضطراب (001/0p<) و افسردگی (001/0p<) و خشم (001/0p<) در بیماران گروه آزمایش شده است که چنین تغییری در بیماران گروه گواه مشاهده نشد.
نتیجهگیری: با توجه به تأثیر آموزش مهارتهای مدیریت خشم و آرمیدگی بر کاهش نشانههای هیجانی منفی بیماران، بکارگیری این روش در کلیه سطوح پیشگیری و درمان بیماریهای کرونری قلب، ضروری به نظر میرسد.
احسان کیوهئی؛ پگاه پروین
دوره 4، شماره 14 ، فروردین 1393، ، صفحه 63-82
چکیده
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه سلامت روانی کارکنان بخش درمانی با کارکنان بخش غیردرمانی شهر همدان در زمستان 1391 انجام شده است. با توجه به عوامل استرسزایی که خاص محیطهای بیمارستانی است و نیز ارتباط دایم کارکنان این محیطها با بیماری و مرگ انسانها، انتظار می رود شاغلین بخش درمانی در مقایسه با بخش غیردرمانی سلامت روانی نامطلوبتری ...
بیشتر
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه سلامت روانی کارکنان بخش درمانی با کارکنان بخش غیردرمانی شهر همدان در زمستان 1391 انجام شده است. با توجه به عوامل استرسزایی که خاص محیطهای بیمارستانی است و نیز ارتباط دایم کارکنان این محیطها با بیماری و مرگ انسانها، انتظار می رود شاغلین بخش درمانی در مقایسه با بخش غیردرمانی سلامت روانی نامطلوبتری داشته باشند و بعلاوه زنان نیز نسبت به عوامل فوق آسیب پذیرتر باشند. روش: در این مطالعه که بصورت علی- مقایسهای انجام شده 125 نفر پرسنل درمانی از 4 مرکز و 98 نفر پرسنل غیردرمانی از 3 مرکز یک سازمان غیردرمانی شهر همدان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه سلامت عمومی 28 سوالی (GHQ-28) بود که نقطه برش در کل آزمون 23 و در زیر مقیاسها 6 در نظر گرفته شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری 2χ و OR تحلیل شدند. یافته ها: 6/41 درصد پرسنل درمانی و 0/49 درصد پرسنل غیردرمانی در شاخص کل، بالاتر از نقطه برش شناسایی شدند اما تفاوت شیوع اختلالات بین دو نوع سازمان در هیچیک از شاخصها از نظر آماری معنیدار نبود. از سوی دیگر رابطه بین جنسیت و شیوع اختلال روانی در پرسنل درمانی معنادار بدست آمد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، به نظر می رسد ثبات در تصمیم گیریهای مدیریتی و در نتیجه افزایش پیش بینی پذیری شرایط می تواند به بهبود سلامت روانی کارمندان کمک کند.
سعیده زمردی؛ سید کاظم رسول زاده طباطبایی
دوره 4، شماره 13 ، دی 1392، ، صفحه 63-88
چکیده
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثر بخشی دو روش درمانگری شناختی- رفتاری و درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(IBS) صورت گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی به صورت سه گروهی ، با پیش آزمون و آزمون نهایی همراه با روش های درمانی با گروه گواه است. با توجه به ماهیت پژوهش که جز طرح ...
بیشتر
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثر بخشی دو روش درمانگری شناختی- رفتاری و درمانگری مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر(IBS) صورت گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی به صورت سه گروهی ، با پیش آزمون و آزمون نهایی همراه با روش های درمانی با گروه گواه است. با توجه به ماهیت پژوهش که جز طرح های آزمایشی محسوب می شود وهمچنین با توجه به رعایت افت آزمودنی تعداد 36 نفر (12 نفر در هر گروه) بیمار مبتلا بهIBS بر اساس معیارهای رم (ROMEIII)، 20 مرد و 16زن با میانگین سنی 32 سال به صورت در دسترس انتخاب و با توجه به شرایط ورود به طور تصادفی در گروه های درمانی و کنترل جایگزین شدند. در نظر گرفته شده است در هر سه گروه مقیاس پرسشنامه IBS-QOL34 به عنوان پیش آزمون اجرا گردید. سپس دو گروه درمانی هر کدام تحت درمانگری شناختی- رفتاری (CBT) و درمانگریمبتنی بر ذهن آگاهی (MFT) قرار گرفته ولی گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند،در پایان مقیاس فوق به عنوان پس آزمون در هر سه گروه اجرا شد.سپس بعد از پیگیری دو ماهه مجددا هر سه گروه مورد ارزیابی مجدد با پرسشنامه IBS-QOL34 قرار گرفتند. نتایج سه گروه در سه مرحله با استفاده از آزمونهای آماری مربوط مورد بررسی قرار گرفتند.نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که اختلاف بین روشهای درمانی پس از کنترل و حذف اثر پیش آزمون، معنادار بود (05/0p< ). همچنین نتایج آزمون پس تبعی LSD نیز نشان دهنده اختلاف معنادار روش درمان مبتنی بر ذهن آگاهی در مقایسه با درمان شناختی رفتاری در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود (05/0 p<). با توجه به نتایج به دست آمده ،می توان نتیجه گرفت که روشهای نوین روان درمانی در بهبود کیفیت زندگی سندرم روده تحریک پذیر بایستی مدنظر درمانگران قرار گیرد ،چرا که استفاده از روشهای قدیمی همیشه سودبخش نیست و حتی ممکن است اثربخش نیز نباشد.
علی طیرانی راد؛ نورعلی فرخی؛ اسماعیل خیرجو؛ نفیسه صریحی
دوره 5، شماره 19 ، تیر 1394، ، صفحه 63-79
چکیده
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمانهای شناختی-رفتاری، مواجهه و پیشگیری از پاسخ و دارویی در درمان اختلال وسواس فکری-عملی با استفاده از روش فرا تحلیل و همچنین مقایسه کارایی این روشها در درمان اختلال وسواس فکری-عملی بود. برای انتخاب پژوهشهای مورد نیاز از روش مرور ساختاریافته بهره گرفته شد. بدین ترتیب 28 مطالعه، مشتمل بر رسالههای ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمانهای شناختی-رفتاری، مواجهه و پیشگیری از پاسخ و دارویی در درمان اختلال وسواس فکری-عملی با استفاده از روش فرا تحلیل و همچنین مقایسه کارایی این روشها در درمان اختلال وسواس فکری-عملی بود. برای انتخاب پژوهشهای مورد نیاز از روش مرور ساختاریافته بهره گرفته شد. بدین ترتیب 28 مطالعه، مشتمل بر رسالههای کارشناسی ارشد، دکتری و مقاله (داخلی و خارجی) که از روشهای درمانی فوقالذکر برای درمان اختلال وسواس فکری-عملی بهره برده بودند، بهعنوان نمونه پژوهشی مورداستفاده قرار گرفتند. عامل مهم در مناسب تشخیص دادن این پژوهشها، روشهای آماری مورداستفاده برای تجزیهوتحلیل دادههای آنها بوده است. برای محاسبه اندازههای اثر، تفاوت استاندارد بین میانگینها مورداستفاده قرارگرفته است. بر اساس نتایج بهدستآمده، درمان شناختی-رفتاری دارای اندازه اثری برابر با 611/1 هست. همچنین روشهای مواجهه و پیشگیری از پاسخ و درمانهای دارویی نیز به ترتیب اندازه اثرهایی برابر با 59/1 و 617/0 را نشان داده اندکه نشاندهنده تأثیرگذار بودن درمانهای نامبرده است. از طرفی دیگر، مقایسه کارایی این درمانها نشان داد که درمان شناختی-رفتاری بیشترین میزان اثربخشی را برای درمان اختلال وسواس فکری-عملی داراست. همچنین درمان دارویی در مقایسه با درمانهای روانشناختی از کارایی کمتری برخوردار است.
ایرج صفایی راد؛ محسن احمدی؛ مهدی ربیعی؛ محمود نجفی
دوره 3، شماره 9 ، دی 1391، ، صفحه 63-80
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری و فراشناختی بر علائم بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی شهر همدان بود. در این پژوهش آزمایشی از بین کلیهی بیماران مبتلا به هراس اجتماعی (طبق تشخیص روان پزشک و روانشناس بالینی) مراجعهکننده به کلینیکهای روانشناختی و مشاوره شهرستان همدان در سال 1390، 45 نفر آزمودنی با روش ...
بیشتر
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری و فراشناختی بر علائم بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی شهر همدان بود. در این پژوهش آزمایشی از بین کلیهی بیماران مبتلا به هراس اجتماعی (طبق تشخیص روان پزشک و روانشناس بالینی) مراجعهکننده به کلینیکهای روانشناختی و مشاوره شهرستان همدان در سال 1390، 45 نفر آزمودنی با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب، و به صورت تصادفی، 15 نفر در گروه آزمایش اول (درمان شناختی - رفتاری) و 15 نفر در گروه آزمایش دوم (درمان فراشناختی) و 15 نفر در لیست انتظار قرار گرفتند. گروه آزمایش اول 8 جلسه 5/1 ساعته تحت درمان شناختی-رفتاری طی مدت 2 ماه و گروه آزمایش دوم نیز 8 جلسه 5/1 ساعته تحت مداخله فراشناختی در طی مدت 2 ماه قرار گرفتند و گروه کنترل در این مدت مداخلهای دریافت نکرد. ابزار گرد آوری دادهها نیز پرسشنامه سنجش علایم هراس اجتماعی(مشاوری، 1381) بود. نتایج آزمون تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین میانگین نمرات سه گروه در مرحله پس آزمون در متغیر وابسته هراس اجتماعی تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی حاکی از کاهش علائم هراس اجتماعی گروههای آزمایش نسبت به گروه کنترل در پس آزمون بود، ولی بین نمرات گروههای آزمایش تفاوت معناداری دیده نشد.
حسین اسکندری؛ منصوره اعلمی نیا
چکیده
نظریههای مطرح در حوزه روانشناسی هریک بنابر پیشفرضهای فلسفی خود، در تبیین رفتار و ماهیت روان انسان بر عوامل متفاوتی تاکید داشتهاند. در این میان برخی عمدتاً بر جهان عینی و بیرونی تمرکز و تاکید کرده و عوامل برون ذهنی را عوامل اساسی شکل دهنده رفتار انسان به شمار میآورند و برخی معتقدند انسان در جهان ذهنی و خصوصی تجربیات خویش زندگی ...
بیشتر
نظریههای مطرح در حوزه روانشناسی هریک بنابر پیشفرضهای فلسفی خود، در تبیین رفتار و ماهیت روان انسان بر عوامل متفاوتی تاکید داشتهاند. در این میان برخی عمدتاً بر جهان عینی و بیرونی تمرکز و تاکید کرده و عوامل برون ذهنی را عوامل اساسی شکل دهنده رفتار انسان به شمار میآورند و برخی معتقدند انسان در جهان ذهنی و خصوصی تجربیات خویش زندگی میکند که بیشترین تاثیر را بر او دارد. در کنار دو دسته عوامل ذهنی- شخصی و عوامل عینی- بیرونی، میتوان به عامل سومی اشاره داشت که در عین استقلال بر هر دو تاثیر گذار است؛ این عامل سوم که امری بینالاذهانی و اجتماعی محسوب میشود، زبان است که اهمیت ویژهای در هستی انسان و شکلگیری رفتار او دارد؛ از این رو، تحقیق حاضر درصدد آن است که به بررسی دیدگاه مولانا درباره نقش زبان در تعیین وضعیت روانی و رفتار انسان بپردازد. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی و توصیفی - تحلیلی از نوع تحلیل محتواست که به منظور توصیف عینی و کیفی محتوای مفاهیم به صورت نظامدار انجام شده است. در دیدگاه مولانا اساساً ذهن آدمی از زبان او جدا نیست؛ آگاهی انسان همواره ماهیتی کلامی دارد و فعالیتهای ذهنی همچون ادراک، اندیشه و شناخت در زبان رخ میدهند. زبان صورت و شکل معنا را مشخص میسازد و افراد تجربه خود از واقعیت را به گونهای خلاق، از طریق معانی موجود در زبان شکل میدهند. زبان همچنین خیال انسان را تحت سیطره خود قرار میدهد و بر بدن نیز تاثیر میگذارد؛ از این رو میتوان گفت که زبان تعیین کننده اصلی وضعیت روانی و رفتار آدمی به شمار میآید و روش بررسی مسائل انسانی، زبان کاوی است. مولانا اهمیت ویژهای برای زبان مجازی و از جمله استعاره و داستان در دستیابی به معنا قائل است. از نظر او محتوای ذهن و آگاهی انسان میتواند ساختی روایتی داشته باشد. دیدگاه مولانا به زبان و روایت، دیدگاهی واقع گرا است. هستی انسان ساختاری زبانی دارد و آدمی بر اساس شرایط زبانی اش عمل می کند. زبان، جهان سومی است که بین جهان ذهن و جهان عین قرار دارد و ارتباط آن دو را میسر و میان آنها واسطهگری میکند. از این رو میتوان گفت موضوع روانشناسی نه ذهن و فرایندهای ذهنی و نه رفتار، بلکه زبان است. چرا که آنچه ذهن نامیده میشود از زبان جدا نیست و فرایندهای ذهنی در واقع فعالیتهای زبانی هستند و عامل اساسی شکل دهنده رفتار، زبان میباشد. پس به منظور دستیابی به سوژه انسانی و شناخت آن، باید ابژه زبان مورد مطالعه قرار گیرد.
ali mohammadzadeh؛ Vahid Khosravani؛ Nadereh Mahdavai Heris
چکیده
Evidence has suggested that risk for schizophrenia is likely to occur in non-psychotic first-degree relatives of patients with schizophrenia. On the other hand, schizotypal personality disorder is genetically related to schizophrenia. The aim of this study was to compare schizotypal traits (i.e., positive schizotypy, negative schizotypy, cognitive disorganization, and impulsive nonconformity) among patients with schizophrenia and their non-psychotic first-degree relatives as well as normal controls. Thirty-four patients with schizophrenia and 50 of their non-psychotic first-degree relatives as ...
بیشتر
Evidence has suggested that risk for schizophrenia is likely to occur in non-psychotic first-degree relatives of patients with schizophrenia. On the other hand, schizotypal personality disorder is genetically related to schizophrenia. The aim of this study was to compare schizotypal traits (i.e., positive schizotypy, negative schizotypy, cognitive disorganization, and impulsive nonconformity) among patients with schizophrenia and their non-psychotic first-degree relatives as well as normal controls. Thirty-four patients with schizophrenia and 50 of their non-psychotic first-degree relatives as well as 34 normal controls were included in this study. The data were collected by the Oxford-Liverpool Inventory of Feelings and Experiences, short version (sO-LIFE). The results showed that the three groups were significantly different from each other regarding mean scores of schizotypal traits. Patients with schizophrenia and their non-psychotic first-degree relatives exceeded normal controls on schizotypal traits. Patients with schizophrenia had higher scores on total schizotypal traits, positive schizotypy, cognitive disorganization, and impulsive nonconformity than their non-psychotic first-degree relatives. The findings revealed that hereditary factors had an important role in the development of schizophrenia spectrum disorders, and it is explainable by the stress-vulnerability model.
آسیه شریعتمدار
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مطالعهی تجربهی زیستهی افراد از پدیدهی رودربایستی صورت گرفت. روش تحقیق، کیفی و از نوع پدیدارگرایی بود. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبهی نیمه ساختار یافته و جامعه شامل افرادی بود که تجربه رودربایستی را داشتند. نمونهگیری به صورت هدفمند و مصاحبهها تا اشباع دادهها ادامه یافت. تعداد آزمودنیها 20 نفر بود. روش ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف مطالعهی تجربهی زیستهی افراد از پدیدهی رودربایستی صورت گرفت. روش تحقیق، کیفی و از نوع پدیدارگرایی بود. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبهی نیمه ساختار یافته و جامعه شامل افرادی بود که تجربه رودربایستی را داشتند. نمونهگیری به صورت هدفمند و مصاحبهها تا اشباع دادهها ادامه یافت. تعداد آزمودنیها 20 نفر بود. روش تجزیه تحلیل اطلاعات، از نوع تحلیل تماتیک بود. با پرسش از تجارب آزمودنیها و بازخوانی روایتهای آنان، مضامین مهم استخراج و طبقه بندی شد. عوامل مشترک زیر به عنوان مضامین نمایانگر تجربهی رودربایستی به دست آمد: مهمترین مفهوم این پدیده احساس بی میلی است. احساسات دیگر شامل ناراحتی، فشار و گیرکردن است. برای غلبه بر این احساسات، جریان این افکار به راه میافتد: تمرکز بر برداشت طرف رابطه، افکار تردید آمیز، افکار متمرکز بر ارزشها، افکار خشمگینانه و افکار متمرکز بر خود. مجموع این افکار موجب میشود فرد، مبادرت به رفتاری کند که ویژگی آن، حالت آمادهباش، کلیشهای، سخت و مشقت بار، منفعلانه و غیرصادقانه و غیر صمیمی بودن است. اما بلافاصله پس از انجام رفتار، احساسات پشیمانی، ناتوانی و ضعف، خشم و نفرت نسبت به خود و طرف رابطه و احساسات دیگری چون دورویی و تحت سلطه بودن و به تبع این احساسات، افکار سرزنشگرانه، آرزومندانه و خشمگینانه تجربه میشوند. در واقع با توجه به ویژگی روابط صمیمانه که بر خود افشایی و اعتماد مبتنی است، روابط مبتنی بر رودربایستی نقطهی مقابل روابط صمیمانه است.
فاطمه فروزش یکتا؛ حمید یعقوبی؛ فرشته موتابی؛ رسول روشن؛ محمد غلامی فشارکی؛ عبداله امیدی
چکیده
ارتقای رضایت زناشویی یکی از راهکارهای مهم برای تقویت انسجام خانوادهها و ارتقای سلامت جامعه است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی، تنظیم هیجان و ارتقای رضایت زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و با طرح پیشآزمون- پسآزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه ...
بیشتر
ارتقای رضایت زناشویی یکی از راهکارهای مهم برای تقویت انسجام خانوادهها و ارتقای سلامت جامعه است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی، تنظیم هیجان و ارتقای رضایت زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و با طرح پیشآزمون- پسآزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل بالای ۱۸ سال شهر تهران در سال ۱۳۹۶ بودند. نمونه پژوهش ۶۰ زن متأهل دارای رضایت زناشویی متوسط بودند که با استفاده از نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در ۲ گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. و گروه آزمایش ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای در برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کردند. شرکتکنندگان در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری به مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS، لوی باند و لوی باند، ۱۹۹۵)، پرسشنامه دشواریهای تنظیم هیجان (DERS، گراتز و روئمر، ۲۰۰۴) و شاخص خشنودی زوجی (CSI، فانک و راگ، ۲۰۰۷) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود پریشانی روانشناختی (۱/۰>P، ۶۵/۸ =F)، بهبود تنظیم هیجان (۳۹/۳۱=F) و ارتقای رضایت زناشویی (۹۲/۱۹=F) زنان متأهل مؤثر بوده است (۱/۰>P). بر اساس این نتایج، برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی ضمن کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش مهارتهای تنظیم هیجان در زنان، در زمینه زوجدرمانی نیز سودمند است و میتواند بهعنوان یکی از روشهای ارتقای رابطه زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
شمس الدین احمدی؛ پرویز آزادفلاح؛ حجت الله فراهانی
چکیده
چکیده هدف: مطالعه حاضر با هدف بازبینی و تدوین الگوهای غالب ارتباطی زوجین ایرانی در چهارچوب دیدگاه روابط موضوعی و بر مبنای صورتبندی روابط در الگوی "بنمایه تعارضی ارتباط" بود. روش: این مطالعه کیفی و با رویکرد تحلیل محتوای جهتدار بود.ارزیابی با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج مطالعه، بر روی 41 نفر (17 زن) و (24 مرد) انجام شد. دادهها ...
بیشتر
چکیده هدف: مطالعه حاضر با هدف بازبینی و تدوین الگوهای غالب ارتباطی زوجین ایرانی در چهارچوب دیدگاه روابط موضوعی و بر مبنای صورتبندی روابط در الگوی "بنمایه تعارضی ارتباط" بود. روش: این مطالعه کیفی و با رویکرد تحلیل محتوای جهتدار بود.ارزیابی با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج مطالعه، بر روی 41 نفر (17 زن) و (24 مرد) انجام شد. دادهها با استفاده از مصاحبه ساختار نایافته جمعآوری و به روش تحلیل محتوا مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. برای تأیید دقت و صحت دادهها از معیارهای گابا و لینکلن استفادهشده است. یافته ها: با تحلیل دادهها چهار الگوی ارتباطی: 1)الگوی نگران از قضاوت، ارزشگذاری و اتهامهای دیگران 2)الگوی نگران از واکنشهای آسیبزای دیگران و پیامدهای آن3 ) الگوی تلاش برای اجتناب از ایجاد آسیب و ناراحتی در دیگران 4) الگوی عدم ابراز خواست به جهت ناامیدی در برآورده شدن آن؛ به دست آمد. بحث و نتیجه گیری: الگوهای بهدستآمده بر اساس نظریههای روان پویشی بهویژه روی آورد روابط موضوعی که معتقدند روابط فرد در نخستین سالهای زندگی با اطرافیان درون سازی شده و در موقعیتهای بزرگسالی بازنمایی میشوند؛ و بر اساس دو مفهوم مهم "تحریف انتقال" و "اجبار به تکرار"، قابل تبیین هستند. درواقع زوجها، در موقعیتهای ارتباطی بهصورت ناهشیار همان روابطی که در کودکی درون سازی کردهاند را به کار میبندند. یافتههای پژوهش بر این نکته تأکیددارند که پدیدآیی تعارضهای زوجین را نمیتوان صرفاً در چهارچوب روابط کنونی تبیین نمود و ردیابی این مشکلات در بازنماییهای "خود – موضوع" ضروری است.
آزاد همتی؛ محمود دژکام؛ علی دلاور؛ محمدکاظم عاطف وحید؛ احمد برجعلی؛ کامبیز کامکاری
دوره 3، شماره 12 ، مهر 1392، ، صفحه 69-82
چکیده
این پژوهش با هدف کلی مطالعه انطباق ساختار پنج عاملی شخصیت مرضی (PSY-5) با محور دوم DSM-5 در قالب یک پژوهش پیمایشی پرسشنامهای انجام گرفته است. پژوهش از جمله مطالعات روششناسی و آزمونسازی به حساب میآید. در این تحقیق ابتدا حمایت تجربی دادههای ایرانی برای ساختار پنج عاملی شخصیت مرضی (PSY-5) و ساختار عاملی صفات و حیطههای کلی شخصیت ...
بیشتر
این پژوهش با هدف کلی مطالعه انطباق ساختار پنج عاملی شخصیت مرضی (PSY-5) با محور دوم DSM-5 در قالب یک پژوهش پیمایشی پرسشنامهای انجام گرفته است. پژوهش از جمله مطالعات روششناسی و آزمونسازی به حساب میآید. در این تحقیق ابتدا حمایت تجربی دادههای ایرانی برای ساختار پنج عاملی شخصیت مرضی (PSY-5) و ساختار عاملی صفات و حیطههای کلی شخصیت DSM-5 مطالعه شدند. سپس همخوانی بین مقیاسهای شخصیت مرضی (PSY-5) با حیطههای پنجگانه محور دوم DSM-5 در یک فضای مکنون چندمتغیری با بررسی ساختار عاملی مشترک مقیاسهای PSY-5 و صفات PID-5مطالعه شده است. به منظور گردآوری اطلاعات، پرسشنامههای MMPI-2-RF و PID-5 در اختیار نمونهای به حجم 793 نفر (متشکل از نمونه دانشجویی، غیردانشجویی و کلینیکی) از جامعه بالای 16 سال شهر تهران قرار گرفت که نهایتاً 452 پروتکل از موارد پاسخ داده شده جهت انجام تحلیلهای آماری معتبر تشخیص داده شدند. به تناسب سؤالات پژوهش از روشهای بستهبندی سوالات، تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل مولفههای اصلی با چرخش واریماکس، تحلیل عاملی مشترک، برآورد بیشینه درستنمایی با چرخش پروماکس، تحلیل موازی هورن، تحلیل عاملی تاییدی، شاخص نیکویی برازش(GFI)، نسبت (X2 / d.f.)، شاخص نیکویی برازش اصلاحشده(AGFI)، شاخص برازش تطبیقی(CFI)، ریشه دوم میانگین مجذورات خطای تقریب(RMSEA) و نرمافزارهای SPSS و AMOS استفاده شده است. یافتهها حاکی از برازش مطلوب مدل تحلیل عاملی تاییدی هر دو مقیاس PSY-5 و PID-5 با دادهها بوده است. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی مشترک نیز با مبانی نظری مورد انتظار انطباق نسبتاً مطلوبی داشته و نشان داده است که هر کدام از مقیاسهای PSY-5 بر روی حیطههایی مورد انتظار DSM-5 دارای بار عاملی معنادار بودهاند.
اینچه ناز اسدزاده؛ مجید محمود علیلو
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش علایم افسردگی و امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام پذیرفت. این مطالعه بر روی سه بیمار از بین بیماران مبتلا به سرطان پستان انجمن حمایت از زنان مبتلا به سرطان پستان شهرستان تبریز در چارجوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی طی هشت جلسه، انجام ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش علایم افسردگی و امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام پذیرفت. این مطالعه بر روی سه بیمار از بین بیماران مبتلا به سرطان پستان انجمن حمایت از زنان مبتلا به سرطان پستان شهرستان تبریز در چارجوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه پلکانی طی هشت جلسه، انجام شد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه افسردگی BDI –II Beck و پرسشنامه امید به زندگی بود. نتایج تحلیل نشان داد بیشترین درصد بهبودی در نشانههای جسمانی و عاطفی افسردگی و همچنین در حوزه امید به زندگی 75 درصد و کمترین میزان آن 50 درصد بود، همچنین در حوزه نشانههای شناختی افسردگی نیز بالاترین درصد بهبودی 100 درصد و کمترین میزان50 درصد بود. نتایج نشان داد که این اثربخشی برای هرسه آزمودنی در مرحله پیگیری پایدار بوده است. بر اساس این نتایج میتوان از درمان فراشناختی برای کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان پستان استفاده کرد.
پرستو مصطفی نژاد؛ فریبرز درتاج
دوره 1، شماره 4 ، بهمن 1390، ، صفحه 70-90
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر سلامت روان دانشجویان سال اول دانشگاه علوم بهزیستی کرمان انجام گرفت.
روش پژوهش از نوع آزمایشی به صورت پیش آزمون و پس آزمون میباشد. جامعه آماری، دانشجویان سال اول علوم بهزیستی به تعداد 180 نفر که از این تعداد 30 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر سلامت روان دانشجویان سال اول دانشگاه علوم بهزیستی کرمان انجام گرفت.
روش پژوهش از نوع آزمایشی به صورت پیش آزمون و پس آزمون میباشد. جامعه آماری، دانشجویان سال اول علوم بهزیستی به تعداد 180 نفر که از این تعداد 30 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری (آزمودنی) انتخاب گردیدند. آزمودنیها پس از گماردن تصادفی به دو گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند و پرسشنامه سلامت روان (گلدبرگ و هیلر) در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون بر روی آنها اجرا شد. نتایج تحلیل آماری آزمون T نشان دهنده آن است که سلامت روان افراد، اختلال در کارکرد جسمانی و کارکرد اجتماعی بین میانگین نمرات دانشجویان گروه آزمایش و گروه کنترل در پسآزمون تفاوت معنیداری وجود دارد و همچنین بین میانگین نمرات اختلال در خواب و اضطراب و افسردگی دانشجویان گروه آزمایش و کنترل در پسآزمون تفاوت معنیداری وجود ندارد به عبارتی آموزش مهارتهای ارتباطی بر اختلال در خواب و اضطراب و افسردگی دانشجویان تأثیر معنیداری نداشته است. به طور کلی نتایج تحلیل آماری بیانگر آن است که سلامت روان افراد بعد از آموزش مهارت ارتباطی افزایش یافته است (03/0 P<).
مجید صفاری نیا؛ فرهاد شقاقی؛ بهرام ملکی
دوره 2، شماره 8 ، مهر 1391، ، صفحه 71-92
چکیده
زمینه: اخیراً موج جدیدی در پژوهشهای مربوط به خودشیفتگی توسط روانشناسان شخصیت و بالینی، با گسترش ابزار معروفی به نام پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته ایجاد شده است. هدف از مطالعۀ حاضر بررسی مقدماتی ویژگیهای روانسنجی نسخۀ فارسی پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته 40 سؤالی در جمعیت ایرانی بود.
روش: نمونۀ پژوهش شامل 410 نفر دانشجوی سال 1390 با میانگین ...
بیشتر
زمینه: اخیراً موج جدیدی در پژوهشهای مربوط به خودشیفتگی توسط روانشناسان شخصیت و بالینی، با گسترش ابزار معروفی به نام پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته ایجاد شده است. هدف از مطالعۀ حاضر بررسی مقدماتی ویژگیهای روانسنجی نسخۀ فارسی پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته 40 سؤالی در جمعیت ایرانی بود.
روش: نمونۀ پژوهش شامل 410 نفر دانشجوی سال 1390 با میانگین سنی 26/25 (234 مرد و 176 زن) بود که با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. آزمودنیها به پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته، مقیاس خودشیفتگی پرسشنامۀ چند محوری بالینی میلون-3 و مقیاسهای برون گرایی و توافق جویی پرسشنامۀ ﺷﺨﺼﻴﺖ پنج ﻋﺎﻣﻠﻲ پاسخ دادند. ضرایب پایایی از نوع همسانی درونی و بازآزمایی و روایی همزمان گزارش شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که پایایی بازآزمایی و همسانی درونی کل پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته به ترتیب برابر با 81/0 و 77/0 بود. همچنین ضرایب همبستگی نمرۀ کل این پرسشنامه با پرسشنامۀ چند محوری بالینی میلون-3 و خرده مقیاس برونگرایی و توافقجویی پرسشنامۀ ﺷﺨﺼﻴﺖ پنج ﻋﺎﻣﻠﻲ به ترتیب برابر با 82/0 و 73/0 و 68/0 محاسبه شد که بیانگر روایی همگرای مناسب پرسشنامۀ شخصیت خودشیفته است.
نتیجهگیری: نتایج تحلیل عامل تأییدی نشان داد که مدل هفت عاملی این پرسشنامه در جامعۀ ایرانی برازش دارد. همچنین نتایج تحلیل عامل چند متغیری نشان داد که میانگین کلی نمرات مردان از نمرات زنان در سطح معنی داری بالاتر است.
وحید نجاتی؛ فرشید علی پور
چکیده
با توجه به نقش تعیینکننده اعتماد در سازگاری کودکان و رفتارهای پرخطر، هدف پژوهش حاضر تعیین سیر تحولی اعتماد در نمونهای از کودکان ایرانی بود. در مطالعه مقطعی حاضر، از میان جامعه آماری کلیه دانشآموزان دبستانی شهر تهران در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲، ۲۴۰ دانشآموز دبستانی در مقاطع مختلف تحصیلی اول تا ششم ابتدایی به روش نمونهگیری خوشهای ...
بیشتر
با توجه به نقش تعیینکننده اعتماد در سازگاری کودکان و رفتارهای پرخطر، هدف پژوهش حاضر تعیین سیر تحولی اعتماد در نمونهای از کودکان ایرانی بود. در مطالعه مقطعی حاضر، از میان جامعه آماری کلیه دانشآموزان دبستانی شهر تهران در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲، ۲۴۰ دانشآموز دبستانی در مقاطع مختلف تحصیلی اول تا ششم ابتدایی به روش نمونهگیری خوشهای در ۴ منطقه تهران انتخاب شدند. از آزمونهای اتمام حجت و اعتماد و همچنین از آزمون سنجش خطرپذیری کودکان در موقعیتهای اجتماعی برای بررسی سیر تحولی اعتماد استفاده گردید. اطلاعات گردآوری شده توسط شاخصهای آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل آزمونهای تحلیل واریانس یکراهه و چندراهه مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد که با افزایش سن میزان نرخ اعتماد نیز افزایش مییابد، همچنین نتایج نشان داد که با افزایش سن با افزایش خطرپذیری روبهرو هستیم، که نمایانگر ارتباط مثبت بین اعتماد و خطرپذیری در این کودکان میباشد. با توجه به نتایج پژوهش و مشاهده سیر صعودی میزان اعتماد و خطرپذیری در کودکان، لزوم توجه هر چه بیشتر به کودکان بهعنوان جامعه آسیبپذیر در مقابل آسیبهای احتمالی و رفتارهای پرخطر مشخص میشود.